قمیش

/qamiS/

لغت نامه دهخدا

قمیش. [ ق َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد، واقع در 24هزارگزی خاور نورآباد و 3 هزارگزی باختر شوسه خرم آباد به کرمانشاه. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن سردسیری مالاریایی است. سکنه آن 360 تن است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات ، پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفه ای تیوند هستند و در زمستان به قشلاق میروند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع در ۲۴ هزار گزی خاور نور آباد و ۳ هزار گزی باختر شوسه خرم آباد بکرمانشاه . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن سردسیری مالاریایی است .

فرهنگ معین

(قَ ) (اِ. ) (عا. ) ادا و اطوار، ناز و کرشمه .

گویش مازنی

/ghemmish/ خمیر نانی که خوب نپخته باشد

دانشنامه عمومی

قمیش (گیاه). قمیش ( Arundo donax L ) گیاهی است از خانواده نی ها و تیره گندمیان. قمیش گونه ای علف دراز و بزرگ است ( نباید آن را با خیزران اشتباه گرفت )
«قمیش» واژه ای ترکی و به معنای «نی» است.
گیاهی است پایا، روینده در تمام نقاط مرطوب، دارای ریزوم متورم و رونده، دارای ساقه ضخیم بدون کرک، گل آذین پانیکول بزرگ، گل ها سبزفام کوچک و ریز، تحقیقات نشان داده که از آن می توان در ساخت خمیر کاغذ بهره گرفت.
• سبزیجات ساقه ای
• فهرست سرخ IUCN از گونه های کمترین نگرانی
• گونه های گیاهی مهاجم
• گونه های گیاهی مهاجم در ایالات متحده آمریکا
• گونه های گیاهی مهاجم در نیوزیلند
• گیاگان اسپانیا
• گیاگان لبنان
• گیاگان آفریقا
• گیاهان توصیف شده در ۱۷۵۳ ( میلادی )
• گیاهان در آسیا
• گیاهان در اروپا
• گیاهان علفی
• محصول انرژی
• آرایه ( زیست شناسی ) نام گذاری شده توسط کارل لینه
مقاله های بدون منبع
• همه مقاله های بدون منبع
• پیوند رده انبار که به صورت محلی تعریف شده است
عکس قمیش (گیاه)عکس قمیش (گیاه)

قمیش (موسیقی). قمیش یا زبانه قطعه ای که در بعضی از سازهای بادی مانند سرنا، ابوا، فاگوت، کلارینت و ساکسوفون بکار می رود و آلت اصلی تولید صدا در این گونه سازها است. در سرنا قمیش از دو تیغه متکی به هم تشکیل شده و انتهای آن دو در حلقه ای مسطح محصور شده است.
این قطعه از ساقهٔ گیاه قمیش یا مواد مصنوعی ساخته می شود و زبانه سازهای قابل کوک نیز فلزی است.
عکس قمیش (موسیقی)عکس قمیش (موسیقی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

سدوش حبیبی در ترجمه ی موش ها و آدم ها به معنای ناز و ادا به کار برده: "من خودم با جشمای خودم دیدم که زنیکه براش چشم و ابرو می اومد. کرلی ندید. حالا اسلیم که جای خودشو داره، من دیدم برا کارلسنم قمیش می اومد".
قَمیش یا به تلفظ صحیح قامؽش ( Qamış ) نامی تُرکی به معنای نِی و نِی شکر ( Sugar cane ) است، چنان که در تمدن سومر یا به تلفظ صحیح شۆمَر ( Ş�mər ) نام بزرگ ترین پادشاه سومریان یعنی گیلگمیش خان یا در تلفظ
...
[مشاهده متن کامل]
صحیح گۆل قامؽش خان ( G�lqamış Xan ) دقیقاً و تحقیقاً برگرفته از همین نام تُرکی ترکیبی و دوبخشی به معنای شکوفهٔ نِی شِکَر ( Sugarcane Blossom ) است

قمیش یا قامیش:در زبان ترکی به معنی نی است
قمیش ( نی ) قمیش لیق ( نیزار ) قمشه ایی ( اهل نیزار ) قمیش و نی تورکی است. و قمیش لی یا قامشلی کلمه ی تورکی است. . . چون غین و قاف در فارسی نیست. و لو. و. لی علامت نسبیت در تورکی است. مثل تهرانلی. تبریزلی. پنجه لی ( پنجعلی ) گنجه لی ( گنجعلی ) سبزه لی ( سبزعلی ) . اسدلو. نجفلو. اینانلو. آیدینلو
قمیش [اصطلاح موسیقی ]: زبانه قطعه ی نی کوچک ساخته و پرداخته شده است که برای ایجاد صدای برخی از ساز های بادی و بر سر آن ساز ها قرار می گیرد.
قمیش در اصطلاح ترکی به کار مشکل و پر دردسر و مشکل حل نشدنی هم گفته می شود . در اصطلاح فارسی هم کار برد دارد.

بپرس