خِرَدشناسی، خردپژوهی، دانش پژوهشی
همتای پارسی فلسفه، واژه ی مانوی اِروان ervAn می باشد.
فلسفه عبارت است از اندیشه، بینش، پرسش، پژوهش، ارزیابی، توضیح، برنامه ریزی و یا بازتاب درست و بر پایه ی خرد و برخاسته از حقیقت در باره ی ساختار و دانش در زمینه ی پیدایش، هستی و سرانجام هر چیز یا رفتار برای
... [مشاهده متن کامل] پذیرش آن چه که هست و داشتن نگاه و رفتار درست از زندگی و جهان. ( https://www. cnrtl. fr/definition/philosophie ) .
علت و چرایی
دلیل، علت
همه چیزرا با فلسفه ( یا فسفطه ) میتوان همزمان اثبات یا انکار یا بُردنش زیر سؤالهای نا متناهی وبازجوئی تاابد!
به این مثال تکراری توجه کنید:
"من دروغ میگم"
اگه راست بود پس من دروغگو هستم
واگه دروغ بود پس من راستگو هستم!
کدام یکیش درسته یا غلطه؟؟؟
به نظرم منظور فلسفه، تفکر در جهان بینی و چیستی و آفرینش و مبدأ و معاد است.
فلسفه:علم به حقایق موجودات به اندازه توانایی بشر
فلسفه= وجود وهستی
فلسفه کتابی است که البته میتوان معنی او را هم گفت مثل حکمت و راز فلسفه درسی بسیار مسخره که من دانشمند نمتوانم از آن سر در بیاورم
۱ - فلسفه دانشی است که هر موجودی را از آن جهت که موجود است مورد مطالعه قرار می دهد و نه از آن جهت که موجودی خاص است مثلاً حیوان است یا نبات است و یا. . . . . .
٢ - فلسفه عبارتست از یک سلسله مسائل که از مطلق ( وجود ) ( وجود بدون هیچ گونه قید و شرط ) و احکام و عوارض آن گفتگو می کند. فلسفه از ( بود ) و ( نبود ) اشیاء سخن می گوید و احکام مطلق هستی را مورد مطالعه قرار می دهد و هیچگاه به احکام و آثاری که مخصوص یک یا چند موضوع خاص است نظر ندارد.
... [مشاهده متن کامل] فلسفه عبارتست از علم به احوال موجود از آن جهت که موجود است نه از آن جهت که تعین خاص دارد, مثلاً جسم است, یا کمّ است یا کیف است, یا انسان است, یا گیاه است و غیره.
در قلمرو حقوق به معنی : آن چه باید باشد نه آن چه که هست به کار می رود.
برای مثال فلسفه حقوق ، عدالت و رسیدن به آرمان های مطلوب انسان وارمانهای اجتماعی است.
ودر بعضی از عبارات به معنی، چرایی یا هدف از وضع به کار می رود.
به زبان ساده: علم به حقایق موجودات به اندازه توانایی بشر
فلسفه دستاویزی به شناخت از راه اندیشه است.
به پارسی میانه "خْرَد دُئشَگیهْ" بوده که همان خرددوستی می باشد. البته واژه ی فیلُسُفا یا همان فیلُسُفای یونانی را هم بکار می بردند.
فِلُسُفه به اشتباه فَلسَفه!
مانند مَندِلیف به اشتباه مَندَلیُف!!
و اَرشِمیدُس به اشتباه اَرَشمیدُس!
مُلِکول به نادرستی مولوکول!!
و صدها واژه دیگر که زیرای نداشتن و نذاشتن a, e, o نادرست و من دراوردی خانده شده اند. . .
زبان اعتراض انسان به ندانسته ها
Philosophy معمولا ریشه این کلمه را تا یونان باستان رد یابی میکنند و میگوند که اولین بار سقراط آنرا بیان داشته است. حال برای یک لحظه هم که شده با زاویه دیگری این کلمه ترکیبی را نگاه کنیم.
Phil o Sophie فیل و صوفی.
... [مشاهده متن کامل]
در افکار سقراط معنی این دو کلمه این به روشنی آشکار بوده است. فیل سمبل تن یا بدنِ مادی و سوفی ( صوفی ) به معنای خرد یا بخش معنوی وجود. این دو کلمه و حرف پیوند و ریشه یونانی ندارند بلکه از شرق وارد شده و هشیارانه توسط متفکرین یونانی به کلمه یونانی تبدیل شده است. بنابر این با خیال راحت می توانیم بگوئیم که فلسفه ریشه یونانی ندارد.
فلسفه یعنی مشخص و روشن کردن حقیقت
واقعیت در ذهن ما رخ میدهد و حقیقت اصل واقعه است
یک واقعه رخ میدهد و در ذهن اشخاص مختلف برداشت های مختلف ممکن است حاصل شود ، بدین معنی که واقعه یکی ولی واقعیت برای هر شخص بگونه خاص خودش با توجه به ذهن و ادارکش از آن واقعه ، اما حقیقت یکی است و آن اصل واقعه که برای کشف آن فلسفه وارد عمل میشود و از ابزار کشف حقیقت میتوان زبان بمعنای علم واژه شناسی ، علم انسان شناسی و نحوه تفکر و تعقل آن ، منطق ، نحوه ادراک اطلاعات محیطی توسط گیرنده های بشری و یا ساخته شده به دست انسان و حتی علم فیزیک و ریاضی یاد کرد
... [مشاهده متن کامل]
زبان فیزیک ریاضی است و زبان فلسفه واژگان است
استدلال در فیزیک معادلات ریاضی و استدلال در فلسفه منطق است
***پس فلسفه یعنی کشف حقیقت وقایع هستی با کمک منطق ( ترکیب و تجزیه تحلیل اطلاعات دریافتی توسط حواس و نحوه تجزیه تحلیل آنها در ذهن بهنگام تفکر )
در واژگان پهلوی لغت فلسفه به دیسه ی فیلسُفاییه و فیسلوف به شکل فیلسُفیا آمده است.
این واژه معرب یونانی فیلُسُفیا می باشد و پارسی آن این واژه هاست: آنویک ãnvik ( سنسکریت: آنویک شَکَ ) ، میماش ( سنسکریت: میمَشا )
این واژه از اساس یونانى ست و معرب واژه Philosophia مى باشد و در پارسى پهلوى فیلْسُفایى Filsofai گفته مى شود و شایسته است که ایرانیان بجاى آواگفتِ تازى آن ، آواگُفتِ پهلوى یعنى فیلْسُفایى Filsofai را بنویسند و بخوانند . همتایان دیگر آن در پارسى اینهاست
... [مشاهده متن کامل]
: خرددُشگى Xeraddoshegi ( پهلوى: خْرَت دُشَکیهْ : خردورزى ، فلسفه ) ، منشنیکى Maneshniki ( پهلوى: مَنیشْنیکیهْ : فلسفه ، اندیشه ورزى ، دانش اندیشه ها ) اندیشگى Andishegi ( پهلوى: اندیشَگیهْ : تفکر ، فلسفه ) آنویک Anvik ( سانسکریت: نْویکا : فلسفه ، اندیشه ورزى )
، میماش Mimash ( سانسکریت: میمَمشا : فلسفه ، اندیشگى )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)