حنا

/hanA/

برابر پارسی: برناک، سرخینه، یرنا

معنی انگلیسی:
henna, (egyptian) privet

فرهنگ اسم ها

اسم: حنا (دختر) (عربی) (طبیعت) (تلفظ: hanā) (فارسی: حنا) (انگلیسی: hana)
معنی: گیاهی درختی که در مناطق گرمسیری می روید و گل های سفید و معطر دارد، گیاهی درختی که گل های سفید و معطر دارد، گرد بسیار نرم سبز رنگی از گیاهی به همین نام
برچسب ها: اسم، اسم با ح، اسم دختر، اسم عربی، اسم طبیعت

لغت نامه دهخدا

حنا. [ ح َ ] ( از ع ، اِ ) حناء. وآن گیاهی است دارای برگ معروفی که بدان رنگ کنند.
- امثال :
دستش را در حنا گذاشت .
فلانی حناش دیگر رنگی ندارد.
- پای در حنا بودن ؛ کنایه از راه رفتن بکندی است.
- حنا بر کف کسی نهادن ؛ کنایه از معطل و بیکار گردانیدن آنرا و این مثل پای کسی در حنا بستن بود. ( آنندراج ) :
منع حکمت دست گردون را نهد بر کف حنا
در هر آن عزمی که از نوک قلم کردی خضاب.
انوری.
و در بعض نسخ است «منع حکمت دست گردون را حنا بر دست بست » و در این صورت دست مستدرک میشود. ( آنندراج ).
- حنا بستن ؛ خضاب کردن باحنا و حنا گرفتن و حنا مالیدن :
به بیداری نمی آید ز شوخی بر زمین پایش
مگر مشاطه در خواب آن پری رو را حنا بندد.
صائب ( از آنندراج ).
- حنابسته ؛ حنامالیده :
عمری است که یک قطره خون در جگرم نیست
آن دست حنابسته چه دارد خبرم نیست.
از دلم بس که بگیسوی تو خون می آید
پنجه شانه حنابسته برون می آید.
اشرف ( ازآنندراج ).
- حنابند ؛ کاغذی که حنا در آن بندند. ( آنندراج ) : من چه دانم که سوده نامهای من کاغذ توتیای کدام پیرزن شده و حنابند کدام عروس گشته. ( ملا نصیرای همدانی ).
هرکه سامان نگار آن کف پا می کند
از گل رعنا حنابندش مهیا می کند.
فطرت ( ازآنندراج ).
- حنابندان ؛ رسم بستن حنا بر دست و پای عروس و همسالان او. جشنی باشد که در کدخدائیها هنگام حنا بستن عروس کنند و در هند مهدی خوانند. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
رنگین شود از رنگ خوشش دست مگر
درخانه زین او حنابندان است.
سلیم ( از آنندراج ).
نوعروس لاله را وقت حنابندان رسید
در میان گل خرده و خود را بجا آورده ست.
کلیم ( از آنندراج ).
- حنابندی ؛ حنابندان. ( ناظم الاطباء ) :
از اشک لاله رنگ حنابندئی کنم
دل از نگاه عهدشکن برگرفته ایم.
ظهوری ( ازآنندراج ).
- حناپیچ ؛ که در آن حنا پیچند:
کاغذ خام حناپیچ بود
کاغذ پخته بودمعنی پیچ.
؟
- حنا دادن و مالیدن ؛حنا بستن است اما در محاوره حنا بستن مخصوص زنان است و مالیدن مخصوص مردان و بر این قیاس است : حنامالیده و حنابسته. ( آنندراج ).
- حناساب ؛ حناسای. سنگی که روی آن حنا را میسایند. ( فرهنگ فارسی معین ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

(اسم ) گیاهی است از رد. دو لپه ییهای جدا گلبرگ که خود تیر. مشخصی را بنام حنا میسازد این گیاه بصورت درختچه ای است که در شمال و مشرق افریقا و عربستان و ایران و هند کشت میشود .
سبز شدن و در هم پیچیدن گیاه

فرهنگ معین

(حِ یا حَ ) [ ع . حناء ] (اِ. ) درختچه ای است با برگ هایی شبیه برگ انار که گل هایش سفید و خوشبو است . برگ های آن را آسیاب کرده و به شکل گرد در می آورند و برای رنگ کردن موی سر، ناخن یا دست و پا به کار می برند. ،~ی کسی رنگ نداشتن کنایه از: از احترام و اعتن

فرهنگ عمید

۱. گَردی سبزرنگ که از گیاهی به همین نام به دست می آید و برای رنگ کردن پوست و مو به کار می رود.
۲. درختی کوچک با گل های سفید و معطر که از گَرد آن حنا تهیه می شود.

فرهنگستان زبان و ادب

{Lawsonia} [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای از حنائیان که بومی مناطق نیمه خشک گرمسیری و نیمه گرمسیری افریقا و جنوب آسیا و شمال استرالیا است و از قدیم از آن برای رنگ آمیزی پوست و مو و ناخن و چرم و پشم استفاده می شده است

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حنا، برگ گیاهی که با آن خضاب می کنند
حنا،عنوان برگ گیاه معروف که بدان خضاب می کنند.
منبع
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج ۳،ص ۳۷۸.
...

دانشنامه عمومی

حنا (جهرم). حنا روستایی در دهستان جلگاه بخش مرکزی شهرستان جهرم در استان فارس است. این روستا بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵، جمعیتی برابر با ۵۰۶ نفر ( ۱۵۱ خانوار ) داشته است. [ ۱]
عکس حنا (جهرم)

حنا (رودبار جنوب). حنا، روستایی در دهستان نهضت آباد بخش هلیل دشت شهرستان رودبار جنوب در استان کرمان ایران است. این روستا، مرکز بخش هلیل دشت است. [ ۱]
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۹۶۹ نفر ( ۲۴۷ خانوار ) بوده است. [ ۲]
عکس حنا (رودبار جنوب)

حنا (سمیرم). حنا ، یکی از شهرهای استان اصفهان در مرکز ایران است که جزء دهستان های شهرستان سمیرم حساب می شد، اما اخیراً تبدیل به شهر شده است. راه های دسترسی به این بخش، از طریق شهر سمیرم و آباده می باشد.
طبق پرس وجو و تحقیق از بزرگان و پیرمردان که نقل قول کرده اند، به واسطهٔ کاشت گیاه حنا و آثار باقی مانده از سنگ های حناسابی در این منطقه، این محل به نام حنا معروف شده است و بیشتر اهالی به این قول واقف اند اما استاد محمد مهریار در کتاب ( فرهنگ جامع نام آبادی های کهن اصفهان ) می گوید: در برخی منابع هنا را حنا نوشته اند که مأخوذ از حرف ( ح ) عربی است. حنا، بدون تشدید و نون، نوعی گیاه رنگی است که برای خضاب به کار می رود و در فارسی و عربی استعمال می شود و نواحی کشت آن در حوالی کرمان است و نه در سمیرم، بنابراین این ناحیه، هیچ ارتباطی با کشت حنا ندارد. هنا یک لغت فارسی است و ( هن + نا ) - هن در فارسی به به معنای خانه است و ( هن – خن ) به یک معناست و «نا» به معنی آب است و روی هم رفته، هنا یعنی جایگاه آب.
حنا یکی از شهرهای شهرستان سمیرم به حساب می آید. در سال ۱۳۴۷ تعداد ۴۲۸ خانوار و ۱٬٫۹۴۵ نفر جمعیت داشته است که در سال ۱۳۷۵ جمعیت این روستا ۴٬۱۵۳ نفر بوده است. ویژگی های جغرافیایی و تاریخی و جامعه شناسی این ناحیه از بسیاری جهات جالب توجه است.
مردم شهر حنا از قوم فارس هستند و به زبان فارسی صحبت می کنند. [ ۱]
حنا در جنوب اصفهان واقع شده است و به اسفرجان و هونجان بسیار نزدیک است - مرکزی برای داد و ستد ایل قشقایی می باشد. [ ۲] کشاورزی آن معتبر است و مردم آن به دامداری علاقه بسیاری دارند – آب و هوای سرد سمیرم مراتع پر علف این ناحیه را برای دامداری و زراعت مستعد می سازد. هسته اولیه حنا در نقطه ای به نام سهران ( صحران ) بوده ( سحران به معنای جایی است که خاک سرخ دارد ) به دلیل حمله وغارت تخریب شده و محل قبلی حدود ۵ کیلومتری محل کنونی بوده است که طبق سنگ نوشته های خوانده شده از قبرستان های آنجا مربوط به حدود ۷۰۰ سال پیش می باشد. آنجا به علت هجوم اشرار و نا امنی به دامن کوه و در محل فعلی کوچ می کنند و برای حفاظت بیشتر اقدام به ساختن قلعه می کنند و در آن زندگی می کنند که آثار دو قلعه بزرگ از آن زمان در شهر مشاهده می شود. شهر حنا در طول جغرافیای ۵۱ درجه و ۳۴ دقیقه و ۲۷ ثانیه و عرض ۲۱ درجه ۱۱ دقیقه قرار دارد. دمای شهر سردترین زمان ۲۳ - و گرمتری ۵/۳۷+ درجه در سال ۱۳۸۴ نشان داده شده ارتفاع شهر حنا از سطح دریا ۲۳۳۲ متر و طبق آخرین سرشماری جمعیت شهر ۵۳۹۷ نفر می باشند. درصد باسوادان ۵۷/۸۷. بی سوادان در شهر حنا ۴۳/۱۲ درصد بناهای جدید ۳۰٪ بناهای قدیمی ۷۰٪ و تعدادواحدهای تجاری ۱۱۷ می باشند. اراضی زیر کشت آبی ۴۰۰/۸ هکتار و اراضی دیم ۱۰۷۰ هکتار است.
عکس حنا (سمیرم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

رنگ خرمایی یا نارنجی حاصل از برگ های پودرشدۀ گیاه حنا، با نام علمی Lawsonia inermis، متعلق به خانوادۀ حنا. این گیاه درختچه ای معطر با گل های معمولاً سفید مایل به سبز است. حنا را نباید با گل حنا یا بلسان باغی، با نام علمیImpatiens balsamina، که گیاهی زینتی است، اشتباه گرفت. زیستگاه این گیاه نواحی گرمسیری و نیمه گرمسیری شرق افریقا و جنوب آسیا است. این درختچه در نواحی جنوبی ایران، ازجمله هرمزگان، بلوچستان و کرمان، کاشته می شود بهترین نوع حنا ظاهراً در کرمان به عمل می آید. پودر آن در رنگرزی به کار می رود. قدمت کاربرد آرایشی حنا دست کم به قدمت فراعنۀ مومیایی شده است. در ایران، درعین حال که هیچ مدرکی از کاربرد حنا در دوران پیش از اسلام و در میان زردشتیان وجود ندارد، اما اطلاعات فراوانی دربارۀ کاربرد آرایشی یا دارویی آن در بین مسلمانان یافت شده است که احتمالاً روایات اسلامی درباره فضیلت حناگذاشتن و خضاب کردن باعث گسترش استفاده از آن گردیده است. ژان باپتیست تاورنیه در ۱۶۵۴ از مصرف حنا برای رنگ کردن دست و ناخن نزد یزدی ها خبر می دهد. گاه رنگ حنا را با افزودن موادی تغییر می دادند، مثلاً از نیل، بابونه، پودر قهوه، و آب برگ گردو برای سیاه کردن حنا استفاده می کنند. اغلب زنان و مردان ایرانی و حتی درباریان، مو و ریش خود را با حنا و وسمه سیاه می کردند. به گزارش سانسون، مبلّغ فرانسوی عهد صفویه، این امر در میان درباریان رایج بود، تا این که پس از مزاح یک شاهزادۀ مغولی به این مضمون که مردان دربار ایران هیچ کدام کهنسال نیستند، شاه سلیمان اول دستور داد دولتیان ریش خود را سیاه نکنند. گاهی زنان با استفاده از حنا و نیل موهای خود را به رنگ آبی سیاه درمی آوردند. شیلمر، طبیب هلندی و معلم دارالفنون، و دو زن جهانگرد، این موضوع را مفصّلاً گزارش کرده اند. گاه نیز مبادرت به نگاربندی می کردند؛ یعنی با دست خود و یا استفاده از سنگ های مخصوص نگاربندی نقش هایی از گل ها و پرندگان را بر بدن خود نقش می بستند، این پدیده به ادبیات منظوم نیز راه یافته است: نگارینا به شمشیرت چه حاجت/مرا خود می کُشد دست نگارین (سعدی). در قرون اخیر، استفاده از حنا به مراسم ازدواج، ازجمله حنابندان، و حتی مراسم و اعیاد دیگر راه یافته است. این امر باعث گسترش بازار این ماده گیاهی شده است. به طوری که هولتزر، تلگرافچی اتریشی که از اواخر ۱۸۶۳، بیست سال در اصفهان کار می کرد، گزارش داده است که در شهر۹۰هزار نفری اصفهان، پانزده حنافروش وجود داشته است. رسم حنابندان ظاهراً در افغانستان هم رایج است. تاریخچۀ استفاده از حنا برای رنگ کردن و تزیین پاها و یال اسب حداقل به قرن ۱۷م برمی گردد. شاردن این موضوع را در شیراز گزارش کرده است. برخی نیز حنا را برای جادو، ازجمله بخت گشایی، به کار می برند. مصارف پزشکی حنا عمدتاً از نوع مصارف خارجی بوده است. جویدن برگ های حنا، به سبب وجود تانن، برای التیام زخم های دهان، و ضماد آن برای رفع التهاب ها و بهبود دمل ها، و جوشاندۀ آن برای بهبود سوختگی های سطحی مؤثر است. در احادیث و روایات هم گفتارهایی دربارۀ فضیلت خضاب کردن با حنا دیده می شود. هم اکنون کشت این گیاه و استفاده از آن بسیار کاهش یافته است.

جدول کلمات

یرنا

مترادف ها

camphor (اسم)
کافور، حنا

henna (اسم)
حنا، بوته حنا

پیشنهاد کاربران

حنا. . . . . . حنا دختری بود در مزرعه . . تمام
حنایی؛ جون بابایی
واژه حنا
معادل ابجد 59
تعداد حروف 3
تلفظ hanā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: حناء] ‹حنان› ( زیست شناسی )
مختصات ( حِ یا حَ ) [ ع . حناء ] ( اِ. )
آواشناسی hanA
الگوی تکیه WS
...
[مشاهده متن کامل]

شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار

حنا :حنا نام گیاهی - سرخینه - حنابه معنای �زینت بخشی� است .
حنا : حنا درختی کوچک با گل های سفید و معطر که از گَرد آن حنا تهیه می شود.
حنا با تشدید روی حرف نون نام عبری است حنا زنی بسیار متواضع و مهربان بوده که بعد دعا به درگاه خداوند ، خدا به رحم حنا برکت بخشیده دارای فرزند پسری به اسم سموئیل می شود که این فرزند تا آخر عمر طبق نذر مادر خودت خادم خداوند جل جلاله می شود
حنا : گیاهی درختی که گل های سفید و معطر دارد
خضاب
یرنا. . .
چقدر زیباست حنایی صدا کنن؛ )
حنا دختری بسیار جذاب و زیبا؛ )
برناک، سرخینه، یرنا

حنا اسم دخترانه است، معنی حنا: ( عربی ) گیاهی درختی که گل های سفید و معطر دارد، گرد بسیار نرم سبز رنگی از گیاهی به همین نام.
نام مادر حضرت مریم ( سلام الله علیها ) که نام نوعی گل است
حنا اسم زیبایی است و من اسم دخترم حنا است تازه اسم دختر ترانه علیدوستی هم حنا است
حنا یعنی اون حسی که وقتی عشقت حنا صدات میکنه دلت بلرزه و دوباره بخوایی صداشو بشنوی. . .
بخشنده و محربان از القاب حضرت زهرا
یرنا
حنا دختری در مزرعه
حنا اسمی خیلی زیبا به معنای خوشبختی است من به اسمم افتخار می کنم اسم خیلی با حالی است

نام یک گل زیبا با رنگ های گوناگون از صورتی و قرمز گرفته تا نارنجی و سفیدمی باشد.
حنا
19. همگان می دانند که زنان و کودکان ناخــــــــــــنهای خود را با بــــــــــــــرگهای Lawsonia alba یا L. inermis ، که در سرتاسر جنوب چین می روید رنگ می کنند و ازهمینرو آن را či kia hwa ( "گل ناخن" ) می نامند. 1 کتاب San fu hwan t‛u 4 که نویسنده و تاریخ نگارش آن شناخته نیست در باره این گیاه چنین گوید: در دوره زمـــــــامداری فغفور وو از دودمــــان هان ( 140 تا 87پ م ) از نان یوئه ( Nan Yüe ) ( جنوب چین ) به کاخ فو ـ لی آورده و آنجا کاشته شد. بدون شک این تاریخها با هم نمی خوانند یا این مطلب را بعدها به کتاب افزوده اند. کهن ترین اشاره به این گیاه که می توان تاریخ آن را تعیین کرد باز در کتاب Nan fan ts‛ao mu čwan نوشته کی هان آمده، 3 که گوید درختی است به ارتفاع یک و نیم تا دو متر با شاخه های سست و نازک و برگهائی چون برگهای نارون جوان ( Ulmus campestris ) با گلهائی به سفیدی برف همچون گلهای ye - si - min و mo - li، هرچند با بویی دیگر. همچنانکه در بالا گفتیم ( ص 329 ) ، در ادامه در این کتاب آمده است که این سه گیاه را مردمان هو از تا تسین آورده در کوان ـ تون کاشتند. 4 باری دیگر این پرسش پیش می آید که این گفته در نوشته نخستین هم بوده است یا نه. جای تردید است؛ بیشتر ازیرا که کی هان نام دیگر این گیاه را san - mo شمرده که همچنانکه دیدیم یکی از نامهای یاسمن است.
...
[مشاهده متن کامل]

کتاب Pei hu lu که توان کون ـ لو ( Twan Kun - lu ) آن را دور و بر سال 875 ترسائی نوشته، زیر عنوان či kia hwa آمده است: "گل ناخن زیبا و سفید است و بسیار خوشبو . امروزه بربرها آن را پرورش می دهند. هنوز توضیحی برای این نام داده نشده است. افزون بر این گیاه، یاسمن و mo - li سفید نیز هستند. این سه را ایرانیان ( پو ـ سه ) به چین آوردند و کاشتند. گل p‛i - ši - ša ( یا "گل اشرفی" ) ( Inula chinensis ) نیز همینطور.
در ابتدا این گیاه تنها خارج از چین پرورش می یافت، هرچند در سال دوم از دوره تا ـ تون ( Ta - t‛un ) ( سال 536 م. ، از دودمان لیانگ ) برای اولین بار به چین رسید ( ) . " در Yu yan tsa tsu 1 که دور و بر پانزده سال پیشتر نوشته شده، می خوانیم: "می گویند گل اشرفی نخست در خارج پرورش می یافته است. در دومین سال از دوره تا ـ تون از دودمان لیانگ ( 536 م. ) به چین رسید. در دوره زمامداری دودمــــــــــــــان لیانگ، مردم کین چو ( Kin čou ) رسم داشتند در خانه های خود بر سر سکه طلا نرد بازند. وقتی موجودی سکه به پایان می رسید، به گل اشرفی روی می آوردند. از همین روست که یو هون ( Yü Hun ) گفته است: "هر کس گل به کف آرد، پول درآورده است. " همچنین در همین کتاب آمده است:2 «p‛i - ši - ša نام دیگر گل اشرفی است، 3 که اصلاً در خارج عمل می آمد و در نخستین سال دوره تا ـ تون از دودمان لیانگ ( 535 م ) وارد چین شد. » بی شک ممکن نیست که گل اشرفی مورد نظر توان کون ـ لو و توان چن ـ شی Inula chinensis باشد که گیاهی است خودرو و در شمال چین فراوان یافت می شود و پیشتر، هم در Pie lu آمده و هم تائو هون ـ کین ( T‛ao Hun - kin ) به آن اشاره کرده است. 4 مسلم است که این گیاه که در دوره لیانگ وارد چین شده گونه ای متفاوت بوده است. تنها راه حل این مسئله تعیین سرنمون p‛i - ši - ša است که ظاهراً آوانگاشت واژه ای بیگانه است. نگفته اند که این واژه از کدام زبان است، هرچند از روی ظواهر می توان حکم به سنسکریت بودن آن داد و به احتمال زیاد می توان ریشه آن را در صورتی چون *visīsa ( یا *viçesa ) یافت. به هر روی چنین نام گیاهی در زبان سنسکریت وجود ندارد. احتمالاً این واژه سنسکریت نیست. 5
در Pei hu lu نیز به همین ترتیب گل ناخن وارداتی از ایران دانسته شده هرچند اشاره ای به محصول آن، حنا، نشده است. من در هیچ یک از کتابهای دیگر دوره تانگ اشاره ای به حنا ندیده ام. استنباط من این است که از این بزک تا پیش ازدوره سونگ در چین استفاده نمی شده و مسلمانان این نحوه بکار گیری آن را واردِ ( یا دوباره واردِ ) چین کردند و در ابتدا هم تنها در بین آنها رسم بود. همچنین می دانیم که بــــــــــــــرگهای Impatiens balsamina ( fun sien ) آمیخته با زاج سفید را امروزه برای رنگ کردن ناخن به کار برند و ازیراست که žan či kia ts‛ao ( "گیاه رنگ کننده ناخن" ) می نامند، 1 نامی که نخستین بار در کتاب Kiu hwan pen ts‛ao، که نخستین سالهای دوره مینگ انتشار یافت مطرح شد. کهن ترین منبعی که به این رسم اشاره کرده کتاب Kwei sin tsa ši 2 نوشته چو می ( Čou Mi ) ( 1320ـ1230 ) است که آورده است: " هرچند در باب نوع قرمزِ گلِ ( Impatiens balsamina ) fun sien باید گفت برگهای آن را در هاون سوده با کمی زاج سفید در آمیخته بکار برند. 3 باید نخست ناخنها را درست تمیز کرد و زان پس خمیر بر آنها گذاشت. شب هنگام تکه ابریشمی روی ناخنها می بندند و ناخن رنگ می گیرد. این عمل را سه تا پنج بار تکرار می کنند. رنگی که به دست می آید مانند رنگ ( Basella rubrum ) yen - čiاست. این رنگ حتی با شستن هم از بین نمی رود و ده روز تمام پایداز می ماند. امروزه در میان بسیاری از زنان مسلمان کاربرد این ماده در رنگ ناخنها رواج دارد و بهر سرگرمی سگ و گربه را نیز با آن رنگ می کنند. " Pen ts‛ao kan mu تنها عبارت آخر این نوشته را آورده است. نوشته ی چو می نشان نمی دهد که این رسم باستانی بوده است؛ برعکس، به نظر می رسد کهن تر از دوره سونگ نبوده باشد.
در هیچ یک از گیاهنامه های کهن نامی از Lawsonia در میان نیست. نخستین بار این نام در Pen ts‛ao kan mu آمده. همه دانسته های لی شی ـ چن داشته که در اینجا آورده تنها همین است که دو نوع از آن وجود دارد، زرد و سفید که طی ماههای تابستان گل می کنند؛ بوی آن مانند بوی mu - si , ( Osmanthus fragrans ) است؛ و مــــــــــی توان رنگِ ناخن کرد و در ایـــــــــــــــــــن کار بــــــــــهتر از گل ( Impatiens balsamina ) fun sien است. چن کان ـ چون ( Čen Kan - čun ) ، از نویسندهان دوره سونگ، آن را زیر نام ihian hwa؛ ( "گل دارای بوی ویژه" ) می آورد.
تا . . .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس