شب زنده داری فینگن ها

دانشنامه عمومی

شب زنده داری فینگن ها ( به انگلیسی: Finnegans Wake ) رمانی است نوشته نویسنده ایرلندی، جیمز جویس، که به خاطر سبک آن شهرت دارد و به عنوان یکی از دشوارترین آثار داستانی ادبیات انگلیسی شناخته می شود.
جیمز جویس پس از اتمام رمان اولیس دست به کار نوشتن شب زنده داری فینگن ها زد. به پایان بردن این رمان هفده سال به طول انجامید ( ۱۹۲۲–۱۹۳۹ ) . [ ۱] یکی از عوامل که سبب تأخیر در اتمام این رمان شد بیماری دخترش، لوسیا، بود.
جیمز جویس شب زنده داری فینگن ها را در پاریس نوشت و در سال ۱۹۳۹، دو سال پیش از مرگش، منتشر کرد و این رمان آخرین اثر او است. جویس به منظور حفظ حق تألیف خود بخشی از شب زنده داری فینگن ها را در نیویورک منتشر کرد.
شب زنده داری فینگن ها را در فارسی «شب عزای فینگن ها» و «شب بیداری فینگن ها» هم نوشته اند.
شب زنده داری فینگن ها داستان زندگی خانواده ای ایرلندی از شب تا صبح است. نثر پیچیدهٔ رمان و واژه سازی های ترکیبی که نویسنده آگاهانه به کار برده است خواندن را دشوار کرده است.
در آغاز جنگ دوم جهانی، جیمز جویس نوشتهٔ «درحال پیش رفت» را که از هفده سال پیش آغاز کرده بود، به پایان برد و این اثر عظیم تحت عنوان «بیداری فینیگان ها» در سال ۱۹۳۹ منتشر شد. جویس این نوشتهٔ خود را «اثری دیوانه وار از یک دیوانه» نام گذارد. این کتاب هفت صد صفحه ای و پیچیده برخلاف اولیس، که نمودار روز است حوادث شب را دربردارد. اولیس تحت تأثیر کتاب اودیسه اثر هومر بیش تر جنبهٔ اساطیری داشت و قهرمانان اساطری را به زندگی عادی می کشاند؛ در حالی که «بیداری فینیگان ها» جنبهٔ تاریخی دارد و زندگی را در ضمیر ناخودآگاه منعکس می کند. اما جالب آن که قهرمانان هردو رمان از مردم عادی دوبلین هستند. روش شگفت انگیزی که در ساختمان هردو رمان به کار رفته است، آن ها را به آثاری بدیع و غیر معمول بدل ساخته است.
عکس شب زنده داری فینگن ها
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

شب زنده داری فینِگَن ها (Finnegans Wake)
رمانی از جیمز جویس، به زبان انگلیسی، منتشرشده در ۱۹۳۹. نوشتن این کتاب هفده سال به طول انجامید. در این مدت، بخش هایی از کتاب با عنوان اثری درحال پیشرفت به چاپ رسیده بود. این رمان از دل دیگر رمان جویس یعنی اولیس بیرون آمده است. آنا لیویا، که تک گویی هرزه درانۀ او در پایان اولیس به خاطر می ماند، در هیئت رودخانۀ لیفی در ایرلند، و در آغوش پدرش، اقیانوس، چونان مظهری از زنانگی رمان سخن می گوید. نه ماجراها شخصیت ها را بازتاب می دهند، نه شخصیت ها ماجرا را. همه چیز در آن واحد در حال آفریده شدن است. بدین سان، شخصیت ها بازتابی از سویه های گوناگون شخصیت آدمی اند، آن چنان که در حافظه اش خود را می بیند. زبان، در همسانی مطلق با مضمون رودخانه، ساری و سیال است. تصاویر درهم می شوند، و توهم وجود شخصیت ها و وقایع را پدید می آورند. وجود ارجاعات فراوان به آثار و فرهنگ های مختلف و هر نمادی که نرینگی و مادینگی را بازتاب دهد، رمان را به دایرة المعارف عناصر نرینه و مادینه بدل کرده است.

پیشنهاد کاربران

بپرس