غذاخوری
/qazAxori/
مترادف غذاخوری: رستوران، کافه رستوران، بشقاب، ظرف، تغذیه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگستان زبان و ادب
پیشنهاد کاربران
خورنگاه
زن و مردش نشسته در خورنگاه
خورنگاه از بتان پراختر و ماه
ویس و رامین
زن و مردش نشسته در خورنگاه
خورنگاه از بتان پراختر و ماه
ویس و رامین