زیبا

/zibA/

مترادف زیبا: پریچهر، پریرو، جمیل، خوبرو، خوب صورت، خوش اندام، خوشگل، خوش منظر، رعنا، زیبارو، شیک، صبیح، ظریف، قشنگ، لطیف، لعبت، مطبوع، مقبول، ملیح، نازنین، نیک منظر، نیکورو، وجیه، وسیم، باطراوت، تماشایی، خوش، شکیل

متضاد زیبا: زشت

معنی انگلیسی:
beautiful, handsome, nice, good, looker, sexy, adorable, elegant, exquisite, fair, glad, good-looking, goodly, graceful, lovely, vision, beauteous, gorgeous, picturesque

فرهنگ اسم ها

اسم: زیبا (دختر) (فارسی) (تلفظ: zibā) (فارسی: زيبا) (انگلیسی: ziba)
معنی: دلنشین، زیبنده، شایسته، نیکو، قشنگ، ویژگی آن که دیدنش لذت بخش و چشم نواز است، جمیل، مطبوع، خوشایند، لایق، در خور، آن که یا آنچه دیدنش چشم نواز و خوشایند است
برچسب ها: اسم، اسم با ز، اسم دختر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

زیبا. ( نف ) از: «زیب » + «ا» ( فاعلی و صفت مشبهه ). زیبنده. ( حاشیه برهان چ معین ). بمعنی نیکو و خوب است که نقیض زشت و بد باشد. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) :
زیبا نهاده مجلس و خالی گزیده جای
ساز شراب پیش نهاده رده رده.
شاکر بخاری.
درشتی نه زیباست ازشهریار
پدر نامور بود و تو نامدار.
فردوسی.
به پیش همه موبدان شاه گفت
که زیبا بود شاه را ماه جفت .
فردوسی.
گفتار تو بار است و کاربرگ است
که اشنود چنین بار و برگ زیبا.
ناصرخسرو.
که مرا بی بقای خدمت او
زندگانی کثیف و نازیباست.
خاقانی.
این چرخ نازیبا لقب از دست بوست کرده لب
شیرین تر از اشک طرب از چشم مینا ریخته.
خاقانی.
هرچه از آن خلط و خون زیبا بود
مبتلای آن شدن بیجا بود.
عطار.
دوران بقا چو باد صحرا بگذشت
تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت.
( گلستان ).
نه هرکه به صورت نکوست سیرت زیبا در اوست. ( گلستان ). || جمیل و صاحب جمال و خوشنما و آراسته و شایسته. ( ناظم الاطباء ). هر چیز خوب و باملاحت بود و نیکو و آراسته باشد. ( شرفنامه منیری ). نیکو. جمیل. قشنگ. خوشگل. مقابل زشت ، بدگل. ( از فرهنگ فارسی معین ). جمیل. حَسَن. خوب. مقابل زشت. نیکو. وسیم. خوبروی. قشنگ. خوشگل. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
بیاراست رخ را بسان بهار
وگرچند زیبا نبودش نگار.
فردوسی.
خردمند و زیبا و چیره سخن
جوانه بسال وبدانش کهن.
فردوسی.
جوانی دژم ره زده بر در است
که گویی به چهر از تو زیباتر است.
اسدی.
زیبا به خرد باید بودنت و به حکمت
زیبا تو به تختی و به صدری و نهالی.
ناصرخسرو.
ای چرخ از آن ستاره رعنا چه خواستی
وی باد از آن شکوفه زیبا چه خواستی.
خاقانی.
جان فشانند بر آن خال و بر آن حلقه زلف
عاشقان کان رخ زیتونی زیبا بینند.
خاقانی.
چند بارش دیده ام در خواب لیک
طلعتش این بار زیبا دیده ام.
خاقانی.
وگر بر وی نشستن ناگزیر است
نه شب زیباتر ازبدر منیر است.
نظامی.
هرکه زیباتر بود رشکش فزون بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

خوب، نیکو، خوشنما، خوبرو، زیبان، زیبنده
( صفت ) ۱ - زیبنده شایسته زیبای گاه ( شایسته تخت سلطنت ) . ۲ - نیکو جمیل قشنگ خوشگل : دختری زبیا مقابل زشت بدگل .
دهی از دهستان ززوماهرو است که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و ۹۵۸ تن سکنه دارد .

فرهنگ معین

(ص فا. ) ۱ - شایسته ، زیبنده . ۲ - نیکو، جمیل .

فرهنگ عمید

۱. زیبنده، نیکو، خوب.
۲. [مقابلِ زشت] خوش نما، خوب رو، خوشگل.

گویش مازنی

/zibaa/ نامی برای اسب و یا قاطر - نامی برای سگ & نامی برای گاو

واژه نامه بختیاریکا

به بارت؛ تر تول؛ ترال؛ تُنُک؛ تر و تنک؛ تول؛ جلفِه؛ بالا خَش؛ پاکیزِه؛ رشت؛ رَشتال؛ شُلیل؛ شمل ممل؛ شند؛ شَنگ؛ مچیله؛ نَشمین

دانشنامه عمومی

زیبا (ترانه). «زیبا» ( فرانسوی: Belle ) نام ترانه ای سه صدایی با اجرای پاتریک فیوری، دانیل لاووا و گارو است که در سال ۱۹۹۷ ضبط و در سال ۱۹۹۸ میلادی منتشر شد. این ترانه نخستین بار در نمایشنامهٔ موزیکال «گوژپشت نوتردام پاریس» اجرا شد و بلافاصله پس ازانتشار، به موفقیت چشمگیری دست یافت و ماه ها بر صدر جداول موسیقی کشورهای فرانسه و بلژیک باقی ماند.
تا به امروز، ترانهٔ «زیبا» یکی از پُرفروشترین تک آهنگ های تمام دوران در این کشورها بوده است.
عکس زیبا (ترانه)

زیبا (ترانه امینم). «زیبا» ( به انگلیسی: Beautiful ) عنوان تک آهنگی از خواننده آمریکایی امینم است. سبک این ترانه رپ راک و هیپ هاپ است. این تک آهنگ در بیلبورد مقام هفدهم را بدست آورد و همچنین مقام دوازدهم را در بین برترین ترانه های بریتانیا بدست آورد. [ ۱]
عکس زیبا (ترانه امینم)

زیبا (رمان). زیبا عنوان رمانی است نوشتهٔ محمد حجازی، نویسندهٔ ایرانی. این رمان در سال ۱۳۱۲ خورشیدی منتشر شد. زیبا داستانی است در افشای فساد اداری. [ ۱]
داستان به طلبه ای جوان با نام «حسین» می پردازد که به شهر می آید و در مسیر زندگی خود با زنی فاحشه به نام «زیبا» آشنا می شود. حسین می کوشد به درجات عالیِ زهد و تقوا دست یابد، اما آشنایی با زیبا وی را به شخصیتی زمینی و عاشق اشرافیت تبدیل می کند. در پایان، این طلبهٔ جوان لباس روحانیت از تن بیرون می کند و با لباس غربی پشت میز اداره می نشیند. [ ۱]
عکس زیبا (رمان)

زیبا (فیلم ۲۰۰۸). زیبا ( کره ای:  아름답다 ) فیلمی به کارگردانی جون جای - هونگ محصول سال ۲۰۰۸ کره جنوبی است. این فیلم بر اساس داستانی از کیم کی - دوک است.
عکس زیبا (فیلم ۲۰۰۸)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

رمانی واقع گرایانه به فارسی، نوشتۀ محمد حجازی، در ۱۳۱۱ ش. در این رمان که توصیفِ انحطاطِ اخلاقی و اجتماعی جامعۀ ایران در سال های پس از مشروطیت است؛ راوی ماجرا، میرزاحسین خان، که در زندان به سر می برد، ماجرای زندگی خود را برای وکیل مدافعش می نویسد. او طلبه ای روستایی و ساده دل است که برای ادامۀ تحصیل به پایتخت می آید؛ اما پس از آشنایی با زنی بی بندوبار به نام زیبا، در تار و پود دسیسه های شهوانی و سیاسی، گرفتار می شود. نویسنده در این اثر، که می توان آن را یکی از بهترین رمان های اجتماعیِ ایران دانست، جامعه ای آشفته را توصیف می کند که انقلاب ناکام مشروطه را پشت سر نهاده و حاکی از درگیری میراث خواران بر سرِ قدرت و ثروت است.

جدول کلمات

قشنگ

مترادف ها

cute (صفت)
جذاب، زیبا، دلفریب

yummy (صفت)
جالب، زیبا، لذیذ، خوش مزه، جالب توجه

handsome (صفت)
خوب، خوشرو، دلپذیر، مطبوع، زیبا، خوش اندام، خوش روی، خوبرو، خوش منظر، خوش قیافه، قسیم

beautiful (صفت)
خوب، خوشرو، فرخ، زیبا، قشنگ، خوشگل، عالی، شکیل، باصفا، خوش اندام، خوش روی، خوبرو، خوش منظر

scrumptious (صفت)
دلپذیر، مطبوع، زیبا، شیک

spiffy (صفت)
با هوش، زیبا، عالی، خوش منظر، تمیز

fair (صفت)
منصف، بور، زیبا، خوبرو، لطیف، منصفانه، بیطرفانه، نسبتا خوب، بدون ابر، فریور

beauteous (صفت)
زیبا، قشنگ

elegant (صفت)
زیبا، برازنده، لطیف، ظریف، شیک و مد، موزون، با سلیقه، مطابق مد روز

picturesque (صفت)
زیبا، بدیع، خوش منظره، شایان تصویر

goodly (صفت)
خوب، زیبا، قشنگ

well-favored (صفت)
زیبا، خوشگل، خوش ظاهر، خوش ترکیب

well-favoured (صفت)
زیبا، خوشگل، خوش ظاهر، خوش ترکیب

bonnie (صفت)
جذاب، دلپذیر، زیبا، قوی و زیبا

bonny (صفت)
جذاب، دلپذیر، زیبا، قوی و زیبا

chic (صفت)
زیبا، شیک، باب روز

stylish (صفت)
زیبا، شیک، باب روز، با سلیقه، مطابق مد روز، خوش سلیقه، چیز خیلی شیک

dinky (صفت)
کوچک، زیبا، شیک، تمیز

eyeful (صفت)
زیبا

pulchritudinous (صفت)
زیبا

فارسی به عربی

اناقة , جمیل , رائع , معرض , وسیم

پیشنهاد کاربران

مجید علیائی
جواب . آفتاب رو
زیبا=بهجت
خوش چهره
غریب حسن . [ غ َ ح ُ ] ( ص مرکب ) آنکه دارای جمال و زیبایی شگفت آور است : شهری غریب دشمن ویاری غریب حسن آنجا چه جای غمزدگان قلندر است . خاقانی .
صاحب جمال . [ ح ِ ج َ ] ( ص مرکب ) خوش صورت . خوشگل . زیبا. وجیه . خوبروی . حَسین . حَسینة : یکی را زنی صاحب جمال درگذشت . ( گلستان ) . حسن میمندی را گفتند: سلطان محمود چندین بنده ٔ صاحب جمال دارد که هر یک بدیع جهانی اند. ( گلستان ) . و خواهر صاحب جمال خود را به صومعه ٔ او بردند. ( سعدی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

کند جلوه طاوس صاحب جمال .
( بوستان ) .
اتفاقاً نظر دیلم بر زنی از زنان آن دیه آمد وآن زن صاحب جمال بود. ( تاریخ قم ص 33 ) . ذَمیر؛ مرد صاحب جمال . ( منتهی الارب ) .

Pretty
درود ُ سپاس
جناب بهداروند!
بگمانم شما این واژه را با واژه شاید عربی "زِین" جابجا گرفته اید که در زینت و زینب بکار می رود.
تکواژ " زیب" از کارواژه" زیبیدن" پارسی بدست می آید و بن کنونی این کارواژه است و پیوندی با عربی ندارد و نام کُناکی ( فاعلی ) "زیبنده" نیز از آن ساخته می شود،
...
[مشاهده متن کامل]

کارواژه زیبیدن در سروده های سرایندگان:
چنین گفت کامروز این تخت و گاه / مرا " زیبد" و تاج و گرز و کلاه. فردوسی
ز شاه جهاندار جز راستی / " نزیبد" که دیو آورد کاستی. فردوسی
بدو گفت جمشید کای خوشخرام /" نزیبد" ز تو این سخنهای خام. اسدی
تاج عالم آرایش که خورشید / چنین " زیبنده" افسر نباشد. حافظ

زیبا یک اسم دخترانست که از مصدر زیبیدن میاد
زیبیدن👈🏻بِزیب👈🏻زیب
زیب ا = زیبا ( صفت فاعلی )
اسم دختر به معنای دختری که دارای صورت زیبایی است
روشا= روشیدن👈🏻 بِروش👈🏻 روش
روش ا = روشا ( صفت فاعلی )
اسم دختر به معنای دختری که دارای صورت روشن و درخشانی است
زیبا
زیبا = زی، به، آ
زی = زندگی
به = بهتر
آ = آمدن،
زیبا = به پسند زندگی بهتر
زیبا = اندیشه نیک
زیبا = نقشه سنجیده شده ( نقش برجسته ) .
زیب 🔄 بیز
بیز = ریخت، ریختن و رنگ و رخ بخشیدن.
...
[مشاهده متن کامل]

بیز = Puzzle 🧩
بیز = هسته، مرکز
ببیز = بریز، بچین، چیدن، ریخت، بافت، میده، ریزه،
زیبا = رنگ و رخ، نقش و نگار دلفروز/ دلافروز.

نلم
ماه پاره . .
ترگل ور گل
- بهی طلعت ؛ آنکه طلعت و روی زیبا دارد :
ملک زاده ای بود در شهر مرو
بهی طلعتی چون خرامنده سرو.
نظامی.
Beautiful, pretty, good - looking
جمیل، نیک، خوب، خوشگل، قشنگ
و نقیض آن زشت و بد است.
خوش زیباوظریف طبع معنی این کلمه یعنی زیبا
ممشوق
زیبا:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "زیبا " می نویسد : ( ( زیبا از زیب و " ا" ( =پساوند ) ساخته شده است و در معنی زیبنده و شایسته به کار رفته است . ستاک واژه" زی" است که در ایرانی باستان zai به معنی آراستن و زیور دادن بوده است. این ستاک در زیور، که سغدی zywr گفته می شده است بر جای مانده است. žibo به معنی درخشیدن ، در زبان لیتونیایی از این ریشه کار برد یافته است. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( فرستاده گوید چنین گفت شاه
که ما را سه شاهست زیبای گاه. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 328. )

چشم نواز

صورت خوشگل و جذاب
پریوش، جمیل، خوبرو، خوب صورت، خوش اندام، خوشگل، خوش منظر، رعنا، زیبارو، شیک، صبیح، ظریف، قشنگ، لطیف، لعبت، مطبوع، مقبول، ملیح، نازنین، نیک منظر، نیکورو، وجیه، وسیم، باطراوت، تماشایی، خوش، شکیل
زیب ( beauty ) ، زیبی ( beautiness ) ، زیبا ( beautiful ) ، زیبایی ( beautifulness ) ، زیبیدن ( beautify ) ، زیبیده ( beautified ) ، زیبگر یا زیبنده ( beautifier ) ، نازیبا ( unbeautiful ) و. . .
ملوس
جمیل
مه رخسار
قشنگ
اژین یعنی زندگی کردن
beautiful
ملون. جمیل
زیبا یعنی دلیل زنده بودن
زیبا یعنی اعتماد داشتن به خودت
کسی بودزیباکسی زشت بود
کسزیبا رو بودبدآدمی و
کس زشت رو بود خوب آدمی
آنگه بفهمندکه خوبی وبدی
نیست به زشتی وزیبایی
زیبا یعنی عشق
زیبا یعنی دلیل زنده بودن
hand some مختص اقایان استوکلمه ی pretty مختص خانوم ها

نیکورو
خوشگل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)

بپرس