علاج ناپذیر

/~alAjnApazir/

مترادف علاج ناپذیر: بی درمان، بی علاج

معنی انگلیسی:
incurable, terminal, irremediable

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آن چه درمان نپذیرد علاج - نشدنی مقابل علاج پذیر . ۲ - چاره نشدنی .

مترادف ها

incurable (صفت)
بی چاره، بی درمان، بهبودی ناپذیر، علاج ناپذیر

فارسی به عربی

عضول

پیشنهاد کاربران

آنچه درمانش غیر قابل درمان است🫰
معنی علاج ناپذیر:هیچ درمانی ندارد
معنی علاج ناپذیر هیچ راه درمانی ندارد
معنی علاج ناپذیر، هیچ راه درمانی ندارد
آنچه درمانش غیر قابل درمان است

بپرس