در واژه نامه ONLINE ETYMOLOGY آمده است که ریشه re در زبان های هندواروپایی به چم شمارش و چرایی آوردن است. آیا می توان گفت را در رای نیز ریشه در این واژه دارد؟
رای
پارسی یا عربی:پارسی
برابر ها:نگاه، اندیشه
واژه رای
معادل ابجد 211
تعداد حروف 3
تلفظ rāy
ترکیب ( اسم ) [سنسکریت]
مختصات ( اِ. )
منبع فرهنگ فارسی معین
همانگونه که برخی ز دوستان فرمودند:
رای واژه ای پارسی است که به عربی رفته. ( رأی - آراء و همانند های آن به معنی دید و دیدگاه در عربی )
رای پارسی به معنی اندیشه و انگار هست.
رای در زبان های هندوایرانی فارسی پنجابی هندی اردو سندی نپالی ( در ماراتی و گجراتی و بنگالی یافت نمی شود ) به معنی اندیشه می باشد و هیچ پیوندی با زبان عربی ندارد.
رای این کلمه برام تعریف مرزیه
که بینمون کشیدن این یه تالیف اصلیه
رأی= پارسی تازی گشته ی�رای�= خرد، برگرفته از فرهنگ پهلوی، برابر دیگرش برگرفته از آنندراج= بوشا
رأی دادن= چاشتن ( فرهنگ پهلوی ) ، ویچیرنیدن ( فرهنگ پهلوی )
رأی دهنده= رای دهنده، ویچرتار
رأی زن=رای زن، اندرزپد
عقیده ، نظر
با سلام معمولا معانی که عزیزان می نویسند ترکیب کلمات و آواها با هم است که در نامه نگاری و تلفظ سنگین است . من بعنوان یک ایرانی کلمات عربی را دوست ندارم ولی چاره ای ندارم چیزی ندارم جایگزین کنم. واقعا ایا
... [مشاهده متن کامل] بزرگانی چون دهخدا و معین . . . جایگزینی برا کلمات عربی نداشته اند ویا نخواسته اند و یا نمی دانسته اند که مثلا ایرانیان در پیش از هجوم وحشیانه اعراب به ایران بجای کلمه ( تصمیم ) چه می گفتند . وبسیاری از کلمات دیگر
به کاربر abolfadi:
آبادیس نوشته برابر پارسی رأی/ra~y/می شود رای/ray/
دیدگاه آقای علی باقری - بازنویس شده از دکتر کزازی - را که همین جا نوشته اند، بخوانید.
منظور از رای اعتقادی است که در اثر اجتهاد به دست می آید، گاهی هم کلمه ( رای ) بر سخنی اطلاق می شود که ناشی از هوای نفس و استحسان باشد . ( المیزان )
عالی هست معنی همه کلمه ها توش پیدا میشه
رای یه واژه فارسیه به معنای اندیشه و همفکری که در متون فارسی میانه مثل ماتیکان هزار دادستان زیاد اومده و بیشتر بار حقوقی داشته
رای گیری و رایزنی هم از همین اومده
عربی میشه التصویت
حالا ممکنه رأی تو عربی معنی دیگه داشته باشه
... [مشاهده متن کامل]
ولی در فارسی رَأْی خوانده نمیشه و رآی خوانده میشه و ممکنه صرفا شکل نوشتاری یکی داشته باشن
رای مگه عربی نیست
چرا نوشتی فارسی، حالا چون معنیش با معنی عربی یکم متفاوته دلیل نمیشه پارسی باشه�
زود پاکش کنین.
سبک جدید یاسر بختیاری ( یاس )
رَأی : به معنای دیدن و نگاه کردن
رای:
دکتر شفیعی کدکنی در مورد واژه ی " رای " می نویسد : ( ( رای در بیت زیر در ترکیب اول به معنی حکمران است . به زبان هندی و بر پادشاهان هنداطلاق می شده است . در کلیله می خوانیم “رای گفت برهمن را …” و رای دوم اندیشه است و اعتقاد و از رای عربی گرفته شده است . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( باش تا بر باد بینی خان رای و رای خان
باش تا در خاک بینی شر شور و شور شار ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 231. ) رای :
دکتر کزازی در مورد واژه ی رای می نویسد : ( ( رای واژه ای است ایرانی و در پهلوی ، کاربرد فعلی نیز یافته است : رایتیتن rāyĕnītan با بُن ِ اکنون راین rayēn ) )
بدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کی توان
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 178 )
اندیشه_نظر_عقیده
رای:
دکتر شفیعی کدکنی در مورد واژه ی " رای " می نویسد : ( ( رای در بیت زیر در ترکیب اول به معنی حکمران است . به زبان هندی و بر پادشاهان هنداطلاق می شده است . در کلیله می خوانیم “رای گفت برهمن را …” و رای دوم اندیشه است و اعتقاد و از رای عربی گرفته شده است . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( باش تا بر باد بینی خان رای و رای خان
باش تا در خاک بینی شر شور و شور شار ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 231. )
رای :
دکتر کزازی در مورد واژه ی رای می نویسد : ( ( رای واژه ای است ایرانی و در پهلوی ، کاربرد فعلی نیز یافته است : رایتیتن rāyĕnītan با بُن ِ اکنون راین rayēn ) )
بدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کی توان
... [مشاهده متن کامل]
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 178 )
در جای دیگر می نویسد: ( ( رای که در پارسی در معنی اندیشه و دیدگاه و نظر به کار می رود، از رادrad اوستایی به معنی "کسی یا چیزی را با خواست خویش دمساز و همساز گردانیدن" بازمانده است. همتای سانسکریت آن رات rādh است، به معنی "کام یافتن و به خواست و آماج رسیدن" رای در معنی کهن خویش، هنوز در "آراستن" کاربرد دارد که بن اکنون آن" آرای"از پیشاوند /رای ساخته شده است. در آراستن، معنای "سامان دادن و دمساز و هماهنگ گردانیدن" نهفته است. ) )
همان ص ۴۱۶.
نظر ، فکر
رأی صواب: نظر روشن
دادگری دید به رأی صواب
صورت بیدادگری را بخواب
شفقت خود باز ندارد ز من
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۹۵.
رایان اسم دختر نیست:/
درست
مثال:رای گفت. . :درست گفت
اندیشه
نام پادشاهان و حکمرانان هند
راجهو پادشاه هند
اعتقاد، تدبیر
اعتقاد حقیقی
تدبیر
اعتقاد
نام روستایی است در بخش شوسف از توابع شهرستان نهبندان در خراسان جنوبی.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)