خودبینی در قران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خودبینی در قرآن. خودبینی و خودستایی، بسیار زشت است و اگر به صورت بیماری واگیرداری درآید و به جامعه ستایی و گروه ستایی تبدیل گردد، بلای عظیمی می شود و خطر نژاد پرستی مانند نژاد پرستی اسرائیلی ها، را در پی دارد؛ از این رو قرآن و سنت معصومین (علیهم السلام) خودستایی فردی را تحریم و منع کرده اند تا به نژاد پرستی منجر نشود.
بدترین دشمن سعادت و رستگاری آدمی، نفس خودبین و هوس مدار اوست: «اعدی عدوک، نفسک التی بین جنبیک» و انسان سالک برای دستیابی به مقصد باید این مانع بزرگ راه سیر و سلوک را از میان بردارد. امیرالمؤمنین (علیه السلام ) ستیز با هوای نفس را راس هرم دین معرفی می کند: «راس الدین مخالفة الهوی». قبل از مبارزه با دشمن بیرون، باید در سایه تهذیب نفس دشمن درون را رام کنیم؛ زیرا جهاد اکبر مقدم بر جهاد اصغر است، گرچه جهاد اصغر، مقدمه جهاد اکبر است؛ زیرا همان نسبتی که بین تعلیم و تزکیه هست، بین جهاد اصغر و اکبر هم برقرار است. قرآن کریم در برخی موارد، تزکیه را قبل از تعلیم نام می برد، مانند: «یزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة» . و در بعضی موارد نیز تعلیم را پیش از تزکیه ذکر می کند، مانند: «ویعلمهم الکتاب والحکمة ویزکیهم». .علت این تقدیم و تاخیر آن است که تعلیم، «مقدمه» تزکیه است و قبل از آن ذکر می شود، ولی چون تزکیه هدف است و هدف علت غایی و علت غایی مقدم بر معلول است از این رو تزکیه «مقدم» بر تعلیم بوده، در برخی موارد قبل از تعلیم ذکر می شود. جهاد اصغر وسیله است تا در سایه آن به هدف عالی و والا، که استقرار نظام اسلامی و تخلق و تعهد جامعه به خلق و عهد الهی است راه یابیم و آن کسی که همواره در فضای جهاد اصغر به سر می برد و به فکر جهاد اکبر نیست، عمرش را همیشه در مقدمه صرف کرده و هرگز از آن عبور نکرده است. از این رو، از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) رسیده است که هنگام بازگشت سپاهیان اسلام از جبهه های جنگ فرمودند: شما از جهاد اصغر فراغت یافته اید، خود را برای جهاد اکبر آماده کنید: «ان النبی (صلی الله علیه و آله وسلّم) بعث سریة فلما رجعوا قال: مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقی الجهاد الاکبر. قیل: یا رسول الله و ما الجهاد الاکبر؟ قال: جهاد النفس». از این حدیث نورانی استفاده می شود که پیروزی بر دشمن بیرون مقدمه است و مجاهدان این جهاد می فهمند که می شود دشمن را به زانو درآورد. سر صدور این سخن از نبی گرامی (صلی الله علیه و آله وسلّم) آن است که آنها چون از جنگ با دشمن بیرون فراغت یافته، پیروزمندانه از جبهه برگشته بودند به فکر اصلاح نفس نبودند، با گذشت زمان و پدید آمدن حادثه «سقیفه بنی ساعده»، این حقیقت روشنتر شد و آنان بر اثر نپرداختن به جهاد اکبر به ولای اهل بیت نرسیدند و به مقام شامخ تولی «ولی الله» راه نیافتند. بنابراین، دفاع مقدس در جبهه و پشت جبهه مقدمه است، نه هدف نهایی. انسان مؤمن، بیگانه را از حریم میهن اسلامی خود طرد می کند تا در کمال امنیت ایمانش را حفظ کند و در فضایی آزاد، بتواند درست بیندیشد، حق را درست درک کرده و به آن معتقد شود و در عمل نیز آن را درست پیاده کند.
پیروزی در جهاد اصغر و اکبر
لزوم مبارزه، بهره مندی از نصرت خدا و امدادهای غیبی و یا شکست و حرمان از امدادهای غیبی الهی هیچ یک مخصوص جهاد اصغر نیست، بلکه شامل هر دو جهاد است. پس، این که ذات اقدس اله می فرماید: «ولینصرن الله من ینصره» . یا «ان تنصروا الله ینصرکم ویثبت اقدامکم» .اختصاصی به جنگ بیرون ندارد. چنان که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) پس از دستور ریاضت و جهاد با نفس به آیه دوم استناد می کند: «اسهروا عیونکم و اضمروا بطونکم و استعملوا اقدامکم و انفقوا اموالکم و خذوا من اجسادکم فجودوا بها علی انفسکم و لا تبخلوا بها عنها فقد قال الله سبحانه: «ان تنصروا الله ینصرکم ویثبت اقدامکم». در مسائل درون نیز، گاهی انسان در مسائل فکری، بین دو فکر و در امور گرایشی، بین دو خواهش سرگردان می شود. انسان همانگونه که در بخش اندیشه، باید حق را از باطل و صدق را از کذب جدا کند، در بخش گرایش هم باید خواهش های صحیح را از خواهش های باطل تفکیک کند. گاهی دو فکر متفاوت در دو انسان وجود دارد؛ ولی گاهی دو فکر و رای، در یک شخص ظهور می کند و شخص واحد، مردد بین دو اندیشه می شود. در این میدان وسیع، اگر هدف انسان این باشد که حق را بفهمد و در این هدف، تیره و تاریک نباشد، ذات اقدس اله او را راهنمایی می کند تا «رشد» را از «غی» باز شناسد و به مرحله: «قد تبین الرشد من الغی» . برسد و به حیات طیبه ای که بر اثر داشتن بینه حاصل می شود، دست یابد: «لیهلک من هلک عن بینة ویحیا من حی عن بینة» . زیرا آیاتی مانند: «ان تنصروا الله ینصرکم ویثبت اقدامکم» «ولینصرن الله من ینصره» . و «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» . در میدان جهاد اکبر هم ظهور دارد. مرحله دیگر در جهاد اکبر این است: هنگامی که خواهش های نفسانی جلو گرایش های حق را می گیرد، باید انسان با آنها مبارزه کند؛ زیرا همه آیات، و روایاتی که درباره جهاد و پیروزی حق بر باطل وارد شده، شامل این مرحله نیز می شود. در این صورت، انسان وارد مبارزه فکری در درون خود می شود تا حق را بر باطل پیروز کند. آنگاه خدای سبحان بر اساس «بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق» . حق را بر سر باطل کوبیده، و آن را مغزکوب می کند. پس، اگر کسی بین دو اندیشه مردد باشد، در صورتی که هدفش تشخیص صحیح حق بوده و در تعقیب این هدف مخلص باشد، در تشخیص مطلوب، مصیب خواهد بود.
آثار کوتاهی در جهاد اکبر
اگر انسان در جنگ بیرون ظفرمند شود و در جهاد اکبر که جنگ درون است، پیروز نگردد، با خطر انحراف و ارتداد از ولایت مواجه است. آنچه از ناحیه معصوم (علیه السلام) رسیده که «ارتد الناس الا ثلاثة» ناظر به همین است. این ارتداد، ارتداد از اصل دین نیست، بلکه ارتداد از ولایت و رهبری علی بن ابیطالب (سلام الله علیه) است. از سوی دیگر، خونی که بعد از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) از مسلمانان بر زمین ریخت، خیلی بیش از خونی بود که در زمان خود آن حضرت (صلی الله علیه و آله وسلّم) در جهاد با کفار ریخته شد! چون آنان جهاد اصغر کرده بودند و تنها در این فکر بودند که با دشمن بیرونی بجنگند و آنان را از سرزمین خود برانند، ولی جهاد اکبر را فراموش کرده بودند؛ در حالی که مسئله «قاسطین» و «ناکثین» و «مارقین» نیاز به جهاد اکبر داشت. اشخاصی مانند طلحه و زبیر در جنگ های اسلامی و جهاد اصغر شرکت می کردند، ولی هنگامی که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به مقام خلافت رسید، چون دیدند آن حضرت، اهل بذل و بخشش بیجا نیست او را رها کردند و نصیحت امام معصوم در آنان اثر نکرد. امام علی (علیه السّلام) پیش از شروع جنگ جمل ابن عباس را برای میانجی گری فرستادند و فرمودند: با طلحه مذاکره نکن؛ زیرا اگر با او ملاقات کنی، او را مانند گاو نری می بینی که شاخش را بر گرداگرد گوش خود پیچانده است. او بر مرکب سرکش هوا و هوس سوار می شود و می گوید: مرکبی رام است. او سخن کسی را نمی شنود: «لا تلقین طلحة، فانک ان تلقه تجده کالثور عاقصا قرنه، یرکب الصعب ویقول هو الذلول». از سوی دیگر، گاهی انسان بر اثر جهاد اکبر به جایی می رسد که امام معصوم سخن او را به عنوان سند نقل می کند؛ چنان که از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که آن حضرت در جمع شاگردانش سخن ابی ذر را نقل کردند: «عن ابی بصیر، قال: سمعت ابا جعفر (علیه السّلام) یقول: کان فی خطبة ابی ذر رحمة الله علیه ...». اگرچه ابوذر، معصوم نبود و سخن او مانند سخن معصوم حجت نیست، ولی چون معصوم سخن او را نقل می کند، معلوم می شود که بر کلام او صحه گذاشته است. گرچه آن حضرت، نیازی نداشت که از ابی ذر نقل کند، ولی این کار جنبه تشویقی و الگوسازی داشت؛ یعنی انسان می تواند به جایی برسد که امام معصوم سخن او را برای نصیحت و تعلیم دیگران بازگو کند. اکنون نیز این راه باز است. انسان ممکن است بر اثر پیروزی در جهاد بیرون و درون، به جایی برسد که وجود مبارک ولی عصر (ارواحنا فداه) سخن او را برای دیگران نقل کند و به لطف الهی در نظام اسلامی، ابوذر شدن دشوار نیست. چون همه درهای بهشت، باز و همه درهای جهنم بسته است. در نظام گذشته اگر کسی می خواست به جهنم برود، به آسانی می رفت؛ چون همه راههای گناه به روی همه باز بود، اما اکنون اگر کسی بخواهد به جهنم برود، رسانه های همگانی، نویسندگان، گویندگان، همه و همه، او را راهنمایی و از گناه نهی می کنند و اگر کسی مرتکب خلاف شود، دستگاه قضایی او را به زندان می برد تا مانع جهنم رفتن او شود.
حفظ آمادگی در برابر دشمن
...

پیشنهاد کاربران

بپرس