شغل

/Soql/

مترادف شغل: پیشه، حرفه، سمت، کار، کسب، مقام، منصب، مشغله، اشتغال، خدمت، عمل، فعل، وظیفه

برابر پارسی: کار، پیشه

معنی انگلیسی:
business, calling, career, collar_, employment, job, line, métier, occupation, office, place, position, post, profession, pursuit, situation, vocation, work, berth, billet, mtier, walk

لغت نامه دهخدا

شغل. [ ش َ ] ( ع اِ ) ج ِ شَغْلة. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به شغلة شود.

شغل. [ ش َ / ش ُ ] ( ع مص ) در کار داشتن کسی را. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مشغول کردن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ). || به کار واداشته شدن ، شُغِل َ به ( مجهولاً ). ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مشغول شدن. ( المصادر زوزنی ). مشغول کردن و به سرگرمی واداشتن ، شغل عنه. ( از اقرب الموارد ).
- امثال :
شغلتنا را شدرستنا کردن ؛ در قرآن کریم آیه ای هست «شغلتنا اموالنا و أهلونا...» ( 11/48 )، یک تن عامی چون به این کلمه رسید «شغلتنا» را تراشیده و بجای آن «شدرستنا» نوشت تا «غلط» در قرآن نباشد، و این را در موردی گویند که کسی صحیحی را به قصد تصحیح غلط کند. ( یادداشت مؤلف ).

شغل. [ ش ُ / ش َ / ش َ غ َ / ش ُ غ ُ ] ( ع اِ ) کار. ( ناظم الاطباء ). کار و بی فرصتی. ( غیاث اللغات ). کار. ج ، اشغال. ( مهذب الاسماء ). ضد فراغ. ج ، اشغال ، شغول. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به شُغْل در همه معانی شود.
- شغل القرآن ؛ عمل به موجبات قرآن واجتناب از مناهی آن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
|| ناپروایی. ج ، اَشغال و شُغول. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || شغل شاغل ، در مبالغه گویند. ( از منتهی الارب ). || نقیض خلأ، گویند: مکان خالی ؛ یعنی چیزی در آن نیست ، و عکس آن مشغول است. ( از اقرب الموارد ).

شغل. [ ش َ غ ِ ] ( اِ ) مهر خرمن. از کلمه سجیل . ( یادداشت مؤلف ).

شغل.[ ش َ غ ِ ] ( ع ص ) باکار و کاردار و مشغول. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). مرد باکار. ( منتهی الارب ).

شغل. [ ش ُ ] ( ع اِ ) کار. ضد فراغ. سرگرمی. ( یادداشت مؤلف ). آنچه مایه مشغولیت باشد. کارهای نامنظم روزانه مربوط به نیازمندیهای زندگی :
همی بایَدْت رفت و راه دور است
بسنده داریکسر شغلها را.
رودکی.
کار من در هجر تو دایم نفیر است و فغان
شغل من در عشق تو دایم غریو است و غرنگ.
منجیک.
تو مرا یافته ای بی همه شغل
نیست اندر کلهت پشم مگر.
فرخی.
گفت ای خداوند نیمشب است و فردا نوبت توست که خلیفه گفته است به فلان شغل مشغول خواهد شد و بار نخواهد داد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 169 ). دررفتم معتصم را دیدم سخت اندیشمند و تنها و به هیچ شغل مشغول نه. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 169 ). چون به بلخ رسید این پادشاه و چند شغل فریضه ای که پیش داشت نبشته آمد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 287 ). رعایا را بر جای باید بود که با ایشان شغلی نیست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 463 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

کار، پیشه، اشغال جمع
( اسم ) کار پیشه جمع : اشغال . یا شغل آزاد . پیشه ای جز شغل دولتی . یا شغل دولتی . کارمند یکی از ادارات دولتی بودن .
با کار و کاردار و مشغول مرد با کار

فرهنگ معین

(شُ ) [ ع . ] (اِ. ) کار، پیشه .

فرهنگ عمید

کار، پیشه.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی شُغُلٍ: کاری که آدمی را به خود مشغول سازد و از کارهای دیگر باز بدارد
ریشه کلمه:
شغل (۲ بار)

«شُغُل» (بر وزن شتر) و «شُغْل» (بر وزن قفل) هر دو به معنای حادثه و حالتی است که برای انسان روی می دهد و او را به خود مشغول می دارد، خواه مسرت بخش باشد و یا غم انگیز!

دانشنامه عمومی

شُغل یا پیشه فعالیتی منظم است که در ازای دریافت پول انجام می شود. یک فَرد عموماً یک شغل را با کارمندی، داوطلبی، یا شروع کسب وکار آغاز می کند. مدت زمان یک شغل می تواند از یک ساعت ( درمورد کارهای خاص ) تا تمام طول عمر ( مثلاً در مورد برخی قاضی ها ) به درازا بکشد. اگر یک فرد برای نوع مشخصی از شغل تربیت شده باشد، بدان حرفه یا پیشه می گویند. مجموعهٔ شغل های یک فرد در طول زندگی، سوابق شغلیِ آن فرد را تشکیل می دهد.
عکس شغل

شغل (فیلم ۱۹۱۵). شغل ( انگلیسی: Work ) فیلمی به کارگردانی چارلی چاپلین است که در سال ۱۹۱۵ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به چارلی چاپلین، ادنا پرواینس و لئو وایت اشاره کرد.
عکس شغل (فیلم ۱۹۱۵)

شغل (فیلم ۱۹۶۱). شغل ( ایتالیایی: Il Posto ) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی ارمانو اولمی است که در سال ۱۹۶۱ منتشر شد.
یک فارغ التحصیل جوان کالج اقدام برای بدست آوردن پستی در یکی از بزرگترین شرکت های کشور می کند و…
• لئوناردو دتو به عنوان آنتیتیتا ماستی
• تلیو کزیچ به عنوان روانشناس
عکس شغل (فیلم ۱۹۶۱)

شغل (فیلم ۲۰۰۳). «شغل» ( انگلیسی: The Job ( 2003 film ) ) یک فیلم است که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به داریل هاناه، برد رنفرو، دامینیک سوین، اریک میبیس، و آلکس روکو اشاره کرد.
عکس شغل (فیلم ۲۰۰۳)

شغل (فیلم ۲۰۰۹). «شغل» ( انگلیسی: The Job ( 2009 film ) ) فیلمی در ژانر کمدی - درام است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به تارین منینگ، ران پرلمن، و جو پانتولیانو اشاره کرد.
عکس شغل (فیلم ۲۰۰۹)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

کار

مترادف ها

post (اسم)
پست، تعجیل، مسئولیت، منصب، سمت، موقعیت، مسند، مقام، شغل، چاپار، صندوق پست، بسته پستی، پستخانه، ارسال سریع، سیستم پستی، تیر تلفن و غیره، پست نظامی، مجموعه پستی، تیردگل کشتی و امثال آن

office (اسم)
مسئولیت، کار، منصب، وظیفه، خدمت، دفتر، اداره، اشتغال، مقام، شغل، دفتر کار، محل کار، احراز مقام

profession (اسم)
اقرار، اعتراف، حرفه، پیشه، شغل، سوگند ملایم، حرفهیی

work (اسم)
فعل، کار، عملیات، چیز، وظیفه، سعی، ساخت، استحکامات، زحمت، شغل، زیست، کارخانه، نوشتجات، موثر واقع شدن، اثار ادبی یا هنری

job (اسم)
کار، امر، ساخت، شغل، ایوب

situation (اسم)
جا، وضع، حالت، موقعیت، وضعیت، حال، شغل، موقع

position (اسم)
وضع، موقعیت، مسند، مقام، وضعیت، مرتبه، مکان، شغل، جایگاه، محل، موضع، نهش

employ (اسم)
شغل

vocation (اسم)
کار، میل، حرفه، کسب، صدا، احضار، پیشه، شغل، حرفهای، هنرستانی

occupation (اسم)
سرگرمی، حرفه، اشتغال، اشغال، پیشه، تصرف، شغل

trade (اسم)
سرگرمی، ازار، حرفه، کسب، داد و ستد، سودا، تجارت، کاسبی، سوداگری، پیشه، بازرگانی، شغل، مبادله کالا، امد و رفت

metier (اسم)
سرگرمی، حرفه، کسب، رویه، شغل

فارسی به عربی

استخدام , برید , تجارة , شغل , عمل , مهنة

پیشنهاد کاربران

واژه شغل
معادل ابجد 1330
تعداد حروف 3
تلفظ šoql
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: اَشغال]
مختصات ( شُ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی Soql
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار

پیشِه=شغلjob
کار=چیزی که باید انجام شودwork
🇮🇷 واژه ی برنهاده: شغل 🇮🇷
نوشتن
کار
‏اَرک = شغل، job
بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب
‎#پارسی دوست
معنی شغل:کار�
هم خانواده شغل:مشغله ، شاغل، مشغول�
حرفه . . . . پیشه . . . . کار . . . محل درامد . . .
شغل ( OCCUPATION ) :[اصطلاح جامعه شناسی] هرگونه اشتغال مزدبگیری که در آن فرد به طور منظم کار می کند.
سرگرمی، حرفه، اشتغال، اشغال، پیشه، تصرف، شغل
شغل با کسره حرف ش و حرف غ به معنای سنگریزه است
شغل ( OCCUPATION ) :[اصطلاح جامعه شناسی] هرگونه اشتغال مزدبگیری که در آن فرد به طور منظم کار می کند.
منبع https://rasekhoon. net

راه کسب درآمد در آینده
پیشه
حرفه ی هر فرد که بالاخره به آن میرسد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس