علاج پذیر

/~alAjpazir/

مترادف علاج پذیر: چاره پذیر، درمان پذیر، قابل درمان

برابر پارسی: درمان پذیر، چاره پذیر

معنی انگلیسی:
remediable, curable

لغت نامه دهخدا

علاج پذیر. [ ع ِ پ َ ] ( نف مرکب )قابل مداوا. درمان پذیر و چاره پذیر. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - قابل مداوا درمان پذیر مقابل علاج ناپذیر . ۲ - چاره پذیر .

فرهنگ عمید

درمان پذیر، چاره پذیر.

مترادف ها

curable (صفت)
علاج پذیر

فارسی به عربی

قابل للعلاج

پیشنهاد کاربران

بپرس