در سر امدن

لغت نامه دهخدا

( در سر آمدن ) در سر آمدن. [ دَس َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) از سر به زمین افتادن. لغزیدن بطرف زمین. در اصطلاح امروز، سکندری رفتن. ( فرهنگ لغات و اصطلاحات مثنوی ). کب. به سر درآمدن :
گفت من بسیار میافتم برو
در گریوه وْ راه و در بازار و کو
خاصه از بالای کُه تا زیر کوه
در سر آیم هر زمانی از شکوه
در سر آیم هر دم وزانو زنم
پوز و زانو زآن خطا پرخون کنم.
مولوی.

فرهنگ فارسی

( در سر آمدن ) از سر به زمین افتادن لغزیدن بطرف زمین

فرهنگ معین

( در سرآمدن ) (دَ. سَ. مَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - سقوط کردن . ۲ - دچار دردسر شدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس