لاله

/lAle/

مترادف لاله: آلاله، شقایق، احمر، سرخ

معنی انگلیسی:
tulip

فرهنگ اسم ها

اسم: لاله (دختر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: lāle) (فارسی: لاله) (انگلیسی: lale)
معنی: گلی به شکل جام و سرخ رنگ که بر روی پایه ای بلند قرار دارد، گیاه این گل که علفی، پایا و زینتی است و پیاز دارد، ( به مجاز ) شخص فداکاری که در راه آرمان دینی یا ملی به شهادت رسیده است، ( به مجاز ) گونه ی زیبا و گلگون، ( در ادب عرفانی ) نتیجه ی معارف را که مشاهده کنند لاله گویند، نیز کنایه از چهره ی گلگون محبوب است که عاشق مهجور را داغدار می کند، گلی به شکل جام و سرخ رنگ، گونه سرخ و گلگون
برچسب ها: اسم، اسم با ل، اسم دختر، اسم فارسی، اسم طبیعت

لغت نامه دهخدا

لاله.[ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) معمولا گلهای پیازداری را گویند که نام علمی آنها تولیپا و از خانواده لیلیاسه و آن از دسته سوسن ها و از تیره سوسنی هاست و کاسه و جام آن تشکیل جامی قشنگ و کامل میدهد. ( گیاه شناسی گل گلاب ص 281 ). انواع لاله های وحشی در ایران عبارتند از: لاله داغدار قرمز و لاله زرد و لاله سفید . و لاله ای که در شیراز خودروست و گلهای سه رنگ دارد ( پشت گل برگها قرمزرنگ و داخل آن سپید داغدار ) توسط پرفسور گائوبا استاد سابق دانشکده کشاورزی به افتخار حافظ نامگذاری شده است ، یعنی آن را تولیپا حافظ نامیده است.
شقر. شقّار. شقران. شقّاری. سکب. ( منتهی الارب ). شقایق. ( بحر الجواهر ). آلاله. رجوع به آلاله شود. اسدی در لغت نامه گوید:شقایق بود و به تازی شنبلید گویندش نیز؟ و بیت ذیل را از قریع شاهد آورده است :
من از بس ناله چون نالم من از بس مویه چون مویم
سرشک ابر بر لاله بود چون اشک بر رویم.
( این شاهد برای شنبلید معنی دادن لاله ، صحیح بنظر می آید چه روی عاشق به شنبلید ماند یعنی زرد است نه سرخ اما جای دیگر لاله را در این معنی ندیده ام ). وردالزعفران. ( مهذب الأسماء ) . شقایق النعمان. ( مفاتیح ) ( منتهی الارب ) : صفت روغن لاله که شقایق النعمان گویند... ( ذخیره خوارزمشاهی ). صاحب برهان گوید هر گلی را گویند که خودروباشد عموماً و لاله داغدار که آن را لاله نعمان خوانند خصوصاً و آن بر چند نوع است. لاله کوهی و لاله صحرائی و لاله شقایق لاله دل سوخته و لاله دل سوز و لاله خطایی و لاله خودروی و بعضی بدینگونه آورده اند: لاله سرخ و لاله زرد و لاله سفید و لاله آل و لاله دوروی و لاله نعمان و کنایه از لب معشوق هم هست. ( برهان ). صاحب آنندراج گوید: هر گل خودروی یا چون مطلق گویند لاله لعل مراد باشد که میان آن سیاه است و آن را لاله نعمان نیز خوانند و اگر با صفتی استعمال کنند مثلاً لاله کبود و لاله سبز مراد خالص باشد و جمیع لاله ها هفت نوع اند: لاله کوهی. لاله صحرایی. لاله شقایق.لاله دورو. لاله دلسوز. لاله دلسوخته. لاله نعمان واین لاله را خطایی نیز گویند... و در واقعات بابری مذکور است که در کوهستان کابل به اقسام رنگ میشود چنانکه حسب الحکم یک مرتبه بشمار آمد سی و دو قسم بود و نوعی است از لاله که از آن بوی گل سرخ می آید و من آن را لاله گلبوی خطاب دادم و به همین شهرت یافت. به هرتقدیر: سیراب. خونین پیاله. خونین کفن. صحرانشین. سیاه چشم از صفات وی : شمع. چراغ. مشعل. تنور. چام. پیاله. قدح. کلاه. گوش. هاون. سنان. شبستان از تشبیهات اوست و منسوب است به بربر. حکیم رودکی گفته : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان سردرود بخش اسکو شهرستان تبریز جلگه و معتدل دارای ۱٠۹۲ تن سکنه . محصول غله و لبنیات .
( اسم ) ۱- گیاهی است از تیر. سوسنیها که دارای پیاز میباشد و برگهایش طویل است و ساق. گل دهنده از وسط برگها خارج میشود . گل آن که در انتهای ساقه قرار دارد منفرد میباشد . گل لاله از سه گلبرگ و سه کاسبرگ رنگین بشکل گلبرگها تشکیل شده است . تعدا پرچمها ۶ عدد است و مادگی آن از سه بر چه درست شده که در هربرچه دو ردیف تخمک موجود است . در حدود ۵٠ گونه از این گیاه شناخته شده که در نواحل معتدل و مرطوب و نواحی کوهستانی کر. زمین میرویند . بعضی گونه های آن نیز بعنوان گل زینتی در گلدانها کشت میشوند که در اوایل بهار گل میدهند گل لاله قرن الغزال حنون الغزال گل لله لله . توضیح طبق تحقیق کازیمیرسکی نزد ایرانیان بطور کلی - که کمتر ارتباط بطبقه بندی علمی دارد - هر گلی که کاسبرگهای آن برنگ خون و وسط آن سیاه باشد بنام لاله و شقایق نامیده میشود . یا ترکیبات اسمی : لال. احمر . ۱- لالئ سرخ لال. حمرا ۲- اشک خونین : در بیابانی که ریگ از تف برنگ لاله بود مرغزاری ساختم پر لال. احمر ترا . ( عثمان مختاری . همائی ۶ ) یا لال. الوان . لال. چمنی . یا لال. پیکانی . یکی از گونه های گل لاله است . یا لال. چمنی . یکی از گونه های لال. سرنگون است . یا لال. چو غاسی . لال. عباسی . یا لال. چین . لال. ختایی . یا لال. حافظ . گونه ای لاله که در باغهای شیراز کشت میشود . پشت گلبرگهایش سرخ رنگ و داخل گلبرگها سفید داغدار است ( این نام رادکتر گائوبا بیاد حافظ بدین لاله داده است ) . یا لال. حمرا . لاله ای را گویند که گل احمر. سرخ داشته باشد لال. سرخ لال. یا لال. ختایی . ۱- اسم فارسی حماحم است که یکی از انواع ریحانها است که آنرا ریحان تاتاری نیز گویند . ۲- درختی که برگهایش سرخ و زرد است و بفارسی آنرا درخت سه رنگ یا گل سه رنگ گویند و در باغچه ها بعنوان زینت کاشته میشود . این گیاه را به ترکی قلفه و بفارسی خوش نظرهم گویند . یا لال. خطایی . لال. ختایی . یا لال. خودرو ( ی ) . شقایق . یا لال. داغدار . شقایق . یا لال. دختری . شقایق نعمانی . یا لال. درختی . درختی است از تیر. ماگنولیاسه که در اکثر نقاط افریقا و آمریکا میروید . چوب این درخت را در منبت کاری و ساختن ابزارهای ظریف بکار میبرند . درخت مذکور را در اکثر نقاط دنیا جهت استفاده از چوبش میکارند شجره الزنبق . یا لال. دریایی . جانوری از شاخ. خارپوستان از رد. لاله وشان که شکلش شبیه بگل لاله است . یا لال. دشتی . گون. وحشی لاله را گویند . یا لال. دلسوخته . شقایق نعمانی . یا لال. دلسوز . شقایق نعمانی . یا لال. دورو( ی ) . گل قحبه . یا لال. رومی . یکی از اقسام گل لاله است . یا لال. زرد . لال. زرین . یا لال. زرین . قسمی لاله که گل زرد دارد و بعنوان زینت در گلدانها کشت میشود لال. زرد . یا لال. سرخ . لال. حمرا لال. احمر . یا لال. سرنگون . گونه ای لاله که گلهایش بطور سرنگون قرار میگیرند گل سرنگون اکلیل الملک . یا لال. صحرایی . شقایق نعمانی . یا لال. صد برگ . گل سرخ صد برگ را گویند . یا لال. طور . آتش طور : اگر چه لال. طور است روی روشن او چراغ صبح بود با بیاض گردن او . ( صائب آنند . لغ. ) یا لال. عباسی . گیاهی است پایا و زمینی از رد. دو لپه ییهای پیوسته گلبرگ که سردست. تیره ای بنام خودش میباشد . برگهای این گیاه متقابل و گلهایش برنگهای مختلف و زیبا است . گلهای آن در اوایل شب پس از غروب خورشید شکفته میشوند . ارتفاع این لاله تا یک متر نیز میرسد . ریشه اش مدر و دارای اثر مسهلی است گل عباسی گل لاله عباسی لال. چولاغاسی لال. مقراضی ورد اللیل نوار اللیل . یا لال. فرنگی . قسمی لال. معمولی که رنگهای سرخ دارد و از اروپای غربی وارد ایران شده و دراطراف خراسان بفراواا میروید . توضیح لال. فرنگی پرپر وکم پر ۵ رنگ در عهد ناصرالدین شاه بایران وارد شد و رواج یافت . یا لال. کوهی . شقایق . یا لال. گوش . قسمتی از گوش خارجی که در انسان بشکل صفح. غضروف چین خورده ایست که روی آنرا پوست پوشانده و در پایین آن قسمت نرمی بنام نرمه موجود است و در وسط آن سوراخی است که عبارت از مجرای خارجی گوش است . یالال. متعفن . یکی از گونه های لال. سرنگون است که آنرا حشیشه الحجل نیز گویند . یا لالئ مقراضی . یکی از گونه های لاله است . یا لال. وحشی . گونه های وحشی و خودروی لاله را گویند که در اکثر اماکن کوهستانی ایران ( خصوصا اطراف خراسان ) نیز فراوان است و دارای گلهای قرمز رنگ و آتشی میباشد سنبل بری . ۲- گون. سرخ ( معشوق ) : همی اشک بارید بر کوه سیم دو لاله ز خوشاب کرده دو نیم . ( شا. لغ. ) ۳- صورت چهره : خوی گرفته لال. سیرابش از تف نبید خیره گشته نرگس موژانش از خواب و خمار . ( فرخی لغ. ) ۴- لب معشوق . ۵- درون حلق. گوش لالکا لال. گوش . ۶- شمعدانیی دارای کاسه ای بلور یا شیشه یی بشکل استوانه است که جهت تحتانی آن باز است و شمع را داخل شیشه نهند . این شمعدان دارای پایه های بلور میباشد . وقتی که لاله ها روشن بود و عقد برگزار شده بود همه رفته بودند مگر ننه حسن .
از شعرای هندوستان از براهمه کایتهه و از شاگردان قاضی محمد صادق خان اختری

فرهنگ معین

(لِ ) (اِ. ) ۱ - نوعی گل سرخ رنگ که میان آن لکه های سیاه دارد. ۲ - نوعی چراغ پایه دار که شمع را در آن می گذارند.

فرهنگ عمید

۱. ‹آلاله› (زیست شناسی ) گلی سرخ رنگ با سه یا پنج گلبرگ.
۲. (زیست شناسی ) گیاه این گل، علفی، کوچک و پایا است و در دو نوع بوستانی و بیابانی وجود دارد. شقایق، شقایق النعمان.
۳. یک نوع چراغ بلور با پایۀ بلند و حبابی به شکل گل لاله.
۴. [قدیمی، مجاز] چهره و گونۀ سرخ.
۵. [قدیمی، مجاز] لب معشوق.

گویش مازنی

/laale/ شمعدان - شیشه ی جراغ لمپا

دانشنامه عمومی

لاله (سیگله). لاله شهری در شهرستان سیگله در استان بولکیمده در بورکینافاسوی غربی مرکزی است جمعیت آن ۲۳۹۲ نفر است.
عکس لاله (سیگله)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

لاله (tulip)
گروهی از گیاهان، دارای غدۀ زیرزمینی، از تیرۀ سوسنی ها، جنس Tulipa. این گیاهان در بهار گلی می دهند که معمولاً تکی و پیاله مانند است و در انتهای ساقه ای راست و باریک می روید. برگ های این گیاهان نوک تیزند. لاله دارای شکل ها، اندازه ها، و رنگ های گوناگون است و به منزلۀ گیاه زینتی در باغچه ها کاشته می شود. T. gesnerana منشأ اغلب لاله هایی است که امروزه پرورش می یابند. این گونه، که خاستگاه اصلی آن احتمالاً آسیای صغیر است، در قرن ۱۶ به سرعت از ترکیه به اروپا رسید و در قرن ۱۷، در هلند تقاضای شدیدی برای جمع کردن انواع لاله ها پدید آمد. این امر در ۱۸۵۰ موضوع داستان لالۀ سیاه، نوشتۀ اَلکساندر دومای پدر، شد. امروزه در هلند، انگلستان، و بسیاری از نقاط دنیا لاله را به فراوانی و به صورت تجارتی پرورش می دهند. درخت لاله یا لالۀ درختی، با نام علمی Liriodendron tulipifera، متعلق به نواحی شرقی ایالات متحد و از خانوادۀ ماگنولیا است و شکوفه های لاله مانند و بزرگ دارد. پایه هایی از این درخت در شمال ایران و تهران کاشته شده است.

مترادف ها

tulip (اسم)
گل لاله، لاله

فارسی به عربی

زنبق

پیشنهاد کاربران

در صورتی که میدونیم در زبان هندی به خصوص سانسکریت لاله یعنی سرخ ، لطف کنید به دایره لغات هندی مراجع کنید ، این کلمه از هندی وارد فارسی ، عربی و ترکی شده
و اینکه توضیح دهید قرمز کمرنگ رو دقیقا از چه منبعی اوردید ؟
در جواب کامنت عجیب که دیدم، [من کاری به لاله که از زبان هندی گرفته شده ندارم. ]
آلا در ترکی یعنی دورنگ مثل قیزیل آلا، آلین یعنی سرخ صورت در ترکی ، قیزیل یعنی سرخ در ترکی پس به گفته شما کهریز فارسی از قرمز ترکی گرفته شده، میشه توضیح بدید م اون کلمه از کجا امده و ه کجا رفته؟
...
[مشاهده متن کامل]

لطف کنید در انجمن های نژاد پرستی خود این طرز تفکر ابلهانه رو ارجاع بدید شاید اونجا احمقا بهتون یه لبخندی زدن

همچنین، به نرمی پایین گوش هم "لاله" گویند.
�لاله� در گویش خلیلی ها ( خلیلی قومی است در افغانستان که شیعه اند و به زبان فارسی صحبت می کنند ) علاوه بر اینکه بر گلی اطلاق می شود معنی دیگری نیز دارد که عبارت است از: برادر، پسر عمو و پسر عمه.
آلاله یا لاله یا آلا همگی واژگان پهلوی و به معنی سرخ کمرنگ هست و وارد ترکی هم شده همونطور که قرمز فارسی هم از کهرمست پهلوی وارد ترکی شده و به قیرمیز تبدیل شده
لاله ریخت کوتاه شده آلاله است، این کلمه در واقع تکرار کلمه آل هست به معنی سرخ تر. آل در زبان ترکی به معنی سرخ است
طبیعت
لاله یعنی گل
لاله یعنی خون شهیدان
لاله:در زبان فارسی یعنی لال هست
لاله: دکتر کزازی در مورد واژه ی " لاله" می نویسد : ( ( لاله ریختی کوتاه شده از" آلاله"، در پهلوی الالگalālag، است. ستاک لال در آن به معنی سرخ است
و همان است که در زبان تازی " لعل " شده است ) ) .
( ( بیابان چو دریای خون شد درست
...
[مشاهده متن کامل]

تو گفتی که روی زمین لاله رُست ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۷۳. )

زیبایی - پاکی - مهربانی
گلی پیاز دار و دارای تاجی زیبا - شقایق - آلاله - احمر - سرخ
نوعی گل - نوعی چراغ
واژه ای آریایی و همخانواده با واژه لعل
شربتی از لب لعلش . . .
یک گل زیبا صورتی وقرمز و سفید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس