غم و اندوه

مترادف ها

anguish (اسم)
عذاب، غم و اندوه، اضطراب، جفا، سینه سوزی، غرامت، دل تنگی

sorrow (اسم)
مصیبت، غم و اندوه، غم، فرم، حزن، غصه، نژندی، سوگ، تاثر، غمگینی

rue (اسم)
غم و اندوه، غم، پشیمانی، ندامت، غصه، سداب ها

فارسی به عربی

الم , صنوبر، حزن

پیشنهاد کاربران

هَمّ
حزن
گرم و گداز. [ گ ُ م ُ گ ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) درد و رنج . غم و اندوه :
همه مهتران پیش باز آمدند
پر از درد و گرم و گداز آمدند.
فردوسی .
پس آگاهی آمد بسوی گراز
کزو بود خسرو به گرم و گداز.
...
[مشاهده متن کامل]

فردوسی .
بدان تا بآرام بر تخت ناز
نشینیم بی رنج و گرم و گداز.
فردوسی .
چو یزدان بدارد ز تو دست باز
همیشه بمانی به گرم و گداز.
فردوسی .
ز انچه داری نصیب نیست ترا
جز شب و روز رنج و گرم و گداز.
ناصرخسرو.
پیشت بپای صد صنم چنگساز باد
دشمنت سال و ماه به گرم و گداز باد.
منوچهری .
که را بیش بخشد بزرگی وناز
فزونتر دهد رنج و گرم و گداز.
( گرشاسب نامه ) .

هم و غم . [ هََ م ْ م ُ غ َ م م / غ َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) غصه واندوه . غم و اندوه . رجوع به هم و ترکیبات آن شود.
اذرنگ
کرب
هم
کیارا
راخ

بپرس