دبه در اوردن

لغت نامه دهخدا

( دبه درآوردن ) دبه درآوردن. [ دَب ْ ب َ / ب ِ دَ وَ دَ ] ( مص مرکب ) از قرارداد و گفته خود بازگشتن. نکول کردن. ( ناظم الاطباء ). دبه کردن. جر زدن. وادنگ درآوردن. دبه آوردن.

فرهنگ فارسی

( دبه در آوردن ) ( مصدر ) ۱ - از انجام قول و تعهد خود سر باز زدن . ۲ - جر زدن ( در بازی )

فرهنگ معین

( دبه در آوردن ) ( ~. دَ. وَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) به بهانه ای از انجام تعهد خود سر باز زدن .

پیشنهاد کاربران

زیر چیزی / کاری / گفته ای زدن، آب در شراب آمیختن ( با اندک چشم پوشی درخور )
دبه در آوردن: [عامیانه، کنایه ] جر زدن، از قول خود سر باز زدن، اظهار پشیمانی کردن پس از عقد قرارداد.
دبه در آوردن: [عامیانه ، کنایه ] پس از توافق در معادله برای تغییر دادن شرایط آن به نفع خود تلاش کردن .
move the goalposts
هوالعلیم
دبه درآوردن : بد قولی کردن ؛ متعهد نبودن به عهد و پیمان ؛ وادنگ آمدن

بپرس