عایشه همسر رسول اکرم

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عایشه همسر رسول اکرم، دختر "ابوبکر بن ابی قحافه" است. عایشه در بیشتر جریانات سیاسی و اتفاقات بعد از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) به نوعی دخیل بوده است.
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم) در طول عمر شریف خویش با زنان متعددی ازدواج کردند. برخی از این زنان دارای برجستگی و شخصیت خاصی بودند. از جمله زنان آن حضرت که در تاریخ صدر اسلام نیز تاثیرگذار بوده، "عایشه" دختر "ابوبکر بن ابی قحافه" است. مادر او "ام رومان" بنت "عمیر بن عامر" است. بنابر گفته خود عایشه، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) او را در سال ۱۰ بعثت، سه سال قبل از هجرت در حالی که شش ساله بوده، تزویج کرده است و هشت ماه پس از هجرت که عایشه به سن بلوغ رسید، زندگی مشترک آنها در مدینه شروع شد؛ البته در خصوص زمان عقد و ازدواج عایشه اقوال متعددی وجود دارد، به طوری که برخی سن او را در هنگام عقد، ۷ سال و آغاز زندگی مشترک او را در ۱۰ سالگی می دانند، وقتی "خولة" دختر "حکیم بن اوقص" همسر "عثمان بن مظعون" از طرف رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) از عایشه خواستگاری کرد، ابوبکر گفت: آیا این سزاوار است، در حالی که من برادر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) هستم؟ رسول خدا به ابوبکر پیام فرستاد که: «تو برادر دینی من هستی»؛ لذا ابوبکر نیز قبول کرده و با ازدواج عایشه و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) موافقت کرد و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) با عایشه ازدواج کرد. عایشه تنها دختر باکره ای بود که آن حضرت با او ازدواج کرد. او ۹ سال با رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) زندگی کرد و هنگام رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) ۱۸ ساله بود.
عایشه پس از رحلت پیامبر اکرم
عایشه پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) در موارد زیادی نقش داشته است.
← عایشه و سیاست
وقتی عایشه مردم را به جنگ علیه علی (علیه السّلام) تحریک می نمود، "ام سلمه" همسر دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) نامه ای به عایشه نوشته و با یادآوری اهمیت و جایگاه همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) و لزوم رعایت شئون همسری آن حضرت (صلی الله علیه و آله وسلّم) و مسایل دیگر، او را از این کار باز داشت. عایشه در جواب او نوشت: چه نیکو موعظه ای و نصیحتی. راه من آن نیست که تو گمان برده ای. دو گروه از مسلمانان رو به سوی من آورده اند؛ اگر توانا باشم کاری انجام می دهم و اگر برایم مقدور نباشد، از ثروت خود در این راه می گذرم. والسلام. عایشه برای خود هودجی (کجاوه) ساخته و آن را بر روی شتری قرار داد و همراه با گروهی به سمت بصره حرکت کرد.مردی از قبیله مدینه که راهنمای آنان بود، وقتی به آبی به نام «حواب» رسیدند، سگ های آن ناحیه بر ایشان پارس کردند. عایشه از آن مرد نام آب را پرسید. او گفت: آب حواب است.عایشه گفت: مرا بازگردانید، زیرا روزی زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) نزد او بودند. ایشان فرمود: ای کاش می دانستم، کدام یک از شماست که سگ های حواب برایش پارس خواهند کرد. سپس شترش را خواباند و یک روز و یک شب لشگر را در آنجا نگه داشت تا آن گاه که فریاد برآمد: خود را برهانید که علی (علیه السّلام) بر شما حمله آورده است. وقتی خبر حرکت آنها به علی (علیه السّلام) رسید، فرمود: به سرعت در پی ایشان برویم تا شاید پیش از آن که به بصره برسند، آنها را دریابیم. لشکر علی (علیه السّلام) در اطراف بصره با آنها رو به رو شد. آن حضرت «اصحاب جمل» را تا ظهر نصیحت نمود. این در حالی بود که مردم بصره در زیر پرچم های خود و عایشه در هودج خویش نشسته و ناظر قضایا بودند. نهایتاً جنگ سختی در گرفت تا اصحاب جمل شکست خوردند. طلحه در اثر تیری که به پایش خورده بود، از دنیا رفت. زبیر از لشکر جدا شد و به «وادی السباع» رفته و در آنجا کشته شد. علی (علیه السّلام) فریاد برآورد: «شتر را پی کنید تا پراکنده شوند». با پی شدن شتر و سرنگونی هودج عایشه، مردم از اطراف عایشه پراکنده شدند و به «بصره» گریختند. وقتی عایشه بر زمین افتاد، گفت: دلم می خواهد بیست سال پیش از این مرده بودم. علی (علیه السّلام) به "محمد بن ابوبکر" دستور داد، تا عایشه را در منزل "عبدالله بن خلف" جای دهد.
سرانجام عایشه
...

پیشنهاد کاربران

بپرس