شک

/Sakk/

مترادف شک: تذبذب، تردد، تردید، دودلی، ریب، ریبت، شبهه، بدگمانی، سوء ظن، احتمال، اشکال، وسواس | تردید، دودلی، ظن، گمان

متضاد شک: یقین | یقین

برابر پارسی: گمان، دودلی

معنی انگلیسی:
discredit, distrust, doubt, dubiety, incertitude, mistrust, question, scruple, suspicion, uncertainty

لغت نامه دهخدا

شک. [ ش َ ] ( اِ ) ( مأخوذ از زند و پازند ) گمان و ظن و شبهه. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ).

شک. [ ش ُ ] ( فرانسوی ، اِ ) برخورد. ضربه که به صحت کسی وارد آید. || اثر صاعقه و برق در اطراف محل ورود صاعقه.

شک. [ ش ُ ] ( اِ ) مرگموش را گویند و آنرا به عربی تراب هالک و سم الفار خوانند. ( برهان ) ( از بحر الجواهر ). صاحب برهان گفته سم الفار است وآنرا فارسی دانسته و آن عربی است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). هالک. رهج الفار. تراب الهالک. هالوک. رهج. ( یادداشت مؤلف ). چون خوردن آن سبب قتل موش میگردد مرگموش گویند و آن جسمی است معدنی و سفید و ثقیل الوزن و براق و از سموم قتاله است. ( از تحفه حکیم مؤمن ). دوده را گویند که از نقره حاصل شود، و نیز گویند بخاری است که از معادن زرنیخ متصاعد شود و چون کثافتی دراو پدید آید او را بگیرند و در وقت حاجت بکار برند.( از تذکره صیدنه ابوریحان بیرونی ). تراب الهالک گویند. اهل مغرب رهج الفار خوانند و به عربی سم الفار و به شیرازی مرگ موش کانی گویند. و جماعت اکسیریان وی رازرنیخ سفید خوانند و وی سم قاتل بود و معالجه کسی که آن خورده باشد چنان کنند که معالجه کسی که زیبق مصعد خورده باشد و مشکل خلاص یابد و آنرا در میان پنیر یا چیز دیگر گذارند موشی که آنرا بخورد بمیرد و هرموش که بوی آن موش مرده بشنود بمیرد چنانکه خانه ازموش پاک گردد. ( از ذخیره خوارزمشاهی ) :
گر بر شرنگ و شک بوزد باد لطف تو
درحال شهد و شکّر گردد شرنگ و شک.
سوزنی ( ازجهانگیری ).
|| عکه را گویند و آن پرنده ای است معروف. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) . کلارژه. عقعق. غلبه. عکه. کک.

شک. [ ش َک ک / ش َ ] ( از ع ، اِمص ، اِ ) خلاف یقین. ج ، شُکوک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). ریب. گمان. ( دهار ). مرادف شبهه. ج ، شکوک. و با لفظ افتادن و آوردن مستعمل. ( آنندراج ). در عربی به معنی گمان باشد که در برابر یقین است ، و به زبان زند و پازند هم به این معنی است. ( برهان ). || گمان و ظن و عدم تعین و شبهه وتردید. ( ناظم الاطباء ). خلاف یقین. ( مهذب الاسماء ). تساوی طرفین علم و جهل. ادراک نسبت بدون ترجیح یکی از طرفین وجود و عدم آن. تردید. گمان. دودلی. ریب. ریبه. ارتیاب. مریه. امتراء. ضد یقین. خلاف یقین. و آن درفارسی معمولاً مثل دیگر کلمات مشددالاَّخر بدون تشدید کاف استعمال شود مگر در مقام اضافه و عطف. ( از یادداشت مؤلف ). شک سبب ریب است ، گویی کسی در چیزی اول شک میکند و بعد شک او در ریب قرار میگیرد، پس شک مبداءریب است چنانکه علم مبداء یقین است و از اینروست که گویند «شک مریب » و نمیگویند: «ریب مشک » و نیز گویند«رابنی امر کذا» و نمیگویند «شککنی ». ( از اقرب الموارد ). لحیص. ریب. لُبْسة. ( منتهی الارب ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

گمان بردن، گمان، خلاف یقین، شکوک جمع
۱ - گمان مقابل یقین جمع : شکوک . ۲ - تردید کردن در تکلیف شرع مانند تردید در رکعات نماز . یابه شک افتادن ( در افتادن ) . شک کردن ارتیاب .
جمع شکوک یا جدایی و تفرق یا دشواری سختی و محنت .

فرهنگ معین

(شَ کّ ) [ ع . ] (اِ. ) گمان ، دودلی .

فرهنگ عمید

۱. گمان بردن در امری.
۲. [مقابلِ یقین] گمان.
۳. شکاف و ترکیدگی کوچک در استخوان.
* شک کردن (به شک افتادن ): (مصدر لازم ) در امری شبهه و تردید پیدا کردن.
= عقعق

گویش مازنی

/shek/ نوعی ماهی - گوشت راسته ی گاو یا گوسفند ۳کوهان

واژه نامه بختیاریکا

به دل . مثلا زمو به دل

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ـــ شک مقابل یقین یکی از عناوین مهمی است که در فقه و اصول در مورد آن زیاد بحث شده است و در تمامی ابواب فقه جاری است. ـــ شک، حالت نفسانی ناشی از تردید بین دو یا چند طرف، بدون رجحان داشتن هیچ یک از طرفین است.
ـــ شک در لغت به حالت نفسانی ناشی از تردید بین دو یا چند چیز گفته می شود، در مقابل یقین. اعم از آنکه دو طرف تردید همسان (پنجاه پنجاه) باشند یا یک طرف بر طرف دیگر رجحان داشته باشد؛ لیکن شک در کلمات فقها دو اطلاق دارد؛ گاهی در برابر یقین و ظن به کار می رود که مراد از آن حالت نفسانی ناشی از تردید میان دو یا چند چیز به طور مساوی است و با رجحان یک طرف، طرف راجح «ظن» و طرف مرجوح «وهم» نامیده می شود، نه شک. گاهی نیز در مقابل یقین به کار می رود و مراد از آن اعم از تردید متساوی الطرفین و وهم و ظنی است که از نظر شرعی دلیل بر اعتبار آن وجود ندارد.
ـــ شک، مقابل علم و ظن و از حالت های نفسانی انسان است که از تردید در انتخاب یکی از دو طرف احتمال ناشی می گردد که هیچ یک بر دیگری برتری ندارد؛ به عبارت دیگر، شک در جایی مطرح است که انسان در انتخاب یکی از دو گزینه مردد شود و هیچ یک از آنها در نظر او بر دیگری مزیّتی نداشته باشد. در علم اصول فقه، شک، حجت نیست و ظن غیر معتبر و وهم نیز به شک ملحق می شود؛ به بیان دیگر، می توان گفت در اصول ، شک در مقابل یقین است و یقین شامل یقین وجدانی ( قطع صد در صد) و یقین تعبدی (ظنی که دلیل معتبر بر حجیت آن، وجود دارد) است؛ بنابراین، ظن غیر معتبر، وهم و شک هر سه در اصول، «شک» نامیده شده و احکام شک در مورد آنها جاری می گردد.
کاربرد شک در فقه و اصول
از عنوان یاد شده در اصول فقه مباحث حجت سخن گفته اند و در فقه در بسیاری از ابواب، اعم از عبادات و معاملات به کار رفته، ضمن آنکه موضوع بسیاری از قواعد و اصول فقه ی است.
اقسام شک
شک گاهی موضوع برای حکم واقعی است، مانند شک در رکعات نماز که در برخی حالات، موجب تبدیل حکم واقعی به رکعتهای جداگانه می شود، و گاهی موضوع برای حکم ظاهری. از قسم اول در فقه و از قسم دوم در اصول فقه مبحث اصول عملی بحث شده است. همچنین شک به اعتبار متعلق آن به دو قسم موضوعی و حکمی تقسیم می گردد که از آن به شبهه موضوعی و شبهه حکمی تعبیر می کنند. در قسم اول، متعلق شک موضوعِ خارجی است، مانند شک در پاک یا کر بودن آبی؛ اما در قسم دوم، متعلّق آن حکم کلی شرعی یا مکلف به کلی است، مانند شک در حرمت مواد مخدر یا واجب بودن نماز ظهر در روز جمعه شک به اعتبار سرایت و عدم سرایت آن به یقین سابق، به شک ساری و شک طاری و به لحاظ مسبب بودن شک از شکی دیگر و سبب بودن شک دوم برای شک اول، به شک سببی و مسببی و به اعتبار شک در بقا به جهت شک در قابلیت و اقتضای موضوع آن برای بقا و یا تحقق رافع بقا، به شک در مقتضی و شک در رافع تقسیم می شود.
ابعاد شک
...

[ویکی اهل البیت] شک، چون وسوسه، شرک و... از القائات شیطانیه در قلوب است، چنانچه طمأنینه، یقین، ثبات، خلوص و امثال این ها از افاضات رحمانیه و القائات فرشتگان است.
امام صادق علیه السلام در حدیثی بسیار مهم که لشگریان عقل و جهل را ذکر فرموده است، شک را مقابل یقین و از لشگریان نادانی دانسته است.
تردیدی نیست که این بیماری نفس را فاسد و هلاک می کند زیرا شک، منافی یقین است و ایمان بدون یقین تحقّق نمی یابد.
در مواجهه انسان با هست و نیست چیزی یا درستی و نادرستی مطلبی سه حالت تصور دارد:
منظور از شک این است که اعتقاد، سست و ضعیف شود و یقین از بین برود و مجرد وسوسه و حدیث نفس شک نیست؛ زیرا این ها با ایمان منافات ندارد و از روایات استفاده می شود که شک وقتی موجب کفر است که به انکار منجر شود، چنانکه روایت شده است که ابوبصیر از امام صادق علیه السلام پرسید در مورد کسی که درباره خدای تعالی شک کند چه می فرمائید؟ امام فرمود: «کافر است»، پرسید: اگر درباره رسول اللّه صلی الله علیه و آله شک کند؟ فرمود: «کافر است». آنگاه به راوی فرمود: «وقتی کافر است که انکار کند».
شک و حیرت در اموری که ایمان به آن ها واجب است، موجب نابودی ایمان و حیات معنوی است و سعی در از بین بردن آن از واجبات است ولی اگر شک در غیر آن ها باشد - از آنجا که مطلق یقین در هر چیزی موجب کمال نفس و صفای آن است - سعی در از بین بردن آن با وجود امکان اگر امری از آن مهمتر در پیش نباشد، کاری پسندیده است.
اجزاء و لوازم ایمان که باید مورد ایمان و یقین باشند به صورت فهرست وار عبارتند از:

[ویکی الکتاب] معنی شَکٌّ: تردید - شک
معنی مِرْیَةٍ: شک و تردید
معنی لَمْ یَرْتَابُواْ: شک نکرده ونمی کنند
معنی تَمْتَرُونَ: شک می ورزید
معنی لَا تَرْتَابُواْ: که شک نکنید
معنی یَمْتَرُونَ: شک می ورزند
معنی أَفَتُمَارُونَهُ: آیا اورا در شک می اندازید
معنی مُمْتَرِینَ: دودلان - شک کنندگان -تردیدکنندگان
معنی لَا تَمْتَرُنَّ: اصلاً شک نکنید
معنی مُّرِیبٍ: شک کننده (کلمه مریب اسم فاعل از ارابه میباشد که به معنای القاء شبهه در قلب است ، و اگردر عبارت "إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِّنْهُ مُرِیبٍ" شک را با این کلمه توصیف کرده به منظور تاکید همان شک است ، مانند ظلا ظلیلا و حجابا مستورا و حجرا محجورا و امثال آن )
معنی یَقِینُ: یقین (کلمه یقین به معنای علمی است که شک و تردید در آن راه نداشته باشد )
معنی رَیْبَ: شک - قلق و اضطراب ( ریب المنون به معنای اضطراب مرگ است )
ریشه کلمه:
شکک (۱۵ بار)

گمان. توقف. طبرسی آن را وقوف... معنی کرده و فرماید: مثل‏آن که در خانه بودن زید شک کند نزد او به هیچ یک از بودن و نبودن مزیتی نیست لذا توقف می‏کند. راغب گوید: آن اعتدلال و تساوی نقیضین است در نزد انسان. خلاصه: شک آن است که شخص به هیچ یک از دو طرف قضیه یقین نکند و ترجیح هم ندهد بلکه بود و نبود در نظر وی مساوی باشد بر خلاف ظنّ که یکی از دو طرف را ترجیح می‏دهد . . در بعضی از آیات شک با «مدیب» توصیف شده است مثل . در «ریب» از رمخشری نقل شد که آن به معنی قلق ئ اضطراب است علی هذا شک مریب یعنی: شک اضطراب آور و احتمال دارد به معنی تهمت و سوء ظنّ باشد یعنی: شک تهمت آور. باید دانست شک نوعی از جهل است و آن از جهل اخص است که جهل گاهی مطلق عدم علم است این کلمه پانزده بار در کلام اللّه مجید آمده است.

[ویکی فقه] شک (اصول).
...

دانشنامه عمومی

شک (فیلم ۱۹۷۶). شک ( به هندی: Shaque ) یا سوظن ( به انگلیسی: Suspicion ) فیلمی هندی محصول سال ۱۹۷۶ و به کارگردانی آرونا راجه است. در این فیلم بازیگرانی همچون وینود کانا، شبانه اعظمی، اوتپال دوت، بیندو، دورگا کوته و فریده جلال ایفای نقش کرده اند.
عکس شک (فیلم ۱۹۷۶)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

اصطلاحی در منطق به معنای تساوی دو طرف نقیض یک احتمال. اگر احتمال یک طرف بیشتر شد شک به ظن و اگر کمتر شد به وهم تبدیل می شود. شک از نوع جهل بسیط دربرابر تعیین است. این اصطلاح در فقه و اصول فقه نیز راه یافته است مانند شک در صحت عبادت. در فقه، در برخی حالت ها شک به بطلان عمل می انجامد و در برخی موارد حکم و راهکاری خاص دارد مانند شک در تعداد رکعت های نماز. در کلام نیز همۀ تلاش متکلم برای خارج کردن افراد از حالت شک به اعتقادات است.

جدول کلمات

تردید, دودلی

مترادف ها

doubt (اسم)
دودلی، گمان، نا معلومی، شک، تردید، شبهه

uncertainty (اسم)
نا معلومی، شک، تردید، چیز نامعلوم، بلاتلکیفی

skepticism (اسم)
شک، تردید، شک گرایی، فلسفه شکاکی و بدبینی، انتقاد مضر و از روی بدبینی

dubiety (اسم)
شک، تردید

self-doubt (اسم)
شک، عدم اعتماد بنفس، عدم ایمان بنفس

فارسی به عربی

شک

پیشنهاد کاربران

شک، تردید، ریب، دودلی
شک در پارسی همریشه با shake در لاتین است به چم لرزش و لغزش و در واژه هایی بمانند شکیبایی و . . . نیز هویدا شده است
شکیب = شک ( منفی ساز یب : نبود لرزش و لغزش و صبر و شکیبایی ) بمانند فریب ( شکوه خیالی یا گول و غرور ) و آسیب ( خال و نشانه های بد )
شک نیز یانی لرزش و لغزش به چم دودلی در کاری
شک یعنی بین دو امر گیر کردن و برتری ندادن و درست ندانستن هیچ یک از این دو امر و همانطور در همان حال ماندن که خیلی هم خطر ناک است که با دنبال حقیقت رفتن و کنکاش کردن ان شاءالله این شک تبدیل به یقین و رسیدن به حقیقت می شود.
ببینید ، در گذشته چندتا آخوند تبار یا پرورده فرهنگ آخوندی مثل معین ( پرورده پدربزرگ آخوندش بود ) نمی توانستند بپذیرند که زبان عربی بی کم کاست باشد و بنابراین واژه های ایرانی را عربی می پنداشتند .
وقتی که اسلام آمد ، زبان عربی واژه چندانی نداشت و به ناچار از زبان های ایرانی واژه گرفت ، زبان های دیگر هم بودند مثل آرامی و عبری ولی در آن زمان چندان رواج نداشتند و شام بخشی از امپراطوری روم بود و در آن سرزمین زبان های هند و اروپایی رواج داشت نه مثلن عبری و آرامی که تنها زبان های تورات و انجیل بودند
...
[مشاهده متن کامل]

بیش از هفتاد درصد زبان عربی ، ایرانی است ، البته همه زبان ها خاستگاهی یگانه دارند چون همه بر می گردند به چند هزار نفر سیاهپوستی که از بوتسوانای آفریقا در چند ده هزار سال پیش ، در آسیا و اروپا و آمریکا پخش شدند .

این واژه در زبان محلی استان فارس شهرستان جهرم جدا از شک و تردید به معنی سوسک قرمز هم به کار برده اند.
شَکْ
با تشکر فراوان از همهٔ یاران ؛
در ادامهٔ توضیحات آقای محمد علی پدرام این را اضافه می کنم ؛
شَکْنیدَنْ : در گویش لری بختیاری به معنای تکان دادن و لرزاندن است .
شَکّ
با دَرنِگَری ( تَوَجُّه ) به واژه یِ پَهلَویِ " شَکَرویدَن " وَ گویِشِ پارسیِ نو " شَکبیدَن، شَکباندَن یا شَکویدَن، شَکواندَن " پیشنَهاد می شَوَد . می تَوان بَرابَرنَهایی بَرایِ واژِگانی با ساختارِ اَرَبی اَز آن بَرساخت :
...
[مشاهده متن کامل]

شَکّاک = شَکوَنده ، شَکبَنده
مَشکوک = شَکویده ، شَکبیده
شَکّاکیَّت = شَکوَندِگی ، شَکبَندِگی
تَشَکُّک = شَکوِش ، شَکبِش
تَشکیک = شَکوانِش ، شَکبانِش

درآمیختگیِ رای ؛ شک و تردید و حیرت. و رجوع به آمیختگی و آمیختن شود.
شائبه
تردید، دودلی، ریب، ریبت، شبهه، بدگمانی، سوء ظن
برهان قاطع نوشته که شک در عربی دربرابر یقین است و اینکه این واژه در زبان زند و پازند هم همین است ( زبان زند: اوستایی، زبان پازند: پهلوی، پارسی میانه ) . شانس اینکه واژه ای در دو زبان که به هم هیچ ربطی ندارند ( پارسی زبانی هندواروپایی، عربی زبانی سامی ) هم معنی باشد چقدر است؟
...
[مشاهده متن کامل]

۱. اوستایی زبانی هست که زود برافتاد ( منقرض شد ) و برای همین وامواژگان بسیار کمی دارد.
۲. داد و ستد یا اقتصاد میان ساسانیان و عریان بسیار کم بوده اینکه واژه ای بنیادی که مربوط به احساسات است از عربی به ما برسد بسیار کم است.
۳. عربی زبانی سامی یا Semitic است و میشه گفت که هر واژه عربی الاصل در زبان های همخانواده آن هستند ( نمونه: کتاب در عربی، کتاو در عبری ) ، ولی شک در زبان عبری یا زبان آمهریک اتیوپی برابری ندارد.
این واژه پارسی است و باید از دیسه های درست آن بهره ببریم. شک کردن= شکیدن، شکاک=شکیدار یا شک کننده، شکاکی= شکیداری یا شک کنندگی، مشکوک= شکدار، مایه شک بودن، مشکوک زدن= شکدار سهستن ( sahestan =به نگر رسیدن، برای اطلاعات بیشتر بنگرید به واژه یاب یا هر لغت نامه ) .

ریب
یکی ازمعنی های آن تکان خوردن یالرزش است.
( شک شک ) اسباب بازی قدیمی است که باتکان دادن آن صدا می دهد وبرای خواباندن بچه ها بکار می رود .
ضرب المثل - شکشکید باب یکید یعنی مانند هم هستید وبرای همدیگر خوبید.
دیگر معنی های این واژه را هم باید در نظر داشت .
تردید و دو دلی معنیش میشه شک
از کتاب دکتر کزازی
شک برابر است با. گمانمندی. چند وچون. بلا شک. بی گمان
تردید

این واژه درحقیقت پارسى است و تازیان ( اربان ) از واژه شک Shak در پهلوى به معناى تردید و دودلى برداشته اند و از روى آن مشکوک ، شکاک ، تشکیک ، مشکّک!!! را ساخته اند!!! در پهلوى شَکَرْویدن Shakarvidan : تردید - شک کردن ، مردد - مشکوک بودن و همتاى آن گمانیدن Gomanidan
...
[مشاهده متن کامل]

: گمان - شک - خیال کردن ، ظنین بودن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس