سرگیجه

/sargije/

مترادف سرگیجه: دوار، سرسام، سرگردا

معنی انگلیسی:
vertigo, swim

لغت نامه دهخدا

سرگیجه. [ س َ ج َ / ج ِ ] ( اِمص مرکب ) به معنی سرگیجش است و به عربی دوار گویند. ( برهان ). نام مرضی است که سر آدم میگردد و آن را به تازی دوار گویند. ( جهانگیری ).

فرهنگ فارسی

حالتی که همه چیزهادورسرانسان میچرخد، دوار
۱ - ( اسم ) سر گردانی حیرت . ۲ - ( اسم ) حالتی که به شخص دست میدهد و به سبب آن پندارند که اطاق و اشیائ دور سر او میچرخند دوار سر .

فرهنگ معین

( ~ . جِ ) (اِمر. ) حالتی که به انسان دست می دهد و تصور می کند که همه چیز دور او می چرخد.

فرهنگ عمید

حالتی که به انسان دست می دهد و تصور می کند همه چیز دور او می چرخد، دوار، سرگیچش.

فرهنگستان زبان و ادب

{vertigo} [پزشکی] حالتی که در آن فردِ مبتلا احساس کند که خود یا محیط اطراف او در حرکت است

واژه نامه بختیاریکا

سر شیوه
سراشی

دانشنامه عمومی

سرگیجه ( به انگلیسی: vertigo ) احساسی که در طی آن، فرد مبتلا احساس می کند که خود یا محیط اطراف او در حرکت است.
سرگیجه ممکن است کاذب یا واقعی باشد. سرگیجهٔ واقعی می تواند به علت مشکلات سیستم عصبی مرکزی مانند سکته مغزی یا گوش داخلی مانند نشانگان منییر باشد. سرگیجه واقعی به حالت تغییر وضعیت سر وجود دارد که به ان سرگیجه خوش خیم وضعیتی ( BPPV ) می گویند. در سرگیجه وضعیتی شخص با دراز کشیدن و خصوصاً حرکت سر به طرفین دچار سرگیجه شدید می شود.
سرگیجهٔ دَوَرانی یا واقعی ( vertigo ) حالتی است که فرد احساس می کند محیط اطرافش به دور سرش در حرکت یا چرخش است یا اینکه محیط اطراف ثابت است اما خودش در حال حرکت یا چرخش است. همین احساس حرکت یا چرخش است که سرگیجه واقعی را از سایر انواع ( dizziness ) «گیجی یا سبکیِ سر» متفاوت می کند. در سبکی سر بیمار احساس عدم تعادل می کند اما احساس حرکت وجود ندارد. بیمار می گوید سرم گیج رفت یا چشمهایم سیاهی رفت.
سرگیجهٔ وضعیتیِ حمله ایِ خوش خیم شایع ترین شکل سرگیجه است. در این حالت با حرکت ناگهانی در یک جهت خاص بیمار دچار سرگیجه شدیدی می شود که چندین ثانیه طول می کشد و با بی حرکت ماندن بیمار مشکل در مدت کوتاهی برطرف می شود. علت این سرگیجه کنده شدن کریستالهایی است که به طور طبیعی در گوش داخلی ما وجود دارد. این کریستال ها ممکن است به دلیل ضربه به سر یا به طور خودبخود از محل خود کنده شوند و در مایعی که گوش داخلی را پر کرده است شناور شوند. شناور شدن آن ها باعث سرگیجه می شود. این ذرات شناور در حین گردش خود به طور تصادفی و به تدریج به محلی که کنده شده اند می چسبند و در نتیجه علائم بیمار به تدریج بهتر می شود تا اینکه تمام این ذرات به جای خود بچسبند و علائم کاملاً بهبود یابند. اما باید توجه داشت چسبیدن آن ها به جای خود به سفتی و محکمی حالت اولیه خود نیست لذا با ضربات و حرکات فیزیکی نه چندان شدید باز هم این ذرات ممکن است کنده شوند و مجدداً بیمار دچار سرگیجه شود. برای پیشگیری از عود سرگیجه، مبتلایان به سرگیجه وضعیتی حمله ای خوش خیم باید از حرکات فیزیکی شدید اجتناب نمایند.
سرگیجه ممکن است به دلیل التهاب گوش داخلی که به آن لابیرنتیت گفته می شود عارض شود. این نوع سرگیجه به طور ناگهانی شروع می شود و ممکن است با کاهش شنوایی نیز همراه باشد. شایعترین علت لابیرنتیت عفونت ویروسی یا باکتریایی گوش داخلی است.
عکس سرگیجه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

سرگیجه (vertigo)
احساس چرخش و ازدست رفتن حس تعادل. سرگیجه ممکن است از اختلالات موقتی حس تعادل، ازجمله بر اثر چرخش طولانی مدت در یک نقطه، عوامل روان شناختی، بیماری هایی مثل التهاب لابیرنتیا مسمومیت ها ناشی شود.

سرگیجه (سینما). سرگیجه (سینما)(Vertigo)
فیلم تریلر روان شناختی به کارگردانی آلفرد هیچکاکو براساس رمانی از پیِر بوالوتولید ۱۹۵۸ در امریکا. این فیلم به ماهیت عشق مفرط و وسواسی می پردازد و ماجرای کارآگاهی (جیمز استوارت) است که عاشق زنی (کیم نوواک) می شود که تحت تعقیب اوست. مرد می بیند که زن ظاهراً از بلندی پرت می شود و می میرد و سپس عاشق زنی بسیار شبیه او می شود. سبک رؤیاوار هیچکاک، فروپاشی تدریجی و حالت توهمی مرد را شدت بخشیده است.

مترادف ها

dizziness (اسم)
سرگیجه

vertigo (اسم)
دوران، سرگیجه، دوار سر، چرخش بدور

giddiness (اسم)
گیجی، سرگیجه

فارسی به عربی

دوار

پیشنهاد کاربران

DIZZINESS و VERTIGO ( بیشتر استفاده میشه )
هردو به معنای سرگیجه میباشند.
اگر برای هر لغت دو یا سه جملات مختلف که استفاده از هر حالت یکفعل و یا اسم اضافه شود در فهمیدنش اسانس خواهد شد.
تشکر
دوار. [ دَ / دُ ] ( ع مص ) گشتن سر به علتی. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از غیاث ) . گردیدن سر. ( یادداشت مؤلف ) . || گیجی. سرگیجه. گیج خوردن سر. سرآل. اوام. کاتوره. سرگردا. چرخ خوردن سر. گردیدن سر.
...
[مشاهده متن کامل]
گشتن سر. سرگردانی. سرگردایی. دُوام. سرگردش. پیچیدن سر. نام بیماریی که به فارسی آنرا سرگردا و سرگیجه گویند. نام بیماریی که در آن بیمار پیرامون خود را گردان بیند و چشم او سیاهی کند و ایستادن نتواند و چون بایستد بیفتد. ( یادداشت مؤلف ) . گردش سر. ( زمخشری ) . سر گشتن که به تازی دوار گویند. سَدَر. ( ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) . علتی است که مردم را چنان نماید که جهان گرد او می گردد و سر و دماغ او نیز می گردد. ( ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) ( از اقرب الموارد ) . گردش سر و سرگیجه. ( از ناظم الاطباء ) .

سرسام
دروا

بپرس