ضد و نقیض

/zeddonaqiz/

برابر پارسی: ناجور، ناسازگار، ناهمتا | ناسازگار

معنی انگلیسی:
ambivalent, contradictory, repugnant, contrariety, antithesis

مترادف ها

antithesis (اسم)
تضاد، ضد و نقیض، تناقض، پادگذاره

antonym (اسم)
ضد و نقیض، متضاد، کلمهء متضاد

contradictory (صفت)
مغایر، مخالف، متناقض، نقیض، متباین، ضد ونقیض

فارسی به عربی

نقیض، متناقض

پیشنهاد کاربران

contradictory
competing
competing
Several people gave competing accounts of the accident
ناسازی، دوگانگی، چندگانگی، دودستگی، چنددستگی، گُنگی، گُنگ بودن
دو صورت که رابطه تناقض بین آن ها وجود دارد. تناقض یکی از چهار نوع رابطه واژگانی و فکری است. این تناقض می تواند در ابعاد گوناگون باشد که از طریق ایجاد رابطه پارادوکس ( ایجاد ارتباط بین ضد و نقیض ) مفهوم دیگری را تولید یا بازتولید می کند. نتیجه این است که ضد و نقیض در یک معنای یکه جمع می شود.
دو پهلو
این دو واژه عربی است و پارسی آن این است:
لیکدِژ ( کردی )

بپرس