جلودار

/jelowdAr/

مترادف جلودار: مهاردار، پیشقراول، طلایه

معنی انگلیسی:
postillion, outrider, herald, van, advance man, avant-garde, precursor, prelude, vanguard, point man, groundbreaking, postillion, outrider, herald, van(guard)

لغت نامه دهخدا

جلودار. [ ج ِ ل َ ] ( نف مرکب ) نوکری که عنان اسب و غیره را گرفته مقدم آن میرود. || کسی که چندین اسب و قاطر بارکش دارد و بکرایه میدهد و چاروادارها زیر دست دارد. ( فرهنگ نظام ). رجوع به جلو شود.

فرهنگ فارسی

نوکری که جلواسب ارباب خودحرکت کند، جلودار، طلایه
( صفت اسم ) ۱- کسی که زمام اسب مخدوم خود یا کسی که اسب ویرا کرایه کرده و در دست گرفته راه برد آنکه سواره یا پیاده جلو مرکوب ارباب حرکت کند پیشرو. یا جلو داران . ۱- جمع جلودار. ۲- سربازانی که پیشتر از دیگر سربازان حرکت کنند طلایه طلایع پیشقراول .

فرهنگ معین

(جُ لُ ) [ تر - فا. ] (ص فا. اِمر. ) ۱ - کسی که زمام اسب ارباب خود را در دست گرفته راه برد. ۲ - طلایه ، پیش قراول . ، ~ کسی بودن توان مبارزه با آن کس را داشتن .

فرهنگ عمید

نوکری که سواره یا پیاده جلو اسب ارباب خود حرکت کند، پیشرو.

واژه نامه بختیاریکا

پیشرو
محافظ؛ بادی گارد؛ نگهبان
ور جلو

دانشنامه عمومی

دانشنامه آزاد فارسی

از اصطلاحات امور نظامی، یکی از کارکنان اصطبل که وظیفۀ او حرکت در جلوِ اسب بوده است.

مترادف ها

front (صفت)
جلودار

forefront (صفت)
جلودار

forehand (صفت)
جلودار

footman (اسم)
فراش، شاطر، پادو، نوکر، جلو دار

herald (اسم)
پیشرو، جارچی، منادی، خبر رسان، قاصد، جلو دار

harbinger (اسم)
پیشرو، منادی، قاصد، جلو دار

van (اسم)
پیشرو، جلو دار، پیشقدم، پیشگام، پیشقراول، بال جناح، کامیون سر بسته

front man (اسم)
پیشرو، جلو دار

vanguard (اسم)
جلو دار، پیشتاز، طلایه، پیش لشگر، پیشقرال

فارسی به عربی

رائد , طلیعة , منادی
شاحنة

پیشنهاد کاربران

افرادی ورزیده وبسیار قدبلند بودند به عنوان پرچمدار لشکر یا محافظ یاهمان بادیگارد پادشاه استفاده میکردند
پیشرو
جلو. [ ج ِ ل َ ] ( ترکی ، ق ) پیش. قبل. قدام. ( ناظم الاطباء ) . || روبروی. مقابل. || پیشگاه. ( ناظم الاطباء ) . ( ناظم الاطباء ) . رجوع به جَلَو شود.
- از جلو کسی درآمدن ؛ خدمت و احسان بکسی کردن. ( فرهنگ نظام ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- || خوب بحساب کسی رسیدن.
- جلو انداختن ؛ پیش انداختن. ( ناظم الاطباء ) .
- جلو چادر ؛ پیشگاه خیمه. ( ناظم الاطباء ) .
- جلودار ؛ نوکری که عنان اسب و غیره را گرفته و مقدم بر آن میرود.
- جلو کسی رفتن ؛ پیش باز کردن کسی را. ( ناظم الاطباء ) .
- || حمله کردن بر کسی. ( ناظم الاطباء ) .
- جلو گرفتن ، جلوگیری کردن ؛ مانع شدن از پیش آمدن چیزی یا کسی. ( فرهنگ نظام ) .
■■■، قراول و یساول نیز ترکی اند
با تشکر

پیش قراول. . .
یساول . .
شاطر
جلودار. ( آنندراج ) . فرقه ای از سپاهیان چالاک که به لباس خاص خود پیش سواری سلاطین و امرا دوند. ( آنندراج ) . نوعی پیادگان با لباسهای چند رنگ و کلاهی چون تاجی بلند که پیشاپیش شاهان پیاده رفتندی و شایددر قدیم پیک و قاصد بوده اند. ( یادداشت مؤلف ) . پیاده رو. ( ناظم الاطباء ) . در عصر قاجار لباس شاطران کمرچین سرخ و کلاه بوقی سرخ و پاپیچ بوده. ( فرهنگ نظام ) . پیاده هایی با لباس خاص که در جلو کالسکه یا اسب شاه می رفتند. ( یادداشت مؤلف ) . خادمان امرای مشرق زمین اندکه از برای دویدن در پیشاپیش عرابه و کالسکه های ایشان تعلیم یافته بودند و ایلیای نبی هم بدین معنی در جلو کالسکه ٔ آحاب همی دوید. سرعت و تیزروی و دوام بعضی از این شاطرها خارج از باور است. ( قاموس کتاب مقدس ) .
...
[مشاهده متن کامل]

پیشاهنگ
پرچم دارو جلو لشکر بودند 🏁🏁
پیشوا، رهبر
معنی فامیل جلودار یعنی پرچم دار لشکر . طایفه ای بودند با طایفه بنی اسد. سه روزبعد از شهادت امام حسین ( ع ) ویارانش، به کربلا رسیدند و پیکر مطهرشان را به خاک سپردند.
طلایه
جلودارمحله. نام قدیمی گتاب بوده است
جلو دارنده، مانع
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس