دولتی

/dowlati/

برابر پارسی: فرمانروایی

معنی انگلیسی:
governmental, belonging to the state, public, bicuspid

لغت نامه دهخدا

دولتی. [ دَ / دُو ل َ ] ( ص نسبی ) منسوب و متعلق به دولت. ( ناظم الاطباء ). خوشبخت. بختیار. بختور. بختمند. حظی. مقبل. نیکبخت. روزبه. بهروز. دولتیار. ( یادداشت مؤلف ). حظ. حظیظة. ( ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ) :
مضطرب از دولتیان دیار
ملک بر او شیفته چون روزگار.
نظامی.
ترا دولت او را هنریاور است
هنرمند با دولتی درخور است.
نظامی.
ای دولتی آن شبی که چون روز
گشت از قدم تو عالم افروز.
نظامی.
الا ای دولتی طالع که قدر وقت می دانی
گوارا بادت این عشرت که داری روزگاری خوش.
حافظ.
چو زر عزیز وجود است نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد.
حافظ.
رجل حظ و حظی وحظیظ؛ مردی بخت مند دولتی. ( منتهی الارب ).
- دولتی شدن ؛ حظوه. احظاظ. خوشبخت و سعادتمند گردید. ( یادداشت مؤلف )؛ حظی ، دولتی شدن زن. ( دهار ).
- سری دولتی ؛ در تداول عامه ، سر بزرگ و موزون. ( یادداشت مؤلف ).
|| ( حامص ) بختیاری و بهره مندی. ( ناظم الاطباء ). حاصل مصدر ( ازدولت + ی که معمولا به صورت مرکب آید، بی دولتی ، نودولتی ).
- بی دولتی ؛ بدبختی و بی اقبالی :
بنده ز بی دولتی نیست به حضرت مقیم
دیو ز بی عصمتی نیست به جنت مکین.
خاقانی.
مرد ز بی دولتی افتد به خاک
دولتیان را به جهان در چه باک.
نظامی.
چو از بی دولتی دور اوفتادیم
به نزدیکان حضرت بخش ما را.
سعدی.
- امثال :
دولت همه ز اتفاق خیزد
بی دولتی از نفاق خیزد.
( امثال و حکم دهخدا ).
|| ( ص نسبی ) صاحب و خداوند دولت و توانگر و مالدار. ( ناظم الاطباء ). خداوند دولت. ( شرفنامه منیری ). || مقابل ملی. آنچه متعلق و مربوط و وابسته به دولت و حکومت است. منسوب و متعلق به دولت و حکومت : کارخانه های دولتی. ابنیه دولتی. ادارات دولتی. ( یادداشت مؤلف ). || آنکه به دولت و حکومت وابسته است. کارگزاران و فرمانروایان حکومتی. کارمندان اداره دولتی. ج ، دولتیان. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - منسوب به دولت مقابل ملی : کارخانه دولتی ابنیه دولتی ۲ - کارمند اداره دولتی جمع دولتیان .

فرهنگ معین

(دُ لَ ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) ۱ - وابسته به حکومت ، قدرتمند. ۲ - سعادتمند.

دانشنامه آزاد فارسی

دو لَتّی (bicuspid)
در زیست شناسی، ساختاری دارای دولنگه یا لَت. مثلاً، دندان های آسیای کوچک و دریچۀ میترال قلب دو لتّی اند.

پیشنهاد کاربران

داغی :دولتی
و بپوشنگ تعبیه فرمود : سلطان در قلب و سپاه سالار علی در میمنه و حاجب بزرگ سباشی در میسره و پیری آخور سالار با بگتگین آبدار [بر ساقه ] و سنقر و بوبکر حاجب با جمله کرد و عرب و پانصد خیلتاش بر مقدّمه. و ارتگین حاجب سرای را خلعتی فرمود فاخر، و آخور سالار را کلاه دو شاخ و کمر داد و خلیفت حاجب بگتغدی کرد تا آنچه باید فرمود از مثال وی غلامان سرایی را میفرماید. و بسیار هندو بود چه سوار داغی و چه پیاده با سالاران نامدار، پراگنده کرده بر قلب و میمنه و میسره و ساقه، و همچنان پیادگان درگاهی ، بیشتر بر جمّازگان. و پنجاه پیل از گزیده تر پیلان درین لشکر بود.
...
[مشاهده متن کامل]

ابوالفضل بیهقی � تاریخ بیهقی � مجلد نهم �
بخش ۲۷ - رفتن امیر سوی پوشنگ

نیروها هاى نظام قبل هستم به کمک مالی نیاز دارم لطفان به من کمک نماید🙏
دولتی
منابع• http://najmudinmahmmdai@gmail.com‏
دولت:کشور، ستاد
دولتی: گشوری، ستادی
Civil
State
خورده کلمه رو به انگلیسی بنویسید

بپرس