ظهور

/zohur/

مترادف ظهور: بروز، پدید، پیدایی، پیدایش، تجلی، جلوه، طلوع، وقوع، هویدایی

متضاد ظهور: پوشیدگی، غروب، غیبت، نهفتگی

برابر پارسی: پیدایش، آشکاری، پیدایی، نمود

معنی انگلیسی:
appearance, dawn, emergence, manifestation, advent, outburst, presentation

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

ظهور. [ ظُ ] ( ع اِ ) ج ِ ظَهر.

ظهور. [ ظُ ] ( ع مص ) آشکار شدن. آشکارا شدن. پدید آمدن. پدیدار شدن. ظاهر شدن : مرد... توبه کرد که پیش از ظهور حجتی بر امثال این کار اقدام ننماید. ( کلیله و دمنه ). و چنانکه ظهور آن بی ادوات آتش زدن ممکن نگردد اثر این بی تجربت و ممارست هم ظاهر نشود. ( کلیله و دمنه ). || پیدایش. || پیدائی. وضوح. هویدائی. آشکاری. ابانت. بروز. تجلی. رونمائی. بداهت. || بر جای بلند شدن : ظهر علیه ؛ به بام برآمد. || ظَهر علی ؛ یاری داد مرا. || دست یافتن. چیره شدن : ظهر به و علیه ؛ چیره گردید بر وی. || ظَهر بفلان ؛ آشکار کرد او را. || اطلاع بر سِرّ. || فخر به علم. || مرتبه بالا گرفتن. || به پشت زدن. || ( اصطلاح نجوم ) در تحت الشعاع نبودن کوکب.

ظهور. [ ظُ ] ( اِخ ) شهری است در بحر از سرزمین مَهرة در اقصای یمن.

فرهنگ فارسی

ظاهرشدن، آشکارشدن، نمایان شدن
۱ - آشکار شدن نمایان شدن . ۲ - بر جای بلند شدن . ۳ - آشکار کردن تصویر . ۴ - پیدایی آشکاری . ۵ - تحت الشعاع نبودن کوکب جمع ظهورات . یا ظهور ظلی . وجود ذهنی . یا ظهور و بطون . ۱ - پیدایی و نهفتگی . ۲ - پیدا و پنهان . یا ظهور آمدن . ۱ - ظاهر شدن آشکار شدن. ۲ - اجرا شدن انجام گردیدن . یا به ظهور آوردن . ۱ - ظاهر کردن آشکار کردن . ۲ - اجرا کردن انجام دادن به عمل آوردن .
جمع ظهر

فرهنگ معین

(ظُ ) [ ع . ] (مص ل . ) آشکار شدن ، نمایان شدن .

فرهنگ عمید

۱. ظاهر شدن، آشکار شدن، نمایان شدن.
۲. آشکار کردن تصویر به کمک مواد شیمیایی.
۳. [قدیمی] تجلی.
* به ظهور پیوستن: = * به ظهور رسیدن
* به ظهور رسیدن: ظاهر شدن، آشکار شدن.
* ظهور کردن: (مصدر لازم ) آشکار و نمایان شدن.
* ظهور یافتن: (مصدر لازم ) = * ظهور کردن
= ظَهر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ظهور یعنی دلالت لفظ بر معنای مقصود است.
ظهور مقابل خفا، در لغت به معنای آشکار بودن است. مقصود از ظهور در اینجا ظهور لفظی است. به معنایی که شنونده به عنوان یکی از افراد عرف از کلام گوینده می فهمد و کلام او بر آن به عنوان مقصود گوینده دلالت می کند، ظاهر گفته می شود؛ خواه دلالت لفظ بر آن معنا به اقتضای وضع لفظ بر آن معنا باشد یا به سبب قراینی که ذهن شنونده را به آن معنا منتقل می کند. چنان که به دلالت لفظ بر آن معنا ظهور گویند. در اصطلاح، ظهور مقابل نصّ به کار می رود.
تقاوت ظهور با نص
تفاوت آن دو، این است که دلالت نصّ بر معنای مقصود صریح است و احتمال خلاف در آن راه ندارد؛ بر خلاف ظهور که در مورد آن احتمال خلاف هرچند ضعیف می رود؛ بدین معنا که احتمال داده می شود مقصود گوینده غیر آن باشد. از عنوان یاد شده در اصول فقه سخن گفته اند.

دانشنامه عمومی

ظهور (آلبوم نیل سداکا). ظهور ( انگلیسی: Emergence ) یک آلبوم موسیقی از خواننده پاپ آمریکایی نیل سداکا است که در سال ۱۹۷۱ توسط آرسی ای رکوردز منتشر شد. این آلبوم در برخی مناطق توسط شرکت خصوصی دن کرشنر انتشار یافت. نیل سداکا گفته است که از میان آلبوم های موسیقی اش، ظهور آلبوم را بیشتر از بقیه دوست دارد. [ ۱]
همه آهنگ ها توسط نیل سداکا و هاوارد گرینفیلد ساخته شده اند.
• «من یک ترانه ام ( مرا بخوان ) »
• «عزیمت کرده پیش از بامداد»
• «سوپربرد»
• «فیلم های صامت»
• «ترانه کوچک»
• «پیش درآمد»
• «کالیفرنیای سطحی و مبتذل»
• کوهی دیگر برای صعود
• «خدا پشت و پناهت جوانا»
• «آیا کسی دلتنگ توست»
• «آنها با ماه چه کرده اند»
• «رزماری آبی»
• «کاش یک اسب چرخان بودم»
• «من یک ترانه ام ( مرا بخوان ) » - «بازانجام»
عکس ظهور (آلبوم نیل سداکا)

ظهور (عکاسی). ظهور در عکاسی به معنای مواجهه دادن فیلم عکاسی یا کاغذ عکاسی با مواد شیمیایی است که باعث تبدیل شدن فیلم به یک تصویر منفی ( نگاتیو ) یا مثبت، یا کاغذ به تصویر عکس می شود. این اولین مرحله ظهور در مورد فیلم و کاغذ است. هدف از ظهور این است که تصویر موقتی که روی فیلم یا کاغذ عکاسی نقش بسته را تبدیل به یک تصویر دائم، قابل دیده شدن، و غیرحساس به نور بکند. توقف، ثبوت و شست وشو، مراحل بعدی بدست آوری تصویر ثابت است.
عکس ظهور (عکاسی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

ظُهور (developing)
در عکاسی فرآیندی که طی آن، تصویری مرئی بر روی فیلم عکاسیِ نوردهی شده، با استفاده از داروی شیمیاییِ ظهور ایجاد می شود. محلول ظهور عامل احیاکننده ای دارد که نمک های نقرۀ نوردیدۀ روی فیلم را به فلز تیره ترِ نقره تبدیل می کند. تصویرِ ظاهر شده، بااستفاده از داروی ثبوت، و با زدودن نمک های نورندیدۀ نقره، پایدار می شود. تصویرِ ظاهرشده بر روی فیلم، به صورت نگاتیو (منفی) است؛ یعنی قسمت های تیره، نمایندۀ بخش های پرنور موضوع، و قسمت های روشن، نمایندۀ بخش های کم نور موضوع اند. برای به دست آوردن تصویری پوزیتیو (مثبت)، نگاتیو را روی کاغذ عکاسی می گذارند و نور می دهند. اسلاید یا شفافه را با دستگاه پروژکتور به نمایش درمی آورند، یا از روی آن، با استفاده از کاغذ مثبت به مثبت، و با فرآیند سیباکروم (که اکنون جای خود را به ایلفوکروم داده است)، عکس پوزیتیو چاپ می کنند.

جدول کلمات

پیدایش

مترادف ها

development (اسم)
پیشرفت، پیش روی، ترقی، ظهور، بسط، توسعه، ایجاد، سیر، رشد، نمو، سیر تکاملی، تقریر

advent (اسم)
ظهور

manifestation (اسم)
ظهور، اشکار سازی، ابراز

appearance (اسم)
ظهور، سیما، نمایش، ظاهر، پیدایش، ظواهر، نمود، منظر، فرم

apparition (اسم)
ظهور، خیال، شبح، تجسم، روح

emersion (اسم)
ظهور، پیدایش، خروج، ظهور ثانی

ostentation (اسم)
ظهور، تظاهر، نمایش، خود فروشی، خود نمایی

loose (اسم)
ظهور

outburst (اسم)
ظهور، انفجار، فوران، طغیان

conspicuity (اسم)
ظهور

epiphany (اسم)
ظهور، تجلی

فارسی به عربی

تفشی , دخل , ظهور , لمحة
( ظهور(عکس ) ) تطویر

پیشنهاد کاربران

پدید. . .
پدیدار. . .
پدیدار
Masih Ashsharif:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم:
جهت درک احتمالا مناسب تر، دقیق تر و عمیق تر ، معنی لغت " ظهور " لازم است این لفط با اشاره به الفاظ قرین با آن بررسی شود.
لذا محتمل است استفاده از تلقی متعارف از، عناوین هندسی و اسامی نجومی جهت تقریب به ذهن مفید باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

بروج: با تعبیر هندسی " نقطه " و با تبیین نجومی " ستاره درخشان " است. در هر دو توصیف نوعی " ثبات " به مخاطب القاء می شود.
بروز: با تعبیر هندسی " خط " و با تبیین نجومی" ستاره دنباله دار " است. در هر دو توصیف نوعی از " حرکت " را مخاطب استنباط می کند.
ظهور: با تعبیر هندسی " سطح " و با تبیین نجومی " شمس در وسط آسمان " یا ظهر شرعی است. تلقی ممکن که از هر دو توصیف نوعی از " حرکت " به سمت " ثبات " است.
با احترام

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم:
جهت درک احتمالا مناسب تر، دقیق تر و عمیق تر ، معنی لغت " ظهور " لازم است این لفط با اشاره به الفاظ قرین با آن بررسی شود.
لذا محتمل است استفاده از تلقی متعارف از، عناوین هندسی و اسامی نجومی جهت تقریب به ذهن مفید باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

بروج: با تعبیر هندسی " نقطه " و با تبیین نجومی " ستاره درخشان " است. در هر دو توصیف نوعی " ثبات " به مخاطب القاء می شود.
بروز: با تعبیر هندسی " خط " و با تبیین نجومی
" ستاره دنباله دار " است. در هر دو توصیف نوعی از " حرکت " را مخاطب استنباط می کند.
ظهور: با تعبیر هندسی " سطح " و با تبیین نجومی ظهر شرعی " شمس در وسط آسمان " است. تلقی ممکن که از هر دو توصیف نوعی از " حرکت " به سمت " ثبات " است.
با احترام

پدید امد
رخ نمودن
the advent of something
بروز شدن
outbreak
بروز
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
بْراز brãz ( پهلوی )
اوپاپ ( سنسکریت: اوتپَپتی )
اوگام ( سنسکریت: اودْگَمَ )
پَشتان ( کردی )
اولاژ ulãž ( سنسکریت: اولاسَ )
پراچیت prãchit ( سنسکریت: پْرَچیت )
پراسوت prãsut ( سنسکریت: پرَسوتی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس