حکمت متعالی سیاسی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حکمت متعالی سیاسی از ۳ مولفه حکمت، متعالی و سیاسی یا سیاست تشکیل شده است. ملاصدرا به طور اجمالی حکمت را به معنای سیاست و سیاست را به معنای هدایت و تعالی را به معنای توسعه و نظم معنا کرده است. وی با تجمیع و ترکیب آمیزه های این جریانات با اخلاق نظری و عملی، کلام و عرفان، حکمت متعالی را تولید و تاسیس می کند. در این ساختار حکمت متعالی نقطه تعادل و تعالی حکمت محسوب می شود.
یکی از زمینه های سنت پژوهی، بررسی چگونگی تداوم و سیر آن در دوران معاصر است. به ویژه در عصر حاضر که سنت به ظاهر از زیست بوم اجتماعی و سیاسی انسان مدرن حذف شده، این شیوه و نگاه برای آن دسته از مردمانی که اشتیاق بازگشت به سنت را به موازات مدرنیته دارند، می تواند کارگشا باشد.از این حیث، انقلاب اسلامی، انقلابی بود که در جهان مدرن رخ داد اما سودای آن احیای سنت و ارزش های اسلامی و به تعبیر مرحوم شریعتی بازگشت به خویشتن بود. امام خمینی (رحمة الله علیه) که خود از متن سنت برخاسته بود، با آگاهی از مقتضیات عصر نوین، رهبر چنین انقلابی شد و جمهوری اسلامی را بنیان نهاد. این امر خود می توانست دست مایه اندیشه ورزی متفکران سیاسی قرار گیرد اما کوشش های اندکی در پی تحلیل و بررسی بنیان های انقلاب اسلامی در نسبت با سنت فلسفه اسلامی، به ویژه از نوع صدرایی آن بر آمدند.حکمت متعالیه که امام (رحمة الله علیه) در آن پرورش یافته بودند، نقطه تعادل عقل، وحی و عرف است. به عبارت دیگر، حکمت صدرایی شناخت مبدا و معاد و چگونگی انتقال از وضعیت موجود به مطلوب است و سیر میان این دو را سیاست تعیین می کند. امام خمینی (رحمة الله علیه) این اندیشه صدرایی را گسترش و خوانش جدیدی دادند و با تاکید بر عنصر سیاست از طریق حکمت به تعبیر دکتر علیرضا صدرا، حکمت متعالی سیاسی را در تکامل مکتب صدرایی بنیان نهادند. در همین زمینه اخیرا کتاب حکمت متعالی سیاسی گامی است نسبتا تازه در این حوزه که توسط دکتر علیرضا صدرا نگاشته شده است.چندی پیش به انگیزه چاپ این کتاب نشستی با حضور نویسنده کتاب و دکتر شریف لک زایی به عنوان منتقد برگزار شد که چکیده ای از آنچه در این نشست مطرح شده را در پی می خوانیم.دکتر علیرضا صدرا در نشست رونمایی کتاب حکمت متعالی سیاسی اظهار داشت: حکمت به معنای فرزانگی و فرهیختگی، دانایی و خردمندی و نیز حقیقت شناخت و شناخت حقیقت است و تعالی به معنای عالی، اعلا و برترین است. متعالی را نیز تعالی طلبی و تعالی بخشی تعریف کرده اند.بنا به تعابیری از جمله تعبیر فارابی، حکمت در شرق زاده شده و در ایران قدیم با نام حکمت جاویدان تبیین و تئوریزه شده است. به تاکید هانری کربن نیز حکمت جاویدان معروف به حکمت شرقی و ایرانی است. اخیرا سنت گران معاصر به دنبال احیای حکمت جاویدان هستند و حکمت متعالی که به نوعی تداوم و تعالی بخش آن جریان است، بارها توسط ملاصدرا تحت عنوان حکمت ایرانیان، فارسیان، خسروانی و غیره تصریح و تاکید شده است. گذشتگان بر این عقیده بودند که حکمت جاویدان، مثلثی نیم ساز، برآیند و برآمد ۳جریان عقلانیت، دیانت و سیاست است. به عبارتی دیگر دارای ۳ضلع عقل، وحی، حس و عرف است؛ یکی در جهت ایجاد تعادل عقلانیت، ضلع دیگر به دنبال تعالی جامعه و ضلع آخر یعنی همان تدبیر و سیاست به دنبال ایجاد نظم و توسعه است. در اصل حکمت جاویدان را آمیزه ای از ۳ جریان می دانند. طرح مباحث جدید در فلسفه سیاسی به منظور توانمندسازی فلسفه سیاسی اسلامی و تاسیس حکمت سیاسی متعالی متناسب با شرایط زمانه مهم ترین ایده و بحثی است که آن را در این نشست دنبال می کنیم. موضوع و عنوان حکمت متعالی سیاسی از ۳ مولفه حکمت، متعالی و سیاسی یا سیاست تشکیل شده است. در کتاب مفهوم شناسی حکمت متعالی سیاسی ابتدا پایه مفاهیم را طرح کردیم و در فصل دیگر ضروریات و شبهات را و بعد وارد متن اصلی شدیم.
حکمت صدرایی
در کتاب دیگری، مفاهیم عمومی در اندیشه ملاصدرا و نسبت آنها با سیاست بررسی می شوند. در اندیشه صدرا مفاهیمی وجود دارند که شاید به ظاهر ارتباطی با سیاست نداشته باشند، اما می توان بین آنها رابطه ای ایجاد کرد. به عنوان مثال، اگر از دریچه ۲مفهوم اعتبارات ماهیت و اصالت وجود، به پدیده های سیاسی نگاه کنیم، بسیاری از مشکلات جهان معاصر در حوزه سیاست را حل کرده ایم. این دو مفهوم، وحدت در عین کثرت را توجیه می کند و بر این اساس، تفاوت دمکراسی ها در کشورهای مختلف توجیه می شود. در این کتاب به دنبال آن بودیم که دریابیم اساسا حکمت از نظر ملاصدرا چیست؟ سیاست چه تعریفی دارد و متعالی را چگونه معنا کرده است که برآیند این پاسخ ها حکمت متعالی سیاسی را تشکیل می دهد. ملاصدرا به طور اجمالی حکمت را به معنای سیاست و سیاست را به معنای هدایت و تعالی را به معنای توسعه و نظم معنا کرده است. او معتقد است که تدبیر و نظم در تفکر صدرایی لازم است اما کافی نیست و اگر توسعه همراه تعالی باشد، مفید است. مکتب بودیسم و هندویسم بر این عقیده اند که توسعه نه لازم است و نه کافی بلکه باید با ترک توسعه به تعالی رسید. در کنار آن تفکر مدرنیسم می گوید توسعه هم لازم است و هم کافی و انسان نیازمند آرامش است اما ملاصدرا می گوید که آسایش لازم است اما کافی نیست. آرامش با تعالی صورت می گیرد و نه با توسعه و بین توسعه و آرامش باید تعادل و توازنی برقرار شود. سعادت انسان در دنیا شامل آسایش مادی و آرامش معنوی است و اگر غیر از این باشد با اضطرار و اضطراب مواجه می شود و برای اینکه دچار حزن و خوف نشود باید بین آنها تعادل برقرار کرد.
← تاسیس حکمت متعالی
ملاصدرا حکیمی است که از پایه های حکمت به سیاست نگاه می کند اما حضرت امام که خود سیاست مدار و سیاست نگر است به کاربرد حکمت در سیاست می اندیشد. سیاست امام راحل منعطف از حکمت متعالی است و حکمت متعالی صدرا معطوف به سیاست است. بنابراین، این حکمت از نگاه ملاصدرا حکمت متعالی سیاسی و از دیدگاه امام (رحمة الله علیه) حکمت سیاسی متعالی است؛ درست مانند نگاه افلاطون و فارابی به سیاست. امام راحل با توجه به مبنا و تداوم حکمت متعالی که نقطه تداوم، تعادل و تعالی کل جریانات حکمی است، تفصیل عملیاتی به حکمت صدرایی می بخشند و آن را وارد زندگی روزمره می کنند.به بیانی دیگر، حکمت سیاسی متعالی امام (رحمة الله علیه) نظریه جدید تمدن سازی اسلامی ایرانی را تبیین کرده و برای طراحی دکترین عملی و ترسیم برنامه ریزی سیاست های راهبردی و نیز ساختار اجرایی نظام و تمدن جهان اسلامی را ارائه می دهد.
ترسیم هویت دینی و ملی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس