سِی در زبان های جنوبی و گرمسیری ایرانی به معنای نگاه کردن است.
تو سی آت که؟!
تو به اون نگاه کردی؟!
سِی در زبان های جنوبی و گرمسیری به معنای نگاه کردن هست.
تو سی آت که؟!
تو به اون نگاه کردی؟!
سیر ( Seyr ) یا سی ( Sey ) - در معنی دیدن، تماشا و نگاه. این واژگان با چرخش معنا به معنی سفر، گردش نیز بکار می روند. افعال سیر کردن ( Seyr kardan ) و سی کردن ( Sey kardan ) ریشه از این واژگان دارند.
... [مشاهده متن کامل]
فکر میکنم ممکن است که این واژه ذاتا با دیِ فعل دیدن نیز ربط و این همانی داشته باشد. همچنین آشکار است شباهتش با فعل �See� زبان انگلیسی.
واژگان از بُنِ س - ی - ر در عربی [مانند سیار، سیاره] می تواند از ریشۀ این �سیر ( Seyr ) � ایرانی باشد. ( یا کهن ترش sayr است )
واژه سی
معادل ابجد 70
تعداد حروف 2
تلفظ si
نقش دستوری اختصار
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: sīh] ( ریاضی )
مختصات ( اِ. )
آواشناسی si
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
جالبه که امروز در دنیا کلمه سینما به دو بخش سی و نما تقسیم بشه کاملا فارسیه نما و سی یا سی نما حتی معنی سی در بختیاری با سی در انگلیسی تشابه دارد با در نظر گرفتن اینکه تاریخ اقوام آسیای میانه و زبان هاشون
... [مشاهده متن کامل] بسیار کهن تر از اروپایی هاست این کلمات از اقوم آسیای میانه به دنیا راه پیدا کرده. اما متاسفانه کلمه سینما و خیلی از کلمات دیگر یا آداب و سنن و موضوعات دیگر را امروز منتسب به تمدن خیالی یونان کردن .
سی ( عدد30 ) نماد وعلامت ونشانهء کامل بودن وبه اتمام رسیدن وبی نقص وعیب.
شهر قمری ( ماه ) وقتیکه کامل میشه به 30روز اتمام میشه.
سیما ( فارسی ) = سی ماه = البدر الکامل ( عربی ) = روزهای قمری 13 - 14 - 15 - 16 .
... [مشاهده متن کامل]
سیما ( فارسی ) = 30 روز ماه = کامل بودن. تام. بی نقص. . . .
سیما فارسی با سیما عربی هیچ ارتباطی ندارد وفقط تشابه لفظی یا نوشتاری وپس!
به واژه سیما ( عربی ) رجوع کنید.
سی گل: باقچه گل کامل ومتنوع از گل ها.
سی مرغ: از همه پرندها کاملتر وباشکوهتر.
سی رنگ: رنگهای کامل= رنگین کمان.
سی سوال وسی پرسش= دائرة المعارف.
سیب = سی آب:سی مزّه دارد؛ همه خواص وطعم میوه ها دارد؛ میوه کامل ( فائده وسلامت آور ) .
سیب = دارای خواص همه میوه ها.
سیب = چشمه آب.
سیاه= سی آه :درد ورنج کامل.
سیر = سیراب= سی آب : آب کامل وپر ونقصی ندارد.
سیرشکم.
سیاه روز.
سیاهکار= تبهکار کامل وحرفه ای.
سینه= سی ناله. :همه نالها توش جا میشه.
سینه سوز.
سینه مالامال درداست.
سیاهی با تاریکی تفاوتی دارد.
سی. سی. یو =C. C. U
سی سی = cc ( اندازه حجم )
سیفن ( انگلیزی ) .
سی فن: همه فن حریف.
سیسمونی = سی آسمان.
سی صنّار = 300 دینار ( پول کامل ) .
سیما ( عربی ) : قیافت.
سیما ( فارسی ) : صورت البدر= جمیل ابیض.
سی حالت: همه حالاتی دارد.
. . .
إدامه دارد . . .
سوی، سو، طرف، واسه، برای، به، تماشا
واژه زیبای ایرانی ، حتی از واژه برای زیباتره
سی تو آواز می خونُم 🎶😘
در زبان کوردی بە معنی نگاه کن
در تورکی سی پسوند ش یا _َ ش در ترکیست
آناسی ، آتاسی ، آبلاسیو. . .
مادرش ، پدرش ، خواهرش. . . .
سی خوت ( سیه خوت ) درگویش لری بختیاری به معنی برای خودت
سی باهنگ کی
سی کن کاکو سی کن دلم او شد
شیرازی
در بیشتر جاهای ایران و افغانستان انرا میگویند
سی بر اهنگ شمار سی که در فارس و بوشهر و هرمزگان و کرمان همان زی و سو است
بلال بلالم سی خودت کردی
... [مشاهده متن کامل]
کردی کبابم سی خودت کردی
یک حمومی سیت بسازم چهل ستون چهل پنجره
شازده دوماد توش بشینه با یراق و سلسله
اسب انگیزد و زی بلخ شتابان بشتابد
آنچه با برمکیان رفته به سامان برساند
ازادمرد نیمروزی
ترا بند کند و سی او فرستد. ( تاریخ سیستان ) .
به تو آورد بخت گردون روی
روی سی درگه خداوند آر
انوری
گرسنه روباه شد تا آن تبیر
چشم سی او بر بمانده خیرخیر.
رودکی
گر کس بودی که سی توام بفکندی
خویشتن اندرنهادمی به فلاخن
ابوشکور بلخی
خود از بلخ سی زابلستان کشید
به مهمانی پور دستان کشید.
دقیقی.
ز مینو فرستاد سی من خدای
مرا گفت از اینجا به مینو برآی.
دقیقی.
بفرمود تا پیش او شد دبیر
یکی نامه بنوشت سی اردشیر.
فردوسی.
یکی نامه بنوشت سی شهریار
بدانسان که باید بدین روزگار.
فردوسی
برند آن ِ تو هر کس ، تو آن ِ کس نبری
دوند سی تو همه کس ، تو سی کسی ندوی.
منوچهری.
من ایدون چو بازم که سی تو شتابم
اگرچند از دست خود برپرانی.
ستوروار بدینسان گذاشتم همه عمر
دو چشم سوی جو ودل به خنبه و سی چال
چنان دست سی تیغ و ترکش کشید
که یارد به نزدیک تیغش چخید
به معنی برای در گویش شوشتری
سی تو: برای تو
با تلفظ si
سی ( شیرازی ) : برای : سی تو ایی کارو کردم
سی ( اچمی ) : دیدن: چشوم سی ندزای: چشمم نمیبینه
سی ( اچمی ) پله قابل جابه جا کردن: بره سی بیا: برو پله رو بیار
اچمی گویش جنوب فارس هست. شهر های گراش، لار ، خنج، اوز و. . .
در زبان لری بختیاری به معنی
نگاه کن
Sae
سیل::نگاه بازدید. ملاقات
Sael
حروم سیل بس زنی::
حرام بهش نگاه بیندازی
*هیچ به ملاقات او نمیروی*
در زبان لری بختیاری به *برای *
می گویند
سی . ( ا ) ، ( زبان مازنی ) ، تپه.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)