صلاه ابی بکر

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] صلاة أبی بکر، تألیف سید مرتضی عسکری، رساله کوتاهی در بحث و تحقیق پیرامون آخرین نماز پیامبر است که در رساله کوچکی منتشر شده است. این حدیث در منابع اهل سنت به عنوان یکی از ادله صحت خلافت ابوبکر مورد استناد قرار گرفته است.
کتاب، مشتمل بر مقدمه ای مختصر، متن اثر (بدون تبویب و فصل بندی) و خلاصه ای در پایان کتاب است. نویسنده در نگارش مطالب از منابع اهل سنت استفاده کرده و با استناد به این منابع استدلال خود را پایه ریزی نموده است.
نویسنده در مقدمه کتاب، انگیزه پرداختن به این موضوع را این گونه توضیح می دهد: بارها و بارها از این بنده، در مورد نماز ابوبکر در صبح روز وفات پیامبر(ص) پرسش شده است که: آیا واقعاً این حادثه، صورت گرفته و این نقل، نقل صحیحی است؟ اگر این واقعه صورت گرفته، کیفیت آن، به چه ترتیبی بوده است؟ و در هر صورت، چه نتیجه ای از آن می توان گرفت؟ بنابراین، به نظر چنین آمد که برای پاسخ به این سؤالات، این بحث را از مباحث مربوط به «سقیفه» و «احادیث ام المؤمنین عایشه» ، جدا ساخته، به صورت مجزا، انتشار دهیم
وی در ابتدای بحث، آنچه در منابع و مدارک مختلف حدیث و تاریخ، در زمینه بیماری منجر به وفات پیامبر خدا آمده است، گردآوری نموده است؛ به عنوان نمونه در صحاح بخاری و مسلم از عایشه نقل شده است: هنگامی که بیماری پیامبر خدا(ص) سنگین شد و درد ایشان، شدّت یافت، آن حضرت از زنانش اجازه گرفت تا در خانه من، از ایشان پرستاری شود و همگی، اجازه دادند یا در روایت دیگری در صحیح مسلم آمده است: بیماری پیامبر خدا، در خانه میمونه، شروع شد. در آنجا بود که حضرت، از دیگر زنانش اجازه خواست تا ایام بیماری اش را در خانه عایشه به سر ببرد. آنها نیز به ایشان، اجازه دادند
در ادامه مباحث کتاب، دستور پیامبر(ص) به امامت یافتن ابوبکر مورد بحث قرار گرفته است. در سنن ابن ماجه و مسند ابن حنبل ، از ابن عبّاس نقل شده: هنگامی که پیامبر خدا در خانه عایشه بود، بیمار شد. پس فرمود: «علی را به اینجا بخوانید». عایشه گفت: ای پیامبر خدا! ابوبکر را برای شما، صدا بزنیم؟ حضرت فرمود: «او را هم صدا بزنید». حفصه گفت: ای پیامبر خدا! عمر را برای شما، صدا بزنیم؟ حضرت فرمود: «او را هم صدا بزنید». سپس اُمّ الفضل گفت: آیا عبّاس را صدا بزنیم؟ حضرت فرمود: «او را هم صدا بزنید». زمانی که همه، گِرد آمدند، حضرت، سرش را بالا آورد و نگاهی کرده، سکوت نمود. در مسند ابن حنبل، عبارت، بدین صورت آمده: «پیامبر(ص)، سرش را بالا آورد و علی(ع) را ندید. پس سکوت کرد». عمر، رو به جمع کرد و گفت: از محضر پیامبر خدا، برخیزید! سپس بلال آمد و پیامبر(ص) را از رسیدن وقت نماز، آگاه کرد. پس حضرت فرمود: «به ابوبکر، امر کنید تا با مردم، نماز بگزارد». عایشه گفت: ای پیامبر خدا! ابوبکر، مردی رقیق و دل نازک است و از سخن گفتن، ناتوان است و زمانی که شما را نبیند، می گرید و مردم هم می گریند. اگر به عمر برای نماز، امر کنید، بهتر است. ابوبکر، از اتاق بیرون رفت و نماز خواند
نویسنده سپس در پاورقی کتاب، واقعه رحلت پیامبر(ص) را به نقل از «ذخائر العقبی» محب الدین طبری از زبان عایشه چنین آورده است: هنگامی که وفات پیامبر خدا(ص) نزدیک شد، فرمود: «حبیب مرا بخوانید». ابوبکر و عمر را فراخواندند، اما آن حضرت این عبارت را تکرار نمود، تااینکه علی(ع) را خواندند و در آغوش آن حضرت وفات نمود. نزدیک به این عبارت در مقتل خوارزمی و کفایة الطالب گنجی شافعی نیز نقل شده است

پیشنهاد کاربران

بپرس