خرتوخر

/xartuxar/

مترادف خرتوخر: آشفته، هرکی هرکی، بلبشو، هرج ومرج، بی نظم، شلوغ پلوغ، درهم برهم، مغشوش

معنی انگلیسی:
higgledy, piggledy, confused, chaotic, irregular, higgledy-piggledy, rough-and-tumble, farrago, melee, mle

لغت نامه دهخدا

خرتوخر. [ خ َ خ َ ] ( اِ مرکب ) هرج و مرج. اغتشاش. درهم و برهم. بهم خورده. مغشوش.

فرهنگ فارسی

( اسم ) بی نظمی هرج و مرج .

فرهنگ معین

(خَ. خَ ) (اِمر. ) (عا. ) هرج و مرج .

پیشنهاد کاربران

[مستهجن ] کیری، [اصطلاح کنایه از] اعصاب خُردکن، بی در و پیکر، بی قاعده، بی نظم، درهم بر هم، هرکی هرکی، بی سر و سامان، بی حساب و کتاب، بلبشو، قاطی پاطی، قاراشمیش
خر تو الاغ
لهجه و گویش تهرانی
خر تو خر، شلوغ ، در هم، بلبشو
Dog eat dog

بپرس