تنگل tangol از پارسی میانه
یا
پوک یا بق
Pok
Boq
بق در لری جنوبی استفاده می شود و از پهلوی آمده
وقتی واژه آب دارد چطور می تواند عربی باشد؟
سوار آب . [ س َ رِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حباب . ( فرهنگ رشیدی ) . کوپله . نقافه . سیاب . فراساب . غوزه ٔ آب . ( یادداشت بخط مؤلف ) : سوار باد چون برد آن طرف دست هم از بادی سوار آب بشکست . امیرخسرو.
در گویش نهاوندی
پوفلک به معنی حباب است. همچنین تاول ناشی از سوختگی را به این نام می خوانند.
غنچه ٔ آب . [ غ ُ چ َ / چ ِ ی ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حباب . ( فرهنگ رشیدی ) . کنایه از حباب . ( انجمن آرا ) . حباب آب . ( آنندراج ) . کنایه از حباب است و آن شیشه مانندهایی باشد که دروقت باریدن باران در روی آب بهم زنند. ( برهان قاطع ) . غنجه ٔ آب . حبابه . سوارک . کوپله . غوزه . غوزه ٔ آب .
( سواران آب ) سواران آب. [ س َ ن ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از گنبدهای آب که به تازی حباب گویند و افراس آب و افراسیاب مرادف است. ( آنندراج ) . حبابهای آب. ( غیاث اللغات ) . کنایه از حباب است و آن قبه ای باشد شیشه مانند که در وقت باریدن باران بروی آب بهم میرسد :
... [مشاهده متن کامل]
خاک بر آن دایره کز هیچ باب
گرد نخیزد ز سواران آب.
امیرخسرو.
|| موج آب. ( برهان ) .
《 پارسی را پاس بِداریم》
حُباب
روشَنگَری دَر باره یِ تَکواژِ : کُپ
با دُرود!
کُپ ، کُپّه اَز واژه هایِ هِند وُ اُروپایی ست که بَخشی اَز واژه هایِ تورانی یا تورَکی ( تُرکیِ اِمروزین ) هَم ، اَز آن به شُمار می آیَند ، روی ِ هَم رَفته کُپ = کَله ( قُله ) ، سَر ، بَرآمَدِگی فَهمیده می شَوَد ، بِسَنجید با :
... [مشاهده متن کامل]
آلمانی : Koepf =کَله ، سَر
اِنگِلیسی : cap = کُلاه ، سَرپوش
capuche = کُلاه شِنِل
captain = سَردَسته ، سَرکَرده ، سَروان ، سَرگُرد
caption = سَرلوحه ، سَرنِوِشته
capote = روکِش ، سَرکِش مانَندِ دَست کِش
cappa = کُلاه ، سَربان
capital = سَرمایه
پارسی : کوپال : کوپ - آل = جَنگ اَفزار بَرایِ پادبانی ( مُحافِظَت ) اَز سَر وَ پَسوَندِ اَبزارسازِ - آل : پوشال
دَر گویِش هایِ بومیِ ایران زَمین به تَلّی اَز خاک = یِه کُپّه خاک گُفته می شَوَد .
واژه ها هَم مانَندِ آدَمیان کوچ وَ مُهاجِرَت می کُنَند ، بیش تَرِ مَردُمان اِنگاشت ( تَصَوُّرِ ) دَرزَمانی اَز سَرگُزَشت ( تاریخ ) نَدارَند ، ۵ یا ۶ هِزار سال بَرایِ بِسیاری ۵ یا ۶ سال اَست، بِکوشیم دَرک وَ دَریافتِ دُرُستی اَز زَمان پِیدا کُنیم ، به آرامِش خاهیم رِسید !
با سِپاس🔥
آب سوار، آب سواران، سرپوش شیشه ای، روچراغی، کاسه چراغ، روپوش چراغ
واژه ایرانی حباب به معنای برآمدگی روی آب و واژه مازندرانی هپ hap به معنای بادکنک درون شکم ماهی از ریشه kup به دست آمده اند همانطور که در فنلاند واژه کوپ kupe و در سیبری واژه خپ xap در معنای بادکنک ماهی بوده و از همین ریشه در سیبری واژه hupojag به معنای حباب آب ثبت شده است.
... [مشاهده متن کامل]
واژه ی کوپ kupe فنلاندی با واژه ی ترکی "کؤپُوگ" به معنی حباب روی آب هم ریشه است . کؤپ در زبان ترکی به معنی برآمدگی است . ستاک کوپ ترکی در هر چیزی که از وسط برآمدگی داشته باشد دیده می شود . مثل کؤپری ( کؤرپی ) به معنی پل . کؤپه به معنی ظرفی که از وسط بر آمده است . کؤپ به معنی نفخ و باد کردن شکم . کوپَّه ( که فارسی آن کته است ) به معنی برنجی که پخته و از وسط برآمده است . این واژه ها از مصدر کؤپَّک ترکی بر آمده اند . به معنی باد کردن و برآمدن از ناحیه وسط مثل پُل.
حباب واژه فارسی مرکب از دو بخش ( هپ آب ) است که ( هپ ) به معنی ورم کردن یا باد کردن ورویهم یعنی برجستگی یا باد کردگی ( آب ) است
حُباب
می تواند اربی باشد و هم خانواده با حَبه = دانه
شاید هم پارسی باشد :
حُباب < هَباب < هَواب : هَوا - آب
دانه ای که درون اش هَوا ست و روی آب پدید می آید.
حُباب = هَواب
سوارگ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)