خواهرخوانده

/xAharxAnde/

معنی انگلیسی:
adopted sister

لغت نامه دهخدا

خواهرخوانده. [ خوا / خا هََ خوا / خا دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) کسی که شخص آنرا به خواهری قبول کرده باشد. ( ناظم الاطباء ) : زن کفشگر...خواهرخوانده را بینی بریده یافت. ( کلیله و دمنه ). || هم طبق. طرف سحق. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) دختر یا زنی که شخص او را بخواهری پذیرفته باشد .

فرهنگ معین

( ~. خا دِ ) (اِمر. ) دختر یا زنی که شخص او را به خواهری پذیرفته باشد.

فرهنگ عمید

دختر یا زنی که کسی او را به خواهری بپذیرد و خواهر خود بنامد.

پیشنهاد کاربران

خواهر خوانده : [عامیانه، اصطلاح] دوست صمیمی ( بین زنان، در مقام شوخی و تحفیر برای مردان نیز به کار می رود ) .

بپرس