زجرکش کردن


معنی انگلیسی:
butcher, to kill by slow and cruel torture

لغت نامه دهخدا

زجرکش کردن. [ زَ ک ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بزجر کشتن. با شکنجه کشتن. شکنجه کردن. رجوع به زجر و زجرکش شدن شود.

فرهنگ فارسی

با شکنجه کشتن

دانشنامه آزاد فارسی

زَجرکُش کردن (lynching)
کشتن خشونت بار کسی به اتهام ارتکاب جرم، توسط شخص یا گروهی فاقد اختیار قانونی برای این کار. این شیوۀ مجازات خشن در ۱۷۸۰ در امریکا در کمیته ای در ویرجینیابا نام کمیتۀ حفظ نظمبه وجود آمد. یکی از اعضای این کمیته شخصی به نام کاپیتان ویلیام لینچبود و لینچ کردن هم مأخوذ از اسم اوست. نمونه های لینچ کردن (که اغلب با به صلیب کشیدن همراه بود) بعد از جنگ های داخلیدر بیشتر ایالت های جنوبی امریکا رخ داد و انگیزه ای نژادپرستانه داشت. در امریکا، در طول سال های ۱۸۸۲ تا ۱۹۰۰، توسل به این مجازات همه ساله بین ۹۶ تا ۲۳۱ مورد نوسان داشت، اما امروزه بسیار استثنایی است. در ایران، تخته بند کردن یا تخته کلاه کردن زندانی، یکی از روش های مجازات خشونت بار بود که تا قبل از انقلاب مشروطه رواج داشت و با تصویب اولین قانون مجازات عمدی، در ۱۳۰۶ش، ممنوع، و انواع مجازات قابل اعمال به اعدام یا زندان یا جزای نقدی محدود شد. مجازات تخته بند، نوعی شکنجه است که دست و پای شخص را با تخته می بستند تا نتواند حرکت کند، نیز شخص را لای دو تخته قرار می دادند و اره بر سر او می گذاشتند تا نتواند بجنبد و آن گاه دو پاره اش می کردند، مجازات تخته کلاه کردن، از زمان صفویه متداول شده بود و تختۀ مدوّری را، که میانش به اندازۀ گردن آدمی سوراخ دایره ای داشت و تخته از قطر دایره دو تکه می شد، روی گردن گناهکار می گذاشتند و دو تکه را به هم قفل می کردند. گاه، تختۀ پهنی، که از عرض شانه های شخص بزرگ تر بود، روی گردن او می گذاشتند و دو دست او را از دو سوراخ دوطرف تخته، به سمت بالا خارج می کردند و او را با همین وضع در کوچه و بازار می چرخاندند و مردم در پی او راه می افتادند و کف می زدند.

پیشنهاد کاربران

بپرس