زرگر

/zargar/

مترادف زرگر: جواهرساز، جواهری، طلاساز، طلاکار

معنی انگلیسی:
goldsmith, silversmith

لغت نامه دهخدا

زرگر. [ زَ گ َ ] ( ص مرکب ) بمعنی زرساز. ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ). ( از: «زر» + «گر»، پسوند صنعت و شغل ). کسی که با زر کار کند. آن که آلت زرین سازد. ( حاشیه برهان چ معین ). صیاغ. صواغ. صائغ. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). و بمعنی اعم آنکه ادوات از زر و سیم و جواهر سازد. ( حاشیه برهان چ معین ) :
زرگر فرونشانَد کرف سیه به سیم
من باز برفشانم سیم زده به کرف.
کسائی ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
شد آمدش بینم سوی زرگران
همیشه ستوهند ازاو دیگران
بخواند آنگهی زرگر دند را
ز همسایگانان تنی چند را.
ابوشکور ( یادداشت ایضاً ).
آنرا ریگ هبیر خوانند و رنگ او سرخ است و زرگران از وی بکار دارند. ( حدود العالم ، یادداشت ایضاً ).
زرگری باید کز مایه ما کار کند
مایه ما را و هر آن سود که باشد به دو نیم.
فرخی.
وآنگاه یکی زرگرک زیرک و جادو
باژیر بهم باز نهاده لب هر دو.
منوچهری.
همیدون تموز و دیش چاکر است
بهارش مثال خزان زرگر است.
اسدی ( گرشاسبنامه ).
بهمن کنون زرگر شود
برگ رزان چون زر شود.
ناصرخسرو.
گاورسه چو کردمی ندانی
بایدت سپرد زر به زرگر.
ناصرخسرو.
وآن کو نکند طاعت علمش نبود علم
زرگر نبود مرد چو بر زر نکند کار.
ناصرخسرو.
اکنون می خواهم خدای موسی بشما بنمایم ، گفتند: روا باشد. سامری زرگر بود. قالبی درست کرد. ( قصص الانبیاء ص 113 ). دل کان است و خرد گوهر و قلم زرگر. ( نصیحة الملوک غزالی ).
چشمم چون ابر و دامنم چو شمرشد
رویم چون زر و دل چو بوته زرگر.
مسعودسعد.
زرگر رخسار من شد عشق یار سیمبر
این چنین زر کردن آری از چنان زرگر سزد.
سوزنی ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
زمانه زو طلبد امر و نهی ، نز دگران
کسی طلب نکند کار زرگر از جولاه.
فلکی شیروانی.
زرگر ساحرصفت را بهر صنع
سیم چینی و زر آبائی فرست.
خاقانی.
وای بر زرگری که وقت شمار
زرش از نقره کم بود بعیار.
نظامی.
دادن زرگر همه جان دادن است
ناستدن بهتر از آن دادن است.
نظامی.
یکی کوره ای ساخت چون زرگران
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

زرساز، کسی که پیشه اش ساختن زینت آلات اززرباشد
( صفت ) ۱ - کسی که با زر کار کند آنکه آلتهای زرین سازد زر ساز . ۲ - آنکه ادواتی از سیم و زر و جواهر سازد . یا زرگر چرخ آفتاب .
خلیل ... دررشت صرافی می کرد و بخدمت جمشید خان تردد داشت .

فرهنگ معین

(زَ گَ ) سازندة زیورآلات طلایی .

فرهنگ عمید

کسی که پیشه اش ساختن زینت آلات و چیزهای دیگر از زر است، طلاساز.

دانشنامه عمومی

زرگر (آبیک). زرگر[ ۳] یا رومانو، یکی از روستاهای استان قزوین است که در بخش بشاریات شهرستان آبیک واقع شده است. مردم این روستا، اصالتاً رومانی هستند به گویشی از زبان رومانی صحبت می کنند. [ ۲] [ ۴] [ ۵] [ ۶]
این روستا در دهستان بشاریات شرقی واقع شده است. بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۷۵۰ نفر در ۱۸۲ خانوار بوده است. [ ۷] همچنین براساس سرشماری سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۵۸۸ نفر در ۱۸۷ خانوار بوده است. [ ۸] [ ۹]
ساکنان این روستا، از مردم کولی یا رومانی هستند و به گویش زرگری که گویشی از زبان رومانی یا زبان کولی ها است سخن می گویند. [ ۴] [ ۵] [ ۱۰]
چشمه ای به نام نوپلکس ( noplex ) در کنار این روستا قرار دارد که اهالی منطقه بر این باور هستند که اسفندیار شاهنامه در این چشمه رویین تن شده است. در این افسانه گفته شده چون اسفندیار چشمانش را در زمان غسل بسته بوده، از آن ناحیه آسیب پذیر شد و در نهایت در جنگ با رستم و به دلیل کمک و حمایت های سیمرغ از رستم مغلوب شده و شکست خورد.
( البته نمی توان صحت چنین داستان هایی همچون شاهنامه فردوسی را تأیید کرد و احتمالاً این داستان در واقعیت اتفاق نیفتاده است و فقط در کتاب ها است. )
عکس زرگر (آبیک)

زرگر (بابل). زَرگَر یکی از شهرهای استان مازندران ایران است. این شهر مرکز بخش لاله آباد شهرستان بابل است. زرگر در مسیر جاده آمل و در ۸ کیلومتری بابل واقع شده است. [ ۱] مردم شهر زرگر از قومیت طبری هستند[ ۲] و به زبان مازندرانی[ ۳] گویش می کنند.
تعریض فاز اول جاده ۲۵ متری زرگرشهر و بلوارسازی محور زرگر به دریاکنار در سال ۱۳۸۵ خورشیدی انجام شد.
از برنامه های شهرداری زرگر پروژه طرح گردشگری منطقه و ایجاد شهرک مصالح ساختمان است. [ ۴]
یکی از علمای شیعه، آیت الله شیخ محمد بن کرمعلی زرگرمحله ای بارفروشی، از این شهر است. [ ۵]
شهر زرگر دارای پانزده هزار و صد و پنجاه متر مربع فضای سبز می باشد. [ ۶]
بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر برابر با ۳٬۹۹۱ نفر جمعیت بوده است. [ ۷] مردم زرگر به زبان مازندرانی گویش می کنند. [ ۸]
در سال ۱۳۳۱ قمری/۱۲۹۱ خورشیدی با حمایت معنوی و مادی دولت روسیه دبستانی به نام دبستان پسرانه بارفروش در زرگرمحله تأسیس شد. در این مدرسه زبان روسی به عنوان یکی از دروس اصلی تدریس می شد. مدیریت آن با آقا حسن بادکوبه ای و نظامت آن با آقاسیدهاشم معلم بود. با آغاز جنگ اول جهانی و درگیری روسیه این دبستان نیز در سال ۱۳۳۵ قمری/۱۲۹۵ خورشیدی تعطیل شد. آیت الله شیخ محمدبن کرمعلی زرگرمحله ای بارفروشی از علمای شیعه این شهر است. [ ۹]
استان مازندران پیش از اسلام تپورستان ( به پهلوی: ) نامیده می شد که برگرفته از نام قوم تپوری ( به یونانی: Τάπυροι ) می باشد که پس از اسلام قوم طبری نام گرفتند و سرزمینشان طبرستان نامیده شد. [ ۱۰] [ ۱۱] [ ۱۲] به اعتقاد مورخان آماردها نخستین سکنه باستانی مازندران بودند و آماردها از آمل تا تنکابن و تپورها از آمل تا گرگان سکونت داشتند. [ ۱۳] در عصر هخامنشی در کرانه جنوبی دریای مازندران اقوام، تپوری، آمارد، آناریاکه و کادوسی سکونت داشتند. [ ۱۴] مورخان آماردها را به مردمان داهه و سکایی و پارسی پیوند داده اند. هرودوت از قبیله مارد ( mardes ) در کنار دائی ها ( daens ) ، دروپیک ها ( dropiques ) ، و ساگارتی ها ( sagarties ) به عنوان پارس های کوچنشین و صحراگرد یاد کرده است. [ ۱۵] پلینیوس مورخ یونانی محل آماردها را قسمت شرقی مارگانیا شناسایی کرده است. [ ۱۶] استرابون ( ۶۳ ق. م ) قوم آمارد را در کنار اقوام تپوری، کادوسی و کرتی به عنوان اقوام کوهستان نشین شمال کشور یاد می کند. استرابو می نویسد: تمام مناطق این کشور به استثنای بخشی به سمت شمال که کوهستانی و ناهموار و سرد است و محل زندگی کوهنشینانی به نام کادوسی ( Cadusii ) و آماردی ( Amardi ) و تپوری ( Tapyri ) و کرتی ( Cyrtii ) و سایر مردمان دیگراست، حاصلخیز است. [ ۱۷] به گفته واسیلی بارتلد تپوری ها در قسمت جنوب شرقی ولایت سکونت داشتند و در قید اطاعت هخامنشیان درآمده بودند و آماردها مغلوب اسکندر مقدونی و بعد مغلوب اشکانیان شدند و اشکانیان در قرن دوم ق. م. آنها را در حوالی ری سکونت دادند و اراضی سابق آماردها به تپوری ها اهدا شد و بطلمیوس در شرح دیلم یعنی قسمت شرقی گیلان در ساحل بحر خزر در آن زمان از تپوری ها نام می برد. [ ۱۸] به گفته یحیی ذکا در «کاروند کسروی» آورده است: آماردان یا ماردان، در زمان لشکر کشی اسکندر مقدونی به ایران، این تیره در مازندران نشیمن می داشتند و آن هنگام هنوز قبایل تپوران به آنجا نیامده بودند. [ ۱۹] به گفته مجتبی مینوی قوم آمارد و قوم تپوری در سرزمین مازندران می زیستند و تپوری ها در ناحیه کوهستانی مازندران و آماردها در ناحیه جلگه ای مازندران سکونت داشتند. در سال ۱۷۶ ق. م فرهاد اول اشکانی قوم آمارد را به ناحیه خوار کوچاند و تپوری ها تمام ناحیه مازندران را فرو گرفتند و تمام ولایت به اسم ایشان تپورستان نامیده شد. [ ۲۰]
عکس زرگر (بابل)عکس زرگر (بابل)عکس زرگر (بابل)عکس زرگر (بابل)

زرگر (تاجیکستان). زرگر جماعت و شهرکی در جنوب غربی کشور تاجیکستان است که در ناحیهٔ باختر ولایت ختلان قرار دارد. جمعیت این جماعت ۳۹۵۱۷ است. [ ۱] [ ۲] [ ۳]
عکس زرگر (تاجیکستان)عکس زرگر (تاجیکستان)

زرگر (خوسف). زرگر یک روستا در ایران است که در دهستان براکوه شهرستان خوسف واقع شده است. [ ۱] زرگر ۵۰ نفر جمعیت دارد.
عکس زرگر (خوسف)

زرگر (شاهرود). زرگر، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان شاهرود در استان سمنان ایران است.
این روستا در دهستان خرقان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۰، جمعیت آن ۱۳۲ نفر ( ۴۱ خانوار ) بوده است. [ ۳]
عکس زرگر (شاهرود)عکس زرگر (شاهرود)

زرگر (شهرستان اوزکند). زرگر ( به لاتین: Zarger ) یک منطقهٔ مسکونی در قرقیزستان است که در شهرستان اوزکند واقع شده است. [ ۱] زرگر ۱٬۳۰۴ نفر جمعیت دارد و ۱٬۲۵۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس زرگر (شهرستان اوزکند)

زرگر (ماه نشان). زرگر یک روستا در ایران است که در دهستان قلعه جوق شهرستان ماه نشان واقع شده است. [ ۱]
عکس زرگر (ماه نشان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

goldsmith (اسم)
زرگر، طلا ساز

smith (اسم)
زرگر، اهنکر، فلزکار

jeweller (اسم)
زرگر، جواهر فروش، جواهر ساز

jeweler (اسم)
زرگر، جواهر فروش، جواهر ساز، جواهری، گوهر فروش

فارسی به عربی

حداد , صائغ الذهب

پیشنهاد کاربران

سباک، گداخته گر، طلاساز، جوهری، جواهر فروش
جواهر فروشی
کسی که با طلاو نقره اشیاع و جواهرات می سازد
زرگر
زرگر یعنی کسی که کار یا شغل او زر گری است
زرگر یعنی کسی که شغل او زرگری است
کسی، که طلا و جواهرات میسازد
زرگر نام یکی از طوایف کولی ( Gypsy ) در ایران، نام یکی از مردمان رومان در ایران
طلا ساز یا همان طلا فروش
کسی است که با زر یا طلا، چیز هایی مثل انگشتر، گردنبند، دستبند و. . . می سازد.
طلا ساز
نصرت اله زرگر ساکن ملارد صفادشت روستای قشلاق زرگرهامرکزاصلی ایل زرگر ایران
کلمه زرگررابعنوان نام ایل زرگر که دراکثر شهرهای بزرگ ایران ساکن هستند ومرکز اصلی این ایل طبق اسنادقدیمی موجود میتوان نام برد درصورت لزوم اسنادارایه داده خواهدشد
...
[مشاهده متن کامل]

درضمن راجع به زبان زرگری هم بنده اطلاعات کامل دارم واولین کسم شعر زرگری سرودم وباسازچگور بصورت آواز میخوانم وشصت وسه سال سن دارم

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس