زوله

لغت نامه دهخدا

( زولة ) زولة. [ زَ ل َ ] ( ع ص ) مؤنث زول. ( منتهی الارب ). زن سبک چالاک ظریف و زیرک که شگفتی ها نماید به ظرافت. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ، زولات. ( ناظم الاطباء ). || العجیبة و منه : شتوة زولة؛ شگفتی آور در سردی و شدت آن. ( از اقرب الموارد ).
زوله. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) تازیانه و شلاق و قمچی. ( ناظم الاطباء ).

زوله. [ ل َ/ ل ِ ] ( اِ ) در همدان صابونیه را گویند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). فو. ( ذخیره خوارزمشاهی ) ( یادداشت ایضاً ). به لغت جرجان فو است. ( تحفه حکیم مؤمن ).

فرهنگ فارسی

در همدان صابونیه را گویند به لغت جرجان فو .

گویش مازنی

/zoole/ گیاهی است خاردار

پیشنهاد کاربران

در ادبیات کورد و لر بمعنای فرزند نامشروع است اما در زبان لکی که کاملا پیشرفته و جدا از کورد و لر است معنای قوم برتر میدهد
زوله
در گویش مردم منطقه کاشمر و بردسکن در خراسان رضوی به معنی خاکریز
جداکننده دوزمین کشاورزی به زبان سبزواری
من یک لک ایرانی هستم
زبان لکی هویت من است
ایل زوله قلب لکستان است
ایل زوله ایلی به پهنای ایران زمین
پراکندگی ایل زوله کرمانشاه لرستان ایلام و بخشهایی از کشور عراق است
هربژی ایل فره کَلِنگ زوله

بپرس