صفیا

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

صفیا. [ ص َ ] ( اِخ ) اصفهانی. در عمل رمل آگاهی داشت طبعش خالی از لطفی نیست با حکیم شفائی معارضه داشته شعرش این است :
مکن ناگشته از خاطرفراموشان فراموشم
که چون از خاطرت رفتم ز خاطرها فراموشم
به بازار محبت از پی سودای دل رفتم
دچارم شد خریداری و سودا شد فراموشم.
*
سیمرغم وبال مگسی می طلبم
آزادم و کنج قفسی می طلبم
فریاد که فریادرسم خاموشی است
خاموشم و فریادرسی می طلبم.
( تذکره نصرآبادی ص 305 ).
و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.، صفی ا. [ ص َ یُل ْ لاه ] ( اِخ ) لقب آدم ابوالبشر علیه السلام است. رجوع به آدم و رجوع به صفی شود.

فرهنگ فارسی

اصفهانی

پیشنهاد کاربران

صفیا :safiya صَفیا اسم دخترانه٫ عربی ) به معنی: یگانه ، صاف ، خالص ، برگزیده یا پاک از هر عیب.
صفیا : /safiyā/ صفیا ( عربی ) ( = صَفیه ) ، خالص و یگانه ، برگزیده؛ صاف، پاک، روشن .
اسم صفیا مورد تایید ثبت احوال ایران برای نامگذاری دختر است .

بپرس