دور

/dowr/

مترادف دور: بعید، پرت، متباعد، مستبعد، جدا، منفک، مهجور، منفصل، بری، دیر | چرخه، سیر، سیکل، گردش، مدار، دوره، زمان، عصر، عهد، موسم، نوبت، اطراف، پیرامون، محیط

متضاد دور: قریب، نزدیک |

برابر پارسی: پیرامون، گرداگرد

معنی انگلیسی:
turn, far, remote, aloof, at a distance, far fetched, improbable, (a)round, ab-, away, circle, circuit, circum-, circumference, deal, deep, dis-, distant, distantly, far-off, faraway, fringe, heat, lap, tele-, perimeter, rd, revolution, streak, for-

لغت نامه دهخدا

دور. ( ص ) بعید. ( ترجمان القرآن ). چیزی که فاصله زیادی داشته باشد. ضد نزدیک. ( ناظم الاطباء ). آنچه که از ما فاصله ( زمانی یا مکانی ) دارد. چیزی که نزدیک به ما نیست. نقیض نزدیک. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( برهان ). بافاصله. مقابل نزدیک. مقابل قریب. قاصی. بعیده. مستبعد. ( یادداشت مؤلف ). قَذَف. قَذُف. قصیة. ضریح. عارنة. عِران. نطیط. نطیطة. شطیر. شِطّیر. مُطَوَّد. شطون. شعب. طامس. عرید. مأزی. امقة. نُزُح. نزیح. نازح.نزیع. ناضب. ساقب. شسوع. ( منتهی الارب ) :
چو گفتی ندارم زشاه آگهی
تنش را ز جان زود کردی تهی
به خم کمندش برآویختی
ز دور از برش خاک برریختی.
فردوسی.
چو دستان پدید آمد از دور سام
برانگیخت بالای زرین ستام.
فردوسی.
بدو گفت خاتون از ایدر نه دور
یکی مرغزاری است زیبای سور.
فردوسی.
که او گرد ما را نبیند به راه
که دور است از ایدر درفش سپاه.
فردوسی.
چون زمین کتیر کو از دور
همچو آب آید و نباشد آب.
منطقی.
اجل چون دام کرده گیر پوشیده به خاک اندر
صیاد از دورنک دانه برهنه کرده لوسانه.
کسایی.
به روز معرکه به انگشت اگر پدید آید
ز خشم برکند از دور کیک اهریمن.
منجیک ( از لغت فرس اسدی ).
که با خشم چشم ار برآغالدت
به یکدم هم از دور بفتالدت.
اسدی.
ای عاشق مهجور ز کام دل خود دور
می نال و همی چاو که معذوری معذور.
ابوشعیب هروی.
- امثال :
از دور می برد دل از نزدیک زهره . ( امثال و حکم دهخدا ).
بور از گله دور.
دور از شتربخواب و خواب آشفته مبین . ( فرهنگ عوام ).
سور از گلو دور. ( یادداشت مؤلف ).
هرکه از دیده دور از دل دور. ( امثال و حکم دهخدا ).
- از دور ( ز دور ) ؛ از فاصله ٔبسیار. از مسافت بسیار. ( یادداشت مؤلف ). از مسافت طولانی. ( ناظم الاطباء ) :
جز این بودم اومید و جز این داشتم الجخت
ندانستم کز دور گواژه زندم بخت.
کسایی.
شب تیره آن جایگه چون رسید
زنش گفت کز دور آتش بدید.
فردوسی.
به دهقان کدیور گفت انگور
مرا خورشید کرد آبستن از دور.
منوچهری.
باشد از دور خوش به گوش مجازبیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

چیزی که دردستر نباشد، ازدور، بسیاردور، گردیدن گردچیزی، حرکت کردن وگردش کردن، روزگار
۱ - ( مصدر ) بگردش در آوردن ( جام پیاله ) . ۲ - ( اسم ) گردش . ۳ - حرکت دورانی چیزی . ۴ - ( اسم ) پیرامون محیط اطراف . ۵ - عصر زمان دوره . ۶ - توقف دو امر است بر یکدیگر که نتیجه آن توقف شئ بر نفس است جمع ادوار . یا دور کسی گشتن قربان و صدقه کسی رفتن

فرهنگ معین

[ په . ] (ص . ) آن چه از ما فاصله ای زمانی یا مکانی دارد.
(دُ ) [ ع . ] (اِمص . ) ۱ - گردش . ۲ - حرکت دورانی چیزی . ۳ - نوبت . ۴ - پیرامون ، محیط . ۵ - عصر، زمان .

فرهنگ عمید

۱. چیزی که در دسترس ما نیست یا فاصلۀ بسیار (زمانی یا مکانی ) دارد.
۲. راهی که پیمودن آن وقت زیادی می برد.
* دور داشتن: (مصدر متعدی ) [قدیمی]
۱. دور نگه داشتن، دور کردن.
۲. برحذر ساختن.
۱. گردیدن گرد چیزی، حرکت کردن و گردش کردن چیزی پیرامون چیز دیگر.
۲. (اسم ) [جمع: ادوار] گردش.
۳. (اسم ) گردش سال.
۴. (اسم ) عصر و زمان، روزگار.
* دور برداشتن: (مصدر لازم ) سرعت گرفتن، سرعت پیدا کردن، تند شدن.
* دور زدن: (مصدر لازم )
۱. پیرامون چیزی گردیدن، چرخیدن، گردش کردن.
۲. برگشتن و تغییر جهت دادن اتومبیل یا وسیلۀ نقلیۀ دیگر در خیابان.
* دور زمان: [قدیمی] گردش زمان، حوادث روزگار.
* دور کردن: (مصدر متعدی )
۱. چیزی را در فاصلۀ دور قرار دادن.
۲. کسی را از خود راندن یا به محل دور فرستادن.
* دورگردون: دورچرخ، گردش افلاک و روزگار و دنیا: دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نبود / دائماً یکسان نباشد کار دوران غم مخور (حافظ: ۵۱۷ ).
* دوروبر: [عامیانه] پیرامون، گرداگرد، اطراف کسی یا چیزی.

فرهنگستان زبان و ادب

{epoch} [زمین شناسی] واحد زمین گاه شناختی که بزرگ تر از عصر و کوچک تر از دوره است

گویش مازنی

/door/ گوهر در & اطراف – دور - گردش – پرسه زدن

واژه نامه بختیاریکا

( دو رُ ) ( دو رو ) ؛ بلندا؛ قله؛ بلندترین جای؛ اوج
دِر؛ لِر؛ قِر؛ در و با؛ دَق؛ دِر؛ جَر؛ تَو؛ تُر گلو؛ با؛ پیت
وا دیر؛ هات

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دَور بازگشت چیزی به جای نخست را گویند. عنوان یادشده به مناسبت در باب ضمان و حواله به کار رفته است.
در ضمان و حواله، دور همچون ترامی صحیح است. بنابر این، می شود مضمون عنه ضمانت ضامن را برعهده گیرد؛ به عنوان مثال، فردی ضامن بدهکار شود و سپس بدهکار، ضامن او گردد و در نتیجه، بدهی ای که با ضمانت ضامن اوّل، به ذمّۀ او منتقل شده بود، با ضمانت بدهکار از او، دوباره به ذمّۀ مدیون برمی گردد، و یا در حواله، بدهکار، طلبکار را به دیگری حواله کند و سپس محال علیه او را به بدهکار حواله دهد. ایراد قدما بر دور هرچند برخی قدما دور در ضمان را به دلیل نداشتن فایده و استلزام تحول فرع (مضمون عنه) به اصل (ضامن) و عکس آن، صحیح ندانسته اند.

[ویکی الکتاب] معنی سَحِیقٍ: بسیار دور- دور افتاده
معنی نَئَا: دور شد (عبارت "نَئَا بِجَانِبِهِ " کنایه از این است که دور شد و خود را کنار کشید)
معنی هُنَالِکَ: آنجا - آن زمان (هنالک اسم اشاره است و مخصوص اشاره به دور است دور از جهت زمان یا دور از جهت مکان )
معنی بَعِیدٍ: دور
معنی تَتَجَافَیٰ: دور می کند
معنی بَعِدَتْ: دور شد
معنی قَصِیّاً: دور
معنی یَنْأَوْنَ: دور می شوند
معنی لَّعْنَةَ: دور بودن از رحمت (کلمه لعن به معنای دور کردن ملعون از رحمت است )
معنی نُبِذَ: دور انداخته شد - انداخته شد(کلمه نبذ به معنای دور انداختن چیزی است)
معنی أُفِکَ: از حقیقت دور شد
معنی سَیُجَنَّبُهَا: به زودی از آن دور خواهند داشت
معنی هَیْهَاتَ: بعید است - دور است
معنی سُورٍ: دیوار دور یک مکان - حصار
معنی مُبْعَدُونَ: دور نگه داشته شدگان
تکرار در قرآن: ۵۵(بار)
گردش. در اقرب الموارد می‏گوید: دور به معنی حرکت و برگشتن شی‏ء به جای اوّلی است یعنی سوی تو می‏نگرند دیدگانشان همی گردد مانند کسیکه از مرگ بیهوش شده است دادو ستد حاضری که میان خود می‏گردانید. دار: به معنی خانه است راغب در وجه آن گوید: خانه را بدان اعتبار دار گفته‏اند که دیوار آن گردیده تا به اوّل آن رسیده است یعنی او و خانه‏اش را به زمین فرو بردیم. دار گاهی به معنی شهر آمده است و شاید آیه به معنی شهر باشد یعنی در شهر خویش سه روز متمتّع شوید. جمع دار در قرآن مجید دیار آمده است از بهشت به دارُ السَّلامُ و دارُ الْمُتَّقین و از جهنم به دارُ الْبَوارْ و از آخرت به نام دارُ الآخِرَةْ و دارُ الخَلَدْ و دارُ الْقَرار. تعبیر شده است. ولی دارُ الدُّنْیا در قرآن مجید به کار نرفته. دیّار: به معنی ساکن دار است راغب گوید: مبالغه نیست و گرنه گفته می‏شد دوّار طبرسی گوید: دیّار بر وزن فیعال از دوران و اصل آن دیوار است و او بیاء قلب شده و ادغام گردیده است و آنگاه دیّار را به معنی نازل دار گفته است یعنی: خدای من در روی این زمین احدی را که ساکن خانه باشد زنده مگذار. دائره به معنی گردنده است و مراد از آن اغلب حادثه و بلائی است که در دنیا می‏گردد و به انسان می‏رسد جمع آن در قرآن دوائر است حوادث ناگوار را به شما انتظار می‏کشد بر آنهاست حادثه بد. . طبرسی فرموده از دائره در آیه دولت و اقتدار و حکومت است که در دنیا می‏گردد و از قومی به قومی منتقل می‏شود یعنی مریض القلب‏ها در دوستی دشمنان اسلام شتاب می‏کنند و می‏گویند از بیم داریم که به ما دائره‏ای برسد و و حکومت بدست دشمنان اسلام بیافتد که محتاج به کمک آنها شویم. و یا بر ما بلائی روی آورد که در رفع آن به کفّار نیازمند گردیم.

[ویکی فقه] دور (ابهام زدایی). دور ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • دور (منطق)، از اصطلاحات علم منطق، به معنای توقف وجودی دو چیز بر همدیگر• دور (فقه)، به معنای بازگشت چیزی به جای نخست و دارای کاربرد در ابواب فقهی
...

[ویکی فقه] دور (فقه). دَور بازگشت چیزی به جای نخست را گویند. عنوان یادشده به مناسبت در باب ضمان و حواله به کار رفته است.
در ضمان و حواله، دور همچون ترامی صحیح است. بنابر این، می شود مضمون عنه ضمانت ضامن را برعهده گیرد؛ به عنوان مثال، فردی ضامن بدهکار شود و سپس بدهکار، ضامن او گردد و در نتیجه، بدهی ای که با ضمانت ضامن اوّل، به ذمّۀ او منتقل شده بود، با ضمانت بدهکار از او، دوباره به ذمّۀ مدیون برمی گردد، و یا در حواله، بدهکار، طلبکار را به دیگری حواله کند و سپس محال علیه او را به بدهکار حواله دهد.
ایراد قدما بر دور
هرچند برخی قدما دور در ضمان را به دلیل نداشتن فایده و استلزام تحول فرع (مضمون عنه) به اصل (ضامن) و عکس آن، صحیح ندانسته اند.


[ویکی فقه] دور (منطق). دور، از اصطلاحات علم منطق بوده و به معنی توقف وجودی دو چیز بر همدیگر می باشد.
دور، از اصطلاحات علم منطق بوده و به معنی توقف وجودی دو چیز بر همدیگر می باشد.دور عبارت است از: توقف دو چیز بر یکدیگر در وجود؛مانند آنکه الف علت ب باشد و ب هم علت الف باشد.
← بطلان دور
دور بر دو نوع است: مُصرَّح و مُضمَر.
← دور مصرح
لفظ دور، گاهی بر وضعی دیگر نیز اطلاق می شود که آن را به نام «دور معی» می نامند و چون برای تبیین آن غالباً به دو خِشت متکی بر یکدیگر مثال زده می شود، آن را «دور لِبْنی» نیز خوانده اند (لِبن به معنای خشت است) ، ولی در این دور به هیچ وجه تقدم وجودی نیست، بلکه مثل سایر امور متلازمه، هر دو، متلازم در وجود ند و معلول امر دیگری اند؛ پس دور حقیقی که تحقق آن محال است به دو نوع اول منحصر می شود.

دانشنامه عمومی

دور (بلژیک). شهر دور ( به فرانسوی: Dour ) در شهرستان من در استان انو در منطقه فدرال والوون در کشور بلژیک واقع شده است.
عکس دور (بلژیک)عکس دور (بلژیک)عکس دور (بلژیک)عکس دور (بلژیک)

دور (فرانسه). دور ( تلفظ می شود  ) یکی از کمون های فرانسه است که در پا - دو - کاله واقع شده است. [ ۱] دور ۹٫۴۲ کیلومتر مربع مساحت و ۵٬۰۵۶ نفر جمعیت دارد.
عکس دور (فرانسه)عکس دور (فرانسه)عکس دور (فرانسه)

دور (فیلم). دور ( به فرانسوی: Loin ) فیلمی درام فرانسه - اسپانیایی به کارگردانی آندره تشینه که در سال ۲۰۰۱ منتشر شد. با بازی استفان ریدو های لوبنا آزابال و محمد حمیدی.
این فیلم که در یک دوره سه روزه در طنجه قرار دارد، به داستان سه دوست جوان که تصمیمات مهم در مورد آینده نامشخص خود می دهند، روایت می کند.
استفان ریدو سرگ
لوبنا آزابال سارا
محمد حمیدی سعید
گائل مورل فرانسیس
جک تیلور ( هنرپیشه ) جیمز
یاسمینا رضا امیلی
رشیده براکنی
عکس دور (فیلم)

دور (فیلم ۲۰۲۴). دور ( به انگلیسی: Distant ) یک فیلم کمدی و علمی تخیلی آمریکایی آماده اکران به کارگردانی جاش گوردون و ویل اسپک بر اساس فیلمنامه ای از اسپنسر کوهن با بازی بازیگرانی چون آنتونی راموس، نائومی اسکات و زکری کینتو است. این فیلم در بحبوحه همه گیری کووید ۱۹ در بوداپست مجارستان فیلمبرداری شد. در طی مراحل پس از تولید، تدوین توسط گریگوری پلاتکین به پایان رسید و موسیقی توسط استیون پرایس ساخته شد. این فیلم قرار است در تاریخ ۱۹ ژانویه ۲۰۲۴ توسط یونیورسال پیکچرز در ایالات متحده اکران شود. [ ۲]
سفینه فضایی اندی معدنچی سیارکی مورد اصابت قرار می گیرد و او را در سیاره ای بیگانه فرود می آورد، جایی که او با لباس بقای هوش مصنوعی خود مبارزه می کند. او با از دست دادن اکسیژن، از طریق رادیو با یکی از خدمه نائومی که در غلاف فرار او گیر افتاده است، ارتباط برقرار می کند و او را به جستجو و نجات او می کشاند.
فیلمبرداری در بوداپست، مجارستان، در ۲۱ سپتامبر ۲۰۲۰ آغاز شد. [ ۳] فیلمبرداری در ۱۳ نوامبر ۲۰۲۰ به پایان رسید. [ ۴] تا ماه مه ۲۰۲۱، فیلم هنوز در مرحله پس تولید بود. [ ۵] [ ۶]
عکس دور (فیلم ۲۰۲۴)

دور (مجارستان). دور ( به مجاری: Dör ) یک شهرداری در مجارستان است که در ناحیه چورنا واقع شده است. [ ۱] دور ۱۱٫۰۱ کیلومتر مربع مساحت و ۶۲۸ نفر جمعیت دارد.
عکس دور (مجارستان)عکس دور (مجارستان)عکس دور (مجارستان)عکس دور (مجارستان)

دور (نظریه گراف). در نظریه گراف، دور ( به انگلیسی: Cycle ) گرافی است که تعداد برابری از یال و رأس دارد، به طوری که رئوس می توانند روی یک دایره قرار بگیرند و هر دو رأس این گراف مجاورند، اگر و تنها اگر روی دایرۀ به صورت متوالی قرار گرفته باشند. به عبارت دقیق تر، در یک گراف با مجموعه رئوس V و مجموعه یال های E، یک دور عبارت است از دنباله ای به شکل v 0 , e 1 , v 1 , … , v n − 1 , e n , v n ( v i ∈ V , 0 ⩽ i ⩽ n و e j ∈ E , 0 < j ⩽ n ) که v 0 = v n و به جز این دورِ رأس در دنباله همۀ رئوس و همۀ یال ها غیرتکراری باشند.
پیدا کردن دور یا تشخیص وجود آن در گراف بدونِ جهت و گراف جهت دار به وسیله جستجوی عمق اول امکان پذیر است. یال برگشت ( به انگلیسی: Back Edge ) به یالی مانند e گفته می شود که از رأس u - که در مرحله کنونی اجرای الگوریتم در آن مشغول جستجو هستیم - به رأسی مانند v باشد، در حالی که که v یکی از اجداد u است. حال اگر جستجوی عمقِ اوّل در حین اجراء به یک یال برگشت و برخورد، نشان دهندۀ این است که گراف شامل حداقّل یک دور است. در صورتی هم که هیچ یال برگشتی وجود نداشته باشد، گراف فاقد دور است. در گراف هم بند بدون جهت با مجموعۀ رئوس V زمانِ اجرای این الگوریتم برای پیدا کردن دور از O ( | V | ) است زیرا حداکثر | V | − 1 یال از این گراف می توانند متعلق به یک درخت باشند و اگر بیش از این تعداد یال وجود داشته باشد، گراف دور دارد.
روشِ دیگر برای تشخیص دور در گرافِ ساده استفاده از داده ساختار مجموعه های مجزا یا همان داده ساختار ادغام - جستجو ( به انگلیسی: Union - Find ) است که به اِزای هر یال e که بین دو راس u و v قرار گرفته است، اگر نتیجهٔ جستجو u و v یکسان بود؛ یعنی از قبل در مؤلفه یکسانی بودند و e یک دور ایجاد خواهد کرد و دور پیدا شده است، در غیر این صورت مؤلفه دو رأس را با هم ادغام می کنیم. [ ۱]
همچنین، در گراف وزن دار دور منفی به دوری گفته می شود که مجموع وزن یال های تشکیل دهندهٔ آن عددی منفی شود. وجود دور منفی اهمیّت زیادی در مسائل یافتن کوتاهترین مسیر دارد زیرا اگر در گراف وزن داری دور منفی وجود داشته باشد، می توان هزینۀ رسیدن از رأسی به رأس دیگر را با انجام یک پیمایش ( به انگلیسی: Walk ) بیشتر کاهش داد. در چنین حالتی، پیدا کردن جواب مسئله کوتاه ترین مسیر در زمان چندجمله ایی راه حلی ندارد. دلیل آن هم این است که می توان به هر یالِ یک گراف G، وزن ۱ - نسبت داد و گراف 'G را به دست آورد که در این صورت پیدا کردن کوتاه ترین مسیر در گراف 'G ( که ممکن است دور منفی داشته باشد ) هم ارز پیدا کردن طولانی ترین مسیر در گراف G است و می دانیم که پیدا کردن طولانی ترین مسیر یک مسئله NP - Hard است. در نتیجه، مسئلهٔ پیدا کردن کوتاه ترین مسیر در گرافی با دورِ منفی راه حلّ چندجمله ایی ندارد، مگر آن که ثابت شود. ( P=NP )
عکس دور (نظریه گراف)عکس دور (نظریه گراف)عکس دور (نظریه گراف)

دور (هندسه). دور ( به انگلیسی: turn یا revolution یا cycle یا rev ) ، یکی از واحدهای اندازه گیری زاویه و معادل با ۳۶۰ درجه یا ۲π رادیان است.
عکس دور (هندسه)

دور (کرواسی). دور ( به لاتین: Dvor ) یک منطقهٔ مسکونی در کرواسی است که در شهرستان سیساک - موسلاوینا واقع شده است. [ ۱] دور ۵۰۴٫۷۵ کیلومتر مربع مساحت و ۶٬۲۳۳ نفر جمعیت دارد و ۱۳۱ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس دور (کرواسی)عکس دور (کرواسی)

دور (کنارک). دور، روستایی در دهستان جهلیان بخش مرکزی شهرستان کنارک در استان سیستان و بلوچستان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۳۸۷ نفر ( ۸۲ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس دور (کنارک)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

مترادف ها

cycle (اسم)
دوره، دور، چرخ، چرخه، سیکل، دوره گردش، یک سری داستان درباره یک موضوع

circle (اسم)
محفل، دور، حوزه، طوق، چنبره، قلمرو، دایره، مدار، محیط دایره، چنبر

revolution (اسم)
گردش، اشوب، دور، دوران، چرخش، شورش، انقلاب، دوران کامل، حرکت انقلابی، دور موتور، واگشت

race (اسم)
گردش، دور، تبار، طبقه، نژاد، دوران، طایفه، مسابقه، نسل، قوم

wheel (اسم)
دور، چرخ، چرخش، رل ماشین

orbit (اسم)
دور، قلمرو، مدار، مسیر، حدقه، مسیر دوران، حدود فعالیت

circuit (اسم)
جریان، دوره، گردش، دور، محیط، حوزه قضایی یک قاضی، اتحادیه، کنفرانس

meander (اسم)
گردش، دور، خم، پیچ، راه پر پیچ و خم، چم اب

out-of-the-way (صفت)
دور، پرت، دنج، دور دست، غیرقابل دسترس

remote (صفت)
دور، کم، جزئی، دور دست، بعید

outmost (صفت)
دور، اقصی نقطه

long-haul (صفت)
دور

long-range (صفت)
دور، دیرپای، دور رس، دور برد، دراز مدت، مربوط به اینده دور

distant (صفت)
سرد، دور، فاصله دار، غیر صمیمی

off (صفت)
دور، دورتر، خاموش، بی موقع

around (قید)
پیرامون، گرداگرد، دور، در حوالی، سوی دیگر، در هر سو

away (قید)
دور از، بیرون، پس از ان، دور، بی درنگ، بیک طرف، بعد، بیرون از، در سفر، بطور پیوسته، از انجا، از ان زمان، از انروی

aloof (قید)
دور

nowhere near (قید)
دور، ابدا

yonder (قید)
دور، ان، آنجا، انسو، انطرف

فارسی به عربی

بعید , بعیدا , تعرج , جنس , حول , دائرة , صورة , عجلة , من , هناک

پیشنهاد کاربران

واژه دور
معادل ابجد 210
تعداد حروف 3
تلفظ dur
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: dur، مقابلِ نزدیک]
مختصات ( دُ ) [ ع . ] ( اِمص . )
آواشناسی dowr
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ لغت معین
فرهنگ بزرگ سخن
کردی: دۊر d�r
جمع دار. خانه ها
" عصای قرار آنجا انداخته اند و نیت اقامت کرده و متاهل شده و دور و قصور ها نهاده و. . . "
در معنای: در آنجا مستقر شده اند و تصمیم به ماندن گرفته اند و و متاهل شده اند و خانه ها و قصرها بنا کرده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

دیباچه تاریخ جهانگشای جوینی
و تَبکِی دُورُهُم أبَداً عَلیهِم / وَ کَانَت مألَفاً لِلعِزِّ حِینَا
�خانه� هایشان، که روزگاری محل عزت و ارجمندی ایشان بوده اند، پیوسته بر آنها می گریند.
"دور از خوشی و معموری دور شد" .
خانه ها از خوشی آبادی دور ماند و محروم شد
تاریخ جهانگشا ذکر واقعه نیشابور

دور
( the 10th Iteration of the annual " Sri lanka - India Naval Exercise - 2023 ( SLINEX 2023
دهمین دور رزمایش سالانۀ سریلانکا و هند موسوم به SLINEX
در گویش اصفهان، تُریدن به چم چرخیدن، دُور خوردن،
تُر یا دُور شایدبا واژه tour به چم گردش یا جهانگردی و turn به چم چرخ، چرخیدن همریشه باشد.
Faraway
"دور" به چمِ "گردش، گرداگرد، گردیدن" در واژگانی همچون "دور زدن" در زبانِ سانسکریت به دیسه یِ ( dhurv ) بوده که در این زبان به چمِ " خم کردن، پیچاندن، کج کردن، خم شدن، برگرداندن" بوده است.
چنانکه در رویه 356 از نبیگِ " فرهنگِ سَنسکریت - فارسی"پوشینه یِ دوم چنین آمده است:
دور
برابر دور عربی گردش و پرگار است
چنین است پرگار چرخ بلند
که آید بدین پادشاهی گزند.
فردوسی.
دور ترکی که ایست است از دار پارسی گرفته شده دار و بدار فرمان ایستادن و داستن ایستادن و ایستانیدن است در پارسی
...
[مشاهده متن کامل]

بدار ای ساربان اخر زمانی
که عهد ما و او اخرزمانست
بدار بدار درنگ درنگ
شتر مرون به جای تنگ
بدان سایه در ، اسپ و گردون بداشت
روان را به اندیشه اندر گماشت.
بفرمود کو را بدین ریگ گرم
بدارید تا خوابش آید ز شرم.
فردوسی

واژه ( دور ) واژه ای ایرانی است.
در رویه 286 از نبیگِ ( ریشه های هندواروپاییِ زبان پارسی ) آمده است:
دور
دور door
در گویش جنوب کشور دور ودیر هردو به هر دومعنی برای فاصله ی زمانی وهم فاصله ی مکانی بکار میره ، در گویش شهربابکی مثلا میگن دور رسیدم قطار خاتون آباد رفته بود ، که دراینجا دور برای زمان بکار رفته یا میگن تهران خوب جایی یه، حیف که دیر از ابادی یه، که اینجا دیر برای فاصله مکانی بکار رفته ، در گویش فارسی ، واو گاهی به ای تبدیل میشه مثلا کوچه به کیچه ، پول به پیل ، تنور به تنیر ، پس دور به دیر تبدیل شده ، گرچه اخیرا در لهجه ی تهرانی دور فقط برای فاصله مکانی ودیر فقط برای فاصله زمانی بکار میره و اینطوری جا افتاده، اما حافظ میگه؛ از بس که دیر گشتی چون صبح روزه داران ، که" دیر " برای زمان بکار برده و باز میگه؛ لیک از بر او یک دو قدم دیر ترک ، که همان" دیر" رو برای فاصله مکانی بکار برده
...
[مشاهده متن کامل]

( ص مرکب ) جدا. دور. وداع کرده :
که کردی شوی و از تو هر دو بدرود
چه ایشان و چه پولی زان سوی رود.
( ویس و رامین ) .
از لب و دندان من بدرود باد
خوان آن سلوت که باری داشتم.
خاقانی.
گردش ( . . . . از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد. . . حافظ )
دور ( Dur ) در زبان ترکی فعل امر به معنی بایست از مصدر دورماق ایستادن معادل کلمه stop انگلیسی به معنی ایست
دَوَرَ نیری
دَوَر = مخفف دَوَران ، سرگشته ، حیران
گفتم یکی به گوشه چشمت نظرکنم
چشمم دَوَر بماندوزیادت مقام شد سعدی
دور ( با تلفظ dever ) [اصطلاح راه سازی] : شیب عرضی راه
دور : [ DOWR] بار ، دفعه ، نوبت ( ( یک شاخه ی خشک درخت را از روی زمین برداشت ، دو قدم به طرف نایب رفت ، چوب را به قصد سرِ بلند کرد و گفت یک دور دیگر بگو ببینم که من حقّ حرف زدن ندارم! ) ) ( دایی جان ۲۹۴ ) ( بوالحسن نجفی ، فرهنگ فارسی عامیانه )
...
[مشاهده متن کامل]

دُور
این واژه پارسی و هم ریشه با واژه های انگلیسی زیر :
tour , tourist , tourbin , tourbulance tornado tournement
کوششی برای برابر سازی با دُور:
tour =دُور ، دُورِش ، گَردِش ، گَشت
tourist = دُورِشگَر ، گَردِشگَر ، دُورگَرد ، دُورسِپار
...
[مشاهده متن کامل]

tourbin = دُورانه ، دُورگَرد ، دُورَنده ، دُورواره
tourbulance = دَوَران ، دُورَند ، دُورناک، دُورناتَراز
tornado = دُورباد ، دُورگین ، دُورفان ( دُورتوفان ) ،
دُورتوف
tournoment = دُورنامَند ، دُورمَند ، دُورِشمَند ، دُورگَشت
دُورگَردی ، دُورسپاری ، دُورپیمایی ،
دُورنَوَردی

دور: [اصطلاح موسیقی ] در موسیقی قدیم " گام " را می گفته اند.
دور واژه آریایی است به مانای turn ، در ایتومولوژی واژه ها نویسه ت به ه دگرگون میشود، عرب این واژه رو گرفته و دایره را ساخته، که میشود به جای دایره گردانه، گردال، گردگون، گردیس، گردآور، گردار، پیشنهاد میشود
( دور به معنی حرکت از نقطه ای به نقطه دیگر به صورت حرکت شبیه گردشی و پایان کردن حرکت در مسیر اول ) و ( دار ) به معنای خانه و این کلمه با کلمات ( دور ( زدن ) ) و دیوار و میدان و دایره و هم ریشه هستندو دلیل
...
[مشاهده متن کامل]
نام گذاریش به خانه به این دلیل است که دیوار خانه از جایی شروع و به همان نقطه بر می گردد. و وجه تسمیه دیگری اون به این دلیله که انگار افرادی که در آن خانه زندگی می کنند در حال رفت و آمد و مثل این که در آن خانه دور بزنند.

چرخه ، بعید ، با فاصله ی بسیار . . .
( خوشنویسی از قدیم ) انحنا - خمیدگی حروف وقتی خط ممتد نباشد - قسمتی از قوس یا کمان.
بعید
اطراف
چرخه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس