لرد

/lerd/

مترادف لرد: ته مانده، ته نشست، درد، رسوب، مسطح، هموار

متضاد لرد: صاف

معنی انگلیسی:
deposit, dregs, lees, lord, seignior

لغت نامه دهخدا

لرد. [ ل ِ ] ( اِ ) دُردی. لای. خرّه. لِرت. عکر.
- لرد سرکه یا لرد آب لیمو ؛ دُردی آنها.

لرد. [ ل ِ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد، واقع در 22500 گزی خاوری هشجین و 30 هزارگزی شوسه هروآباد به میانه. کوهستانی معتدل ، دارای 1276 تن سکنه شیعه. آب آن از چشمه ، محصول آنجا غلات و سردرختی. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم و گلیم بافی و راه آنجا مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

لرد. [ ل َ ] ( اِ ) خارج. بیرون. مقابل درون. مقابل داخل. || میدان و صحرا. ( آنندراج ). میدان اسب دوانی. ( برهان ) :
گلگون ز خون خصم دغل شد فضای لرد.
؟

لرد. [ ل ُ ] ( انگلیسی ، اِ ) عنوانی که در انگلستان به اعضای مجلس اعیان و بعض مردم دیگر دهند.

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هرو آباد در ۲۳/۵ کیلومتری خاور هشجین کوهستانی و معتدل ۱۳۷۶ تن سکنه . محصول غله صنعت دستی گلیم بافی .
آنچه که ازمایعات درته ظرف ته نشین بشود، درد، لقبی که درانگلستان به برخی ازافرادبدهند
( اسم ) عنوانی که در انگلستان باعضای مجلس اعیان و بعضی از اشراف دهند .
دهی جزئ دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هرو آباد .

فرهنگ معین

(لِ ) (اِ. ) دُرد، ته نشستِ مایعات .
(لَ )(اِ. ) ۱ - خارج ، بیرون . ۲ - میدان ، صحرا.
(لُ ) [ انگ . ] (اِ. ) عنوانی است اشرافی که در انگلستان به نجبا و بزرگ زادگان می دهند.

فرهنگ عمید

لقبی که در انگلستان به بعضی اشخاص که دارای مقام عالی باشند داده می شود.
۱. صحرا، بیابان.
۲. میدان.
۳. میدان اسب دوانی.
آنچه از مایعات در ته ظرف ته نشین شود، دُرد.

گویش مازنی

/lerd/ از توابع خانقاه پی قائم شهر & درد مایع – لایه ی ته نشین رسوب ته نشین شده

واژه نامه بختیاریکا

( لَرد * ) میدان؛ جای وسیع و هموار

دانشنامه عمومی

لرد (گروه موسیقی). لرد ( انگلیسی: Lord ) یک گروه موسیقی هوی متال از ولونگونگ، استرالیا است. این گروه در سال ۲۰۰۳ میلادی تشکیل شد و در سال ۲۰۰۵ به یک گروه کامل گسترش یافت. [ ۱]
عکس لرد (گروه موسیقی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

لُرد (Lord)
(در انگلیسی قدیم hlaford، به معنی نگهبان ِ نان) در انگلستان، عنوانی غیررسمی که به جای عنوان کامل یک مارکی، ارل یا وایکنتمورد استفاده قرار می گیرد، مانند لُرد سالزبری به جای مارکی سالزبری. به بارون هانیز اغلب لرد می گویند و واژۀ بارون را برای دارندگان خارجی این عنوان به کار می برند. عنوان لُرد همچنین به منزلۀ عنوانی افتخاری، پیش از نام و نام خانوادگی پسران کوچک تر دوک ها و مارکی ها به کار می رود. به لحاظ تاریخی، این واژه قبلاً مترادف کلمۀ لاتین دومینوس (ارباب) بود و به فرمانروایان، رؤسای خانواده ها و زمین داران اطلاق می شد. در قرون وسطا نیز لُرد واژه متداولی برای مالکان بزرگ بود و از این رو آن ها را لرد مِلک اربابی می خوانند. گاه پادشاه نیز با عنوان لرد پادشاه مخاطب قرار می گرفت.

مترادف ها

lord (اسم)
ارباب، سید، خداوند، مالک، خدیو، لرد، صاحب، شاهزاده

sir (اسم)
آقا، شخص محترم، لرد، شخص والا مقام

فارسی به عربی

سید , لورد

پیشنهاد کاربران

لِرد اسم روستای ماست در اردبیل
لَرد ( lard ) ، بیرون
گویش فارسی جیرفت
به معنی دُرد شراب یا ته نشستِ شراب یا گاهی دیگر مایعات مانند آبلیمو، آبغوره و . . . .
لَرد، در گویش شهرستان بهاباد به معنای بیرون، و این کلمه برای چیز بی ارزشی که ارزش نگهداشتن نداشته باشد استفاده می شود مثال بپرون لرد ( پرت کن بیرون ) یا بنداز لرد ( بینداز بیرون ) ، این واژه برای افکار و باورهای اشتباه هم بکار می رود.
لَرد در گویش یزدی به معنای بار انداز ومحل فروش عمده کالا
لَرد در گویش کرمانی ، بیرون
لَرد یا لَردی = به معنی بیرون ، بیرون از خانه ، در فضای بیرون ، توی خیابان ، توی صحرا و کلا معنی نبرون و خارج از یک مجموعه میدهد.
این کلمه فارسی است هر چند در لهجه عربهای شیراز هم به همین معنی کاربرد دارد.
لرد؛ با فتحه ل به معنی بیرون
دور. پرت. خارج از روستا یا شهر

بپرس