حصار

/hesAr/

مترادف حصار: پرچین، جدار، چپر، دیوار، محجر، نرده، بارو، باره، برج، حصن، دژ، سور، قلعه، کوت، صیصه، معقل، محدودیت، حصر، پناه گاه، جان پناه

برابر پارسی: دیوار، بارو، برج، پرچین، دژ، کلات، مرزبندی

معنی انگلیسی:
walll, fence, barrier, compass, compound, corral, hold, kraal, paddock, paling, stockade, wall, yard

لغت نامه دهخدا

حصار. [ ح ِ ] ( ع مص ) محاصره کردن کسی را در جنگ. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). محصور کردن کسی یا سپاهی را. محاصره. حصاری کردن کسی را به جنگ.

حصار. [ ح ِ ] ( ع اِ ) انباخون. ( فرهنگ اسدی ). حصن. دژ. باره. باره دژ. دز. قلعة. قلعت. معقل. سور. ( دهار ). بارو :
چو شمع از در دژ بیفروخت گفت
که گشتیم با بخت بیدار جفت...
بچنگ وی آمدحصار و بنه
یکی مایه ور مردم یک تنه...
یکی تخت پیروزه اندر حصار
بآئین نهادند و دادند بار.
فردوسی.
شب و روز یک ماهشان جنگ بود
سپه را به دژ در علف تنگ بود...
چو شب بر زمین پادشاهی گرفت
ز دریا به دریا سیاهی گرفت
زمین قیرگون کوه چون نیل شد
ستاره به کردار قندیل شد
تو گفتی که شمع است سیصد هزار
بیاویخته ز آسمان حصار.
فردوسی.
بچاره برآید به بام حصار
فرودآید از بام دژ نامدار
فردوسی.
پرستنده کرم بشنید راز
همانگه در دژ گشادند باز
چو آن بارها راند اندر حصار
بیاراست کار آن شه نامدار.
فردوسی.
بیاورد گنج و سلیح از حصار
برو خوار شد لشکر و کارزار.
فردوسی.
که یک بهره زیشان میان حصار
بسازند با هر کسی کارزار.
فردوسی.
حصاری زسنگ است بالای کوه
پر از سبزه و آب دور از گروه.
فردوسی.
سراپرده نوذر شهریار
کشیدند بر دشت پیش حصار.
فردوسی.
اگر لشکر آید سوی کارزار
بود آب ما را بجای حصار.
فردوسی.
بگرد حصار اندر آمد سپاه
ندیدند جائی بدرگاه راه.
فردوسی.
بصد سال اگر ماند اندر حصار
ز بیرون نیایدش چیزی بکار.
فردوسی.
تهی شد ز کینه سر کینه دار
گریزان همیرفت سوی حصار.
فردوسی.
براند خسرو مشرق بسوی بیلارام
بدان حصاری کز برج او خجل شهلان.
عنصری.
به یکی تیر همی فاش کند راز حصار
ور بر او کرده بود قیر بجای گل زار.
عسجدی.
و قهندز و حصاررا غارت کردند و بسیار غنیمت و ستور بدست لشکر افتاد. ( تاریخ بیهقی ). این علی قهندزی جائی که او را قهندز گفتندی و حصار قوی در سوراخی بر سر کوهی داشت بدست آورده بود که بهیچ حال ممکن نبود آنجا را بجنگ ستدن. ( تاریخ بیهقی ص 572 ). ملاعین حصار غور برجوشیدند و بیکبارگی خروش کردند. ( تاریخ بیهقی ). همچنین که اینجایها است آنجا نیز حصاری بود. ( تاریخ بیهقی ص 108 ). گروهی از ایشان به حصار التجا کردند. ( تاریخ بیهقی ص 109 ). همگان آفرین کردند که چنان حصاری بدان مقدار مردم استده شده. ( تاریخ بیهقی ص 111 ). زن و بچه و چیزی که بدان میرسیدند گسیل میکردند به حصاری قوی. ( تاریخ بیهقی ص 113 ). برنشست و قصد حصارشان کرد. ( تاریخ بیهقی ص 113 ). حصاری یافتند سخت حصین. ( تاریخ بیهقی ص 113 ). گفتند در همه غور محکمتر از آن حصار نیست. ( تاریخ بیهقی ص 113 ). فرمود تا آن حصار با زمین پست کردند تا بیش هیچ مفسدی آنجا مأوی نسازد. ( تاریخ بیهقی ص 114 ). و این نیز حصاری بود سخت استوار. ( تاریخ بیهقی ص 114 ). پس از آنکه حصار ستده آمد. ( تاریخ بیهقی ص 111 ). امیر... برنشست و قصد حصارشان کرد. ( تاریخ بیهقی ). آنجا کافران پلیدتر و قوی تر بودند مضایق بسیار و حصارهای قوی داشتند. ( تاریخ بیهقی ص 109 ). زن و بچه...گسیل میکردند به حصار قوی و حصین. ( تاریخ بیهقی ). حصار به شمشیر گشاده آمد. ( تاریخ بیهقی ). مردم بسیار به دیوار حصار آمده بودند و کوزه های آب از دیوار فرومیدادند و مردمان می ایستدند و میخوردند که سخت تشنه و غمی بودند و جویهای بزرگ همه خشک و یک قطره آب نبود. ( تاریخ بیهقی ص 637 ). گفتند: در حصار پنج چاه است و لشکر آب دهند. ( تاریخ بیهقی ص 637 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

دهی در ۴۵ کیلو متری شمال غربی تربت حیدریه خراسان که در میان کوهستان مرتفع و خوش آب و هوا بنا شده . سکنه آن قریب ۳٠۳۲ تن دارای مذهب شیعه و زبان فارسی میباشند . شغل مردم زراعت و قالیچه بافی است .
دیوار، بارو، دژ، دیواردورقلعه، جای پناه بردن
۱ - ( اسم ) دیوار دیوار دور قلعه . ۲ - بارو باره . ۳ - قلعه دژ . ۴ - پناهی که شخص را از دشمن نگاهدارد . ۵ - هرجای محصور و دیوار دار . ۶ - ( مصدر ) محاصره کردن .
دهی است از دهستان کنگاور شهرستان کرمانشاه

فرهنگ معین

(حِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - دیوار، دیوارِ قلعه . ۲ - بارو، باره .

فرهنگ عمید

۱. دیوار.
۲. [قدیمی] زندان.
۳. [قدیمی] قلعه، دژ.
۴. [قدیمی، مجاز] جایی که از دشمن به آن پناه می برند.
۵. (موسیقی ) [قدیمی] از شعبه های بیست وچهارگانۀ موسیقی ایرانی.

فرهنگستان زبان و ادب

{fence} [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] دیواره ای برای جدا کردن مکانی از مکان دیگر

واژه نامه بختیاریکا

تیجر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حصار در لغت به معنی قلعه یا محاصره کردن کسی در جنگ آمده است.»
در اصطلاح به محاصره کردن دشمنان در منطقه یا در شهری بگونه ای که کسی بیرون نرود و کسی هم از خارج وارد نشود، گفته می شود قرآن مجید در این مورد می فرماید:«خُذُوهُمْ وَ اْحصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ» آنان را بگیرید و محاصره کنید و در کمین آنان بنشینید.لشکر مسلمانان در غزوه های صدر اسلام، در مورد لزوم، دشمنان را در محاصره قرارمی داد، مثل: محاصره طائف محاصره بنی نضیر و قلعه های خیبر توسط رسول خدا (صلی الله علیه وآله).

دانشنامه عمومی

حصار ( به انگلیسی: Fence ) یک ساختاری است که یک محیطی را، که اغلب در بیرون از ساختمان است، محصور می کند و معمولا از تیرک هایی تشکیل شده است که به وسیله تخته، سیم، نرده و تور به همدیگر متصل می شوند. یک حصار برخلاف دیوار در کل مساحتش ساختار یکپارچه و توپری ندارد.
حصار توری
• حصار استخر
• حصار مزرعه
عکس حصار

حصار (استحکامات نظامی). حصار ( انگلیسی: Redoubt ) نوعی از استحکامات است که غالباً به فضای محصور و قابل دفاع پیرامون دژ اصلی گفته می شود و عمدتاً با خاک و سنگ و آجر احداث می گردد. هدف از ساخت این نوع از استحکامات دفاع از سربازان بیرون از خط دفاعی اصلی است که یا به صورت موقت و با شتاب یا از قبل در محل ساخته می شود. ساخت این نوع استحکامات از زمان های قدیم و قرون وسطی وجود داشت اما در دوران استعمار جز راهبردهای نظامی اکثر کشورهای اروپایی شد و به خصوص در قرن ۱۷ میلادی در استحکامات بیرونی دژهای مدل ووبن بسیار محبوب بود.
در قرن ۲۰ میلادی و با تغییر تاکتیک ها و ابزارهای جنگ از اهمیت مواضع دفاعی ثابت مانند حصارها به شدت کاسته شد و این نوع سازه ها کنار گذاشته شدند.
عکس حصار (استحکامات نظامی)

حصار (ایذه). حصار ( ایذه ) ، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان ایذه در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان هلایجان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶۲ نفر ( ۱۱خانوار ) بوده است.
عکس حصار (ایذه)

حصار (بامیان). حصار ( به لاتین: Hesar ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت بامیان واقع شده است. [ ۱]
عکس حصار (بامیان)

حصار (بستان آباد). حصار یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان اوجان غربی بخش مرکزی شهرستان بستان آباد واقع شده است. این روستا ۱۳۹ نفر جمعیت دارد. [ ۱]
عکس حصار (بستان آباد)

حصار (تاجیکستان). حصار ( به تاجیکی: Ҳисор ) یا حصار شادمان یا شومان از شهرهای تاجیکستان در باختر این کشور است.
حصار در ۳۰ کیلومتری باختر شهر دوشنبه نهاده است. در باختر حصار، رود قره تاغ و در جنوب خاوری آن، رودخانه کافر نهان جاری است. رودخانه خانقاه و کنال حصار از میان شهر می گذرند.
پیش از هجوم عرب ها، این شهر شومان نام داشته است. برخی جغرافی دانان قدیم، از شومان در شمار توابع قبادیان، یاد کرده اند.
گمان می رود تمدن حصار، به جامعه بروشسکی، که در هزاره سوم پیش از میلاد، در منطقه گسترده ای ساکن بودند، وابستگی داشته است. مردم جامعه بروشسکی، به زبان بروشسکی که از زبان های تک خانواده است، سخن می گویند.
در ۹۱ق قتیبة بن مسلم به حصار رفت و آنجا را در میان گرفت، چرا که حکمرانان حصار، کارگزار قتیبه را از آنجا بیرون رانده و خراجی را که هر سال به قتیبه می پرداخت متوقف کرده بود.
ابراهیم بیگ، آخرین حکمران حصار، پس از نبرد با نیروهای شوروی، سرانجام در سال ۱۹۲۶ شکست خورده و به افغانستان گریخت. پس از آن، حصار در تقسیمات کشوری اتحاد جماهیر شوروی به جمهوری تاجیکستان پیوست.
عکس حصار (تاجیکستان)عکس حصار (تاجیکستان)عکس حصار (تاجیکستان)عکس حصار (تاجیکستان)

حصار (تربت حیدریه). حِصار به گویش کوهسرخی: حَصار نام روستایی در منطقه ای کوهستانی در شمال غربی شهرستان تربت حیدریه و در بخش بایگ، استان خراسان رضوی است. این روستا که به "بهشت گم شده" معروف است، بین روستای رودمعجن از بخش بایگ و روستای نامق، شهرستان کوهسرخ قرار دارد. حصار زمستان هایی بسیار سرد و تابستان هایی خنک و مطبوع دارد. رودخانه ی پرآب و دائمی ( رودخانه حصار ) و باغات سرسبز آن مقصد گردشگران بسیاری از شهرها و روستاهای اطراف است و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱٬۲۶۵ نفر ( ۳۹۹ خانوار ) بوده است.
عکس حصار (تربت حیدریه)عکس حصار (تربت حیدریه)عکس حصار (تربت حیدریه)عکس حصار (تربت حیدریه)عکس حصار (تربت حیدریه)عکس حصار (تربت حیدریه)

حصار (چاراویماق). حصار یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان چاراویماق شرقی بخش شادیان شهرستان چاراویماق واقع شده است. این روستا ۴۵ نفر جمعیت دارد. [ ۱]
عکس حصار (چاراویماق)

حصار (دیلم). حصار روستایی است از توابع بخش امام حسن شهرستان دیلم در استان بوشهر.
این روستا در دهستان لیراوی جنوبی قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ( ۱۸۵خانوار ) ۸۰۶نفر بوده است. [ ۱]
عکس حصار (دیلم)

حصار (زاوه). حصار روستایی در دهستان زاوه بخش مرکزی شهرستان زاوه استان خراسان رضوی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۷۵ نفر ( در ۲۳ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس حصار (زاوه)

حصار (زرندیه). حصار روستایی در دهستان دوزج بخش خرقان شهرستان زرندیه استان مرکزی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۸۹ نفر ( ۳۳خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس حصار (زرندیه)

حصار (فضل). حصار روستایی در دهستان فضل بخش مرکزی شهرستان نیشابور استان خراسان رضوی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۲۵۹ نفر ( ۹۵خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس حصار (فضل)

حصار (هند). شهر حصار ( به انگلیسی: Hisar ) با جمعیت ۳۰۱٬۲۴۹ نفر ( در سال ۲۰۱۱ ) در ایالت هاریانا در کشور هند واقع شده است.
عکس حصار (هند)عکس حصار (هند)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

حصار (fence)
(یا: پرچین) حفاظی که دور زمین زراعی می کشند تا مرز هر زمین مشخص و از فرار دام جلوگیری شود. هم زمان با احداث اولین پارک های خصوصی و مزارع کوچک در قرن ۱۶، برای مشخص کردن مرزها، پرچین را جایگزین سدهای خاکی کردند. معمولاً برای این کار از درختچه یا دیوارهای سنگی بدون ملات استفاده می کنند. پیش تر حصارها را از تیر و نردۀ چوبی می ساختند، اما از قرن ۱۸ به بعد، از نرده های آهنی استفاده شده است. تولید سیم های ارزان قیمت در قرن ۱۹ و ابداع سیم خاردار در امریکا، حصار کشی در زمین های کشاورزی را متحول کرد. امروزه، برای جلوگیری از پوسیدگی حصارها از مواد سیمانی یا پلاستیکی استفاده می کنند.

جدول کلمات

دیوار, بارو, در

مترادف ها

fort (اسم)
دژ، قلعه، حصار، برج و بارو، سنگر، دژ یا قلعه کوچک

hag (اسم)
عفریته، حصار، عجوزه، باطلاق، ساحره

enclosure (اسم)
ضمیمه، محوطه، پیوست، چینه، حصار، دیوار، حصار کشی، چاردیواری، چینهکشی، میان بار، چهار دیواری

enceinte (اسم)
حصار، محوطه قلعه

fold (اسم)
تا، حصار، چین، اغل گوسفند، شکن، تاه، دسته یا گله گوسفند، چند لایی

barrier (اسم)
مانع، حصار، سد، حائل، نرده یا مانع عبور دشمن

fencing (اسم)
دفاع، نرده، حصار، محجر، ششمشیر بازی

fence (اسم)
طارمی، حصار، دیوار، خاکریز، پرچین، شمشیر بازی، چپر، خریدار مال دزدی، محجر

barracoon (اسم)
حصار، بازداشتگاه بردگان

wall (اسم)
حصار، سد، دیوار، جدار

hedge (اسم)
مانع، حصار، پرچین، چپر، راه بند

haw (اسم)
محوطه، حصار، گیر کردن، پرچین، درنگ، کویج، کیالک، میوه ولیک، ملاولیک، گله گوسفند و غیره

cramp (اسم)
حصار، گرفتگی عضلات، درد شکم، چنگه، چنگوک، محدود کننده، انقباض ماهیچه در اثر کار زیاد

kraal (اسم)
حصار، کلبه، اغل، دهکده بومیان افریقای جنوبی

inclosure (اسم)
حصار، چهار دیواری، چینه کشیدن

paddock (اسم)
حصار، چراگاه

فارسی به عربی

تسییج , تشنج , حائط , حصن , سیاج , عفریتة

پیشنهاد کاربران

اَورا
ریشه واژه حصار، حصر است که به معنای در بند بودن است. حصار به معنای محبوس بودن از نظر احساسی و فیزیکی است. حصار برای اشیائ نیز که به کار می رود که توری حصاری یا فنس با آن هم خانواده هستند.
حصار
منابع• https://ahandepo.com/توری-حصاری/
شهرپناه . [ ش َ پ َ ] ( اِ مرکب ) حصار. بارو و حصاری که دور شهر برای محافظت آن بنا کنند. ( ناظم الاطباء ) . شهربند. ( آنندراج ) . || استحکاماتی که در اطراف حصار قلعه برپا نمایند. ( ناظم الاطباء ) .
حصار یک تعریف کلی است و به هر ساختاری گفته می شود که زمینی را محصور کند. گرچه معمولا از چوپ و آهن و سیم است اما می تواند هر چیزی باشد
در زبان لکی به معنی حیاط میباشد
اندخسواره ای که برخی برای حصار چم کرده اند برابر است با تکیه گاه
حصار=دربند ، پرچین
چهار دیواری
بندیوار
اورا
نرا
پرچین، جدار، چپر، دیوار، محجر، نرده، بارو، باره، برج، حصن، دژ، سور، قلعه، کوت، صیصه، معقل، محدودیت، حصر، پناه گاه، جان پناه
دیوارک � دیوار کوچک �
دیوارک چوبی
دیوارک آهنی

پرچین، جدار، چپر، دیوار، محجر، نرده، بارو، باره، برج، حصن، دژ، سور، قلعه، کوت، صیصه، معقل، محدودیت، حصر، پناه گاه، جان پناه

اندخ سواره
این واژه نمیتواند عربی باشد به ویژه که فردوسی بارها آن را بکار برده است
لغت اربیشده ی حصار ( هس= پرچین آر ) که در اسل باید آنرا هسار نوشت به مانای پرچین بستن از ریشه هس به مانای چاردیواری چینه کشیدن ساخته شده همانتور که آنرا در زبان باسک به شکل hesi در مانای enclosure به کار میبرند.
*پیرس ( منبع ) : Basque - English Dictionary by Gorka Aulestia, Linda White
در زبان سیستانی به حصار گاش گفته میشود
و همچنین پرچین یا پاچین نیز گفته میشود
مرز بندی
محافظ
معنی حصار: در مهاباد اصفهان از واڑه حصار به معنای محل سر باز نگهداری دام ها استفاده می کنند
در مهاباد اصفهان از واڑه حصار به معنای محل سر باز نگهداری دام ها استفاده استفاده می کنند.
نرده ساخته شده از چوب یا آهن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس