خاندان علم

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خاندان علم، حکمرانان عرب تباری بودند که قرن های متمادی، در منطقه قهستان (قاینات) و سیستان حکمرانی می کردند. در میان با نفوذترین افراد این طایفه می توان از اسماعیل خان خزیمه، امیر علم خان اول، امیر علم خان سوم، امیر اسماعیل خان شوکت الملک، امیر محمد ابراهیم خان علم و امیر اسدالله علم نام برد.
نوشته ها و آثار محققان در مورد "خاندان علم" بسیار مغشوش است. این خاندان را به قرن دوم هجری به زمان "منصور عباسی" نسبت می دهند. بعضی نیز پیشینه آن ها را به "خازم بن خزیمه" یکی از سرداران "مامون" می رسانند. تحقیقات این افراد نشان می دهد "اسماعیل خان خزیمه" اولین فرد مهم تاریخی است که نام و نشان او را باید در تاریخ قدرت یابی "نادر شاه" جستجو کرد. "مهدی خان استرآبادی" در ضمن شرح وقایع سال ۱۱۴۴ه. ق می گوید: «فوجی دیگر از لشگر نصرت اثر به سرکردگی اسماعیل خان خزیمه مامور شدند تا جلو جلادت را بگیرند. "امیر علم خان اول" فرزند اسماعیل خان نیز هم چون پدر همیشه در کنار نادر بوده است». صاجب مجمل التواریخ می گوید: «امیر علم خان ولد اسماعیل بعد از فوت والد همیشه از طفولیت ملزم رکاب نادرشاه و تربیت یافته آن ظل الله و به وفور عقل و کیاست است.» در واقع تاریخ واقعی این دودمان با بلوای "امیرعلم خان" پسر اسماعیل خان خزیمه آغاز شده است. او که نامش در تاریخ به عنوان چهره ای خونخوار ثبت شده، در دوران انقراض افشاریه به ترک تازی در خطه شمال شرقی و شرق ایران پرداخت و دعوی سلطنت نمود و در توطئه کورکردن "شاهرخ شاه افشار" دست داشت و بسیاری از قدرتمندان منطقه را به قتل رساند و یا مانند "جعفرخان" رییس ایل کرد "میانلو" کور نمود. سرانجام وی نیز همان فرجام قربانیانش بود: «... او را دستگیر و به مشهد نزد شاهرخ شاه آوردند و چون شاهرخ مسبب اصلی کور کردن خود را امیرعلم خان می دانست فورا دستور داد تا او را کور کنند و پس از اجرای این کار او را نزد جعفرخان روانه نمود و او را در اختیار او گذارد که هر قسم عمل و رفتاری که جایز و صلاح می داند نسبت به وی به جا آورد. جعفرخان هم به سلیقه خود دستور داد که آن قدر چوب به او بزنند تا اینکه بمیرد و همین کار کردند تا در زیر چوب درگذشت.» بعدها این خاندان تحت کنترل شاهرخ شاه جانشین نادرشاه بر منطقه "قائنات" از توابع خراسان حکم فرمایی کردند، این مالکیت تا زمان معاصر نیز ادامه داشته است. "سرپرسی سایکس" در سفرنامه خود در مورد خاندان علم می نویسد: «این خانواده اگر چه نسب نامه ای ندارد؛ ولی خود را از اعقاب عرب های خزاعی یا خزیمه می دانند که رییس آن ها "طاهر ذوالیمینین" بود که وسایل جلوس مامون را به مسند خلافت فراهم نموده است. پدران امیر (علم خان شوکت الملک) از بحرین به این حدودها مهاجرت نموده و به تدریج زمام امور قائن و "نهبندان" را به دست گرفته اند و دامنه نفوذ خود را تا جنوب ایران گسترش داده اند. اواخر قرن هفدهم تمام ناحیه قائنات در تصرف این خانواده بوده و پس از انقراض صفویه به نیمه استقلالی دست یافته اند.»
خاندان علم در دوره قاجار
"امیرعلم خان دوم" فرزند "امیرعلی خان" در فاصله سال های ۱۲۱۳-۱۲۱۳ تقریبا در اوایل حکومت فتحعلی شاه به جای پدر به حکمرانی قائن و بیرجند منصوب می شود. قدرت او و نیروهای تحت فرماندهی وی آن چنان قوی و بزرگ بود که در تحولات خارجی و درگیری های داخلی بالاجبار دخالت و نفوذ داشت. فعالیت های او در منطقه قائنات حفظ نظم و امنیت و جمع آوری مالیات بوده است. در زمان "امیرعلم خان سوم" در دوره ناصرالدین شاه حوزه حکمرانی این خاندان از حوزه قائنات فراتر رفته و قلمرو خوانین و حکام خودسر به قلمرو او افزوده شدند. "لرد کرزن" در مورد موفقیت او در حکم فرمایی اش می نویسد: «امیرعلم خان کنونی بسیار قوی و به علاوه ثروت سرشاری دارد و خطه خود را از وجود دسته های غارتگر به خصوص از افغان ها و بلوچ پاک کرده است.» به خاطر همین کفایت، ناصرالدین شاه نیز متقاعد شده بود که او علاوه بر قائنات، سیستان را نیز ضمیمه ملک خود کند. امیرعلم خان نیز گرچه همیشه سعی می کرد که حرف شنوی خود را از حکومت مرکزی نشان بدهد؛ اما به قدرت های خارجی آن موقع که در ایران سر درآورده بودند. همچون انگلیس نیز تعلق خاطر داشت. جانشینان بعدی او "امیرعلی اکبرخان" (حشمت الملک) "امیر اسماعیل خان" (شوکت المک) و "محمدابراهیم خان" (شوکت المک دوم) نیز به دوستی و معاشرت با انگلیسی ها که دیگر سیستان و امنیت آن برای شان به دلیل هم مرزی با هند دو چندان شده بود ادامه دادند و در اتفاقات بعدی نقش برجسته ای ایفا کردند.
محمدابراهیم خان علم
محمدابراهیم خان با کنار زدن برادر اسماعیل خان (شوکت الملک اول) توانست حاکم بلامنازع قائنات و سیستان شده و لقب شوکت الملک را هم از دولت مظفری بگیرد. در سال های اول مشروطه رقابت دو کشور روسیه و انگلیس در ایران به شدت جریان داشت و هر دو کشور سعی داشتند گروه های طرفدار خود را در راس امور قرار دهند پیرو این سیاست شوکت الملک توانست با طرفداری از انگلیس در حکومت قائنات دوام بیاورد. "حسن تقی زاده" که خود از طرفداران سیاست انگلیس در ایران بود در خاطراتش می نویسد: «پس از درگذشت شوکت الملک رقابت بین حشمت الملک و برادر کوچکترش ابراهیم خان (شوکت المک دوم) به طور بارزی نمایان می شود و در این میان شوکت الملک جهت پیشی گرفتن از رقیب به سیاست انگلیس نزدیک می شود.
← رابطه شوکت الملک با انگلیسی ها
...

پیشنهاد کاربران

بپرس