دوداسا

لغت نامه دهخدا

( دودآسا ) دودآسا. ( ص مرکب ) دودآسای. مانند دود. شبیه به دود. ( ناظم الاطباء ). در صفت آه مستعمل است. ( از آنندراج ). که به رنگ و شکل دود است. تیره :
به آتش رخ او ره که یافت کز تف عشق
هزار جان و جگر سوخت زلف دودآساش.
سنایی.
صبحدم چون کله بندد آه دودآسای من
چون شفق در خون نشیند چشم شب پیمای من.
خاقانی.
شکارم کرد زلف او چو آتش سرفروزانم
که در گردن کمند زلف دودآسای او دارم.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

( دود آسا ) دود آسای . مانند دود .

فرهنگ عمید

( دودآسا ) مانند دود، شبیه دود.

پیشنهاد کاربران

دود آسا:دود مانند.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۶۶ ) .

بپرس