سفید

/sefid/

مترادف سفید: آق، بیاض، سپید، سیمگون، شیری رنگ، نقره فام، نقره گون ، سفیدپوست

متضاد سفید: اسود، سیاه، رنگین پوست

برابر پارسی: سپید

معنی انگلیسی:
blank, blankly, light, white, silver, snowy, [adj.] white, fair, [n. mus.] minim, gray

لغت نامه دهخدا

سفید. [ س َ / س ِ ] ( ص ) سپید که نقیض سیاه باشد و به عربی ابیض خوانند. ( برهان ). ابیض. ( غیاث ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). رنگی است روشن ترین رنگها و رنگی است خارج از رسته اصلی و فرعی. این رنگ را بهر رنگ دیگر اضافه کنندروشن تر سازد. ( فرهنگ فارسی معین ) :
بچهره چنان بود برسان شید
ولیکن همه موی بودش سفید.
فردوسی.
|| روشن :
شما را سوی من گشاده ست راه
بروز سفید و شبان سیاه.
فردوسی.
گذشت آن کز آن چرخ با اعتمید
چو شب دورباشی ز روز سفید.
اثیرالدین اخسیکتی.
بتشنیع و دشنام و آشوب و زجر
سفید از سیه فرق کردم چو فجر.
سعدی.
گفته باشد مگرت ملهم غیب احوالم
این که شد روز سفیدم چو شب ظلمانی.
حافظ.
|| کنایه از ظاهر و نمایان هم هست چه هرگاه گویند «سفید شد» مراد آن باشد که ظاهر و نمایان گردید. «سفید نشد» یعنی پیدا نشد. ( برهان ).
|| درمک. سمید. و آن قسمی نان است که سبوس گرفته باشند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

اسپید، هرچیزی که برنگ برف یاشیرباشد، مقابل سیاه
( صفت ) ۱ - آنچه به رنگ برف یا شیر باشد ابیض مقابل سیاه اسود . توضیح سفید روشن ترین رنگها و رنگی است خارج از دسته اصلی و فرعی . این رنگ را به هر رنگ دیگر اضافه کنند آنرا روشن تر سازد . ۲ - ظاهر نمایان : سفید شد .

فرهنگ معین

(س یا سَ ) [ په . ] (ص . ) = سپید: ۱ - آن چه که به رنگ برف یا شیر باشد، ابیض . مق . سیاه . اسود. ۲ - (کن . ) ظاهر، نمایان . سفید و اسپید و سپی نیز گویند.

فرهنگ عمید

۱. از رنگ های ترکیبی شبیه رنگ برف یا شیر تازه.
۲. (صفت ) هر چیزی که دارای این رنگ باشد.
۳. (صفت ) [مجاز] روشن.
۴. (صفت ) [مجاز] کسی که پوست سفید دارد.
۵. [مجاز] فاقد رنگ، نوشته یا نقش: کاغذ سفید.
۶. (موسیقی ) نتی که از نظر زمانی برابر نصف نت گرد است.

واژه نامه بختیاریکا

اِسبید؛ اَلوس؛ زال؛ سمند؛ گَچَک؛ نیلِه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سفید یکی از رنگ ها می باشد که در به مناسبت در ابواب مختلف فقه از آن سخن گفته شده است.
سفید عنوان یکی از رنگ ها است.

کاربرد سفید در فقه
احکام مرتبط با آن را در بابهایی نظیر طهارت، ، صلات، حج و نکاح ذکر کرده‏اند.

احکام رنگ سفید
...

دانشنامه عمومی

سفید یا سپید، رنگی است که ترکیب همهٔ رنگ های طیف قابل دیدن است. مکمل این رنگ سیاه است. [ ۱]
رنگ سپید مخالف سیاهی و تاریکی است. رنگ سپید رنگی مثبت، نورانی و مهیج محسوب می شود. همچنین رنگ سفید به عنوان نماد جوانی، عفت، پاکی، بی گناهی، خلوص و صلح محسوب می شود. پوشیدن لباس سپید باعث حالت روحانی، دلگشا و مفرح در فرد می شود. عروس ها سپید می پوشند تا نماد پاکی و معصومیت باشد. رنگ سپید رنگ تابستانی به حساب می آید چون نور را منعکس می کند و از گرم شدن جلوگیری می کند. کاربرد رنگ سپید در دکوراسیون و مد لباس زیاد است چون رنگ ملایم و خنثی بوده و با همه چیز تناسب دارد. از آنجایی که رنگ سپید روشن است آلودگی روی آن زود معلوم می شود. پرستارها و پزشک ها لباس سپید می پوشند که نشان دهندهٔ تمیزی و ضدعفونی بودن باشد.
قانونی برای استفاده از رنگ سپید در دکوراسیون وجود ندارد و در هر جایی می توان آن را بکار برد. ایجاد بافت، شکل و چاپ روی رنگ سپید راه بسیار مناسبی برای ایجاد کنتراست در اتاق ها و فضاهای سپید است. چون اتاق های سپید ممکن است بی روح به نظر برسند، می توان طیف گرم تری از رنگ سپید مانند شیری را بکار برد. رنگ شیری به دیوارها روشنی و گرما می بخشد. در اتاق هایی که سپید رنگ هستند، می توان با بکار بردن ظروف شیشه ای و نقره، کنتراست و جذابیت ایجاد کرد. در دکوراسیون رنگ سپید به عنوان بزرگ کننده و روشن کننده فضا شناخته شده است. با به بکار بردن رنگ سپید در اتاق های کوچک یا کم نور روی دیوارها، ستون ها و سقف می توان فضا را بسیار بزرگتر و روشن تر نشان داد. یک رنگ نشان دادن همه چیز تا حدی خطای دید ایجاد کرده و به چشم این اجازه را می دهد تا اتاق را بزرگتر از آنچه هست، ببیند. هر رنگی به اتاق سپید افزوده شود، برجسته به نظر می آید؛ مثلاً یک ماهی قرمز کوچک در تنگ آب در یک اتاقی که کاملاً سپید است، بسیار خودنمایی می کند.
یاسی
• سپید یخچالی
↑ "Definition of white | Dictionary. com". www. dictionary. com ( به انگلیسی ) . Retrieved 2022 - 11 - 28.
عکس سفیدعکس سفیدعکس سفیدعکس سفیدعکس سفیدعکس سفید
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

سفید (White)
اصطلاحی است که به یک ضد انقلابی، به ویژه عضو نیروهای ضد کمونیست در جنگ داخلی روسیه(۱۹۱۸ـ۱۹۲۱)، اطلاق می شد. در جنگ داخلی روسیه، سفیدها تحت فرماندهی افسران پیشین تزاری قرار داشتند و تحت حمایت سربازان کشورهای خارجی بودند، ولی سرانجام از ارتش سرخبلشویک ها شکست خوردند. آن ها را همچون مخالفان سلطنت طلب انقلاب فرانسه، که نشان بیرقشان همان نشان «سوسن سفید» شاهان بوربونبود، سفید خواندند.

مترادف ها

gray (صفت)
بی رنگ، پیر، کهنه، باستانی، خاکستری، سفید، سفید مایل به خاکستری، سفید شونده، رو به سفیدی رونده، بد بخت

hoary (صفت)
سالخورده، کهن، سفید، سفید مایل به خاکستری

blank (صفت)
پوچ، سفید، نانوشته

white (صفت)
سفید، خنگ

silvery (صفت)
براق، سفید، صاف، نقره فام، سیمین

snowy (صفت)
سفید، برفی، پوشیده از برف، سفید همچون برف

فارسی به عربی

ابیض , قدیم , مثلج
( سفید(درمورد موی سرو غیره ) ) رمادی

پیشنهاد کاربران

ابیض
واژه سفید
معادل ابجد 154
تعداد حروف 4
تلفظ sefid
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: spēt، مقابلِ سیاه] ‹اسفید، اسپید، سپید›
مختصات ( کن . )
منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی عمید
سفید در لری پیسَه گفته میشود
پیسه یعنی همانند پی ( پیه، چربی حیوانی ) و منظور رنگ پیه است که سفید است.
پیسه از دو بخش تشکیل شده استبخش اول پی که همان پیه و چربی حیوانی است و بخش دوم سَه است که همان سا است و پسوند شباهت است.
...
[مشاهده متن کامل]

کلمه سپید یا سپی و سفید تغییر شکل یافته پیسَه است ودر این کلمات پسوند سا به پیشوند تبدیل شده و قبل پیهآمده است.

#سفید
درست آن سپید است
واژه سپید از ریشه آریایی *śwayt�s سویتس است.
این واژه در دوره اوستا به ریخت spaēta سپیتا بوده است.
این واژه از ایران به هند رفته و به ریخت. svetah سویتا و به اروپا رفته و به ریخت kweid در آمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

امروزه این واژه به ریخت white در انگلیسی و Wei� در آلمانی و در ژاپنی Japanese:�ホワイト� ( howaito )
گویند.
@aryairan. ایتا
ایران سرزمین نیک زادگان
https://www. etymonline. com/word/white#etymonline_v_50122

در لری بختیاری
سپید / سفید: اِسپِهد، اِسپِد، اِسپی
در پارسی میانه ابتدای هر نامی معمولا الف گذاشته میشود مانند
اسوار= سوار
اسپید= سپید یا سفید
اشکست= شکست
اشکاف= شکاف
اشتر= شتر
داداشت سفیده تو چرا سیاهی؟ & سیاه ها مثل تو نمیرند الهی! ( کتاب کهنه های همیشه نو )
بیاض. . . .
سفید یک واژه ایرانی است
در کردی اوستایی ( کرمانجی ) . . . اسپی ، sp�
پارسی. . . . . سپید
در اصل اسپی بوده و از مادی ( کردی ) به پارسی رسیده ولی در کل ایرانی است . . .
در لهجه یا گویش لری لرستانی هم اسپی گفته میشود چون یه درصد خیلی زیادی از کردی وارد لرستانی شده مانند ایواره. کله شیر. اسپی. ژار ( فقیر ) . و خیلی کلمات دیگر. . . البته بیشتر محققان قوم شناسی ایرانیکا و کتب تاریخ اعراب مسلمان و دهخدا وشرف نامه بدلیسی وشرق شناسیه امریکا لرهای لرستان را کرد جنوبی مینامند
...
[مشاهده متن کامل]

ولی محققان ایرانی بعد از انقلاب بجز طوایف ( ( ( بیرانوند. باجولوند ( سکوند دالوند ) دلفان و سلسله وعبدولیو چگینی ) ) ) که بجز چگینی که لر زبان است را لر میدانند . . . یعنی طوایف بالا کرد هستند و باقی لرهای ساکن لرستان و شمال خوزستان را لر میدانند. . . بعضی اکیپ های همین دسته لر را در حقیقت بختیاری میدانند

امین جان گویش لری بختیاری یک لهجه از پارسی است به گونه ای که اگر یک بختیاری صحبت کند یک تهرانی یا اصفهانی بیش از نود و پنج درصد را متوجه میشود
" بنام خدا "
دیکر واژه های به ارث رسیده از پارسی میانه به ما در فرهنگ و گویش محلی لری ( کهگیلویه .
به مانند ؛
اسبیر = سفید
اشکس = شکست
اشنفت= شنید
اشکم = شکم

" بنام خدا "
در گفتمان و گویش محلی لری ( کهگیلویه )
بجای واژه سفید بصورت خیلی محدود در چند روستا ، که دیگه متاسفانه نسل امروزی استفاده نمی کنن ،
واژه جالب و بهتر بگوئیم جان سخت " اسبیر " بکار برده میشه .
...
[مشاهده متن کامل]

این واژه چند هزار ساله یک راست ، بی تکلف و بی حرف و حدیث ما را به اجدادمان در زبان و زمان پهلوی یا پارسی میانه متصل می کند .
زبان پهلوی یا پارسی میانه نزدیک به یک هزار سال زبان دو سلسله از خاندان ایرانی ساسانی و اشکانی بوده .

الأبیض
سفید به ترکی: آق ، آغ ، بیاض
در کردی ( ( چرمگ ) ) هم میشه
رنگ پریده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس