جدایی

/jodAyi/

مترادف جدایی: دوری، فراق، فرقت، مفارقت، مهجوری، هجر، هجران، طلاق، انفکاک، انفصال، برش، قطع

متضاد جدایی: وصال، وصل

معنی انگلیسی:
breakaway, disengagement, dissociation, disunion, divergence, divorce, estrangement, secession, separateness, separation, sequestration, split, departure, parting

لغت نامه دهخدا

جدایی. [ ج ُ ] ( حامص ) دوری و مفارقت.( فرهنگ نظام ). تنهائی. بعد. هجر. فراق :
ز بیم جداییش گریان شدند
چو بر آتش تیز بریان شدند.
فردوسی.
از ایران و توران جدایی نبود
که با جنگ و کین آشنایی نبود.
فردوسی.
مرا روزگاری جدایی بود
مگر با سروش آشنایی بود.
فردوسی.
همی داد گفتی دل من گوایی
که باشد مرا روزی از وی جدایی.
فرخی.
مسعود ملک آنکه نبوده ست و نباشد
از مملکتش تا ابدالدهر جدایی.
منوچهری.
ایام بر دو قسمست ، آینده و گذشته
وآن را بوقت حاضر باشد از این جدایی.
ناصرخسرو.
معشوق هزاردوست را دل ندهی
ور میدهی آن دل بجدایی ننهی.
سعدی.
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
هنوز وقت نیامد که بازپیوندی.
سعدی.
ظرافت آتش افروز جداییست.
صائب.
ربود صبر ز دل جان ز تن جدایی تو
جدایی تو چه ها کرد با جدایی تو.
جدایی.
همی ترسیدم از روز جدایی
فغان کز هر چه ترسیدم رسیدم.
( ؟ ).
|| تمیز. تشخیص :
بچهر سکندر نکو بنگرید
از ان صورت او را جدایی ندید.
فردوسی.
دارای ملوک عجم اسکندر ثانی
کز چشمه خضرش نکند خضر جدایی.
خاقانی.
غرض اندر حد،شناختن حقیقت ذات چیز است و جدایی خود بتبع آید. ( دانشنامه علائی ص 15 ).
|| فرق. || عزلت. ( دهار ). || تجرد.

جدایی. [ ج ُ ] ( اِخ ) لطفعلی بیگ آذر آرد: از حالش چیزی معلوم نشده و بغیر از این دو سه شعر از اشعارش چیزی بنظر نرسیده است :
به پیش شمع اگر پروانه سوزد نیست دشوارش
چه با» از سوختن او را که بر بالین بود یارش.
گیرم که توبه از می گلگون کندکسی
با آن دو لعل توبه شکن چون کند کسی.
ربود صبر ز دل جان ز تن جدایی تو
جدایی تو چها کرد با جدایی تو.
( از آتشکده آذر چ بمبئی ص 219 ).

فرهنگ فارسی

۱- منفصل بودن دورازهم بودن مفارقت . ۲- تنهایی انفراد. ۳- بیگانگی . ۴- ممتاز بودن امتیاز. ۵- غیریت جزاویی .
لطفعلی بیگ آذر آرد : از حالش چیزی معلوم نشده و بغیر از این دو سه شعر از اشعارش چیزی بنظر نرسیده است

فرهنگ معین

(جُ ) (حامص . ) ۱ - دور از هم بودن . ۲ - تنهایی .

فرهنگ عمید

۱. قطع رابطۀ زناشویی، طلاق.
۲. دوری، فراق.
۳. تفکیک: جدایی دین از سیاست.

فرهنگستان زبان و ادب

{separation} [حمل ونقل هوایی] حداقل فاصلۀ مجاز طولی و عرضی و عمودی بین هواگَردها برای دستیابی به بالاترین سطح ایمنی در پرواز

واژه نامه بختیاریکا

دُراجی

دانشنامه عمومی

جدایی (آلبوم). جدایی ( انگلیسی: Break Up ) آلبومی استودیویی مشترک از پیت یورن و اسکارلت جوهانسون است، که در ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۹ توسط آتکو رکوردز و راینو رکوردز منتشر شد.
عکس جدایی (آلبوم)

جدایی (فیلم ۱۹۸۰). جدایی ( به هندی: Judaai ) فیلمی هندی محصول سال ۱۹۸۰ و به کارگردانی تاتیننی راما رائو است. در این فیلم بازیگرانی همچون جیتندرا، ریکا، آشوک کومار، دون ورما، ساچین، شوما آناند، ای. کی. هانگال، آشا ساچدو و آریونا ایرانی ایفای نقش کرده اند.
عکس جدایی (فیلم ۱۹۸۰)

جدایی (فیلم ۱۹۹۷). جدایی ( به هندی: Judaai ) فیلمی محصول سال ۱۹۹۷ و به کارگردانی راج کانوار است. در این فیلم بازیگرانی همچون سری دوی، آنیل کاپور، اورمیلا ماتوندکار، پارش راوال، سعید جعفری، فریده جلال، جانی لور، قادر خان، پونام دیلون ایفای نقش کرده اند.
عکس جدایی (فیلم ۱۹۹۷)

جدایی (فیلم ۲۰۰۶). جدایی ( به انگلیسی: The Break - Up ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۶ و به کارگردانی پیتون رید است. در این فیلم بازیگرانی همچون وینس وان، جنیفر آنیستون، جوی لورن آدامز، آن مارگرت، جودی دیویس، وینسنت دن آفریو، جان فاورو، کی یر او دانل، جان مایکل هیگینز، جاستین لانگ، جیسون بیتمن، مری پت - گرین، جف استالتس و زاک شادا ایفای نقش کرده اند.
عکس جدایی (فیلم ۲۰۰۶)

جدایی (فیلم ۲۰۱۳). «جدایی» ( انگلیسی: Separation ) فیلمی در ژانر ترسناک است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد.
عکس جدایی (فیلم ۲۰۱۳)

جدایی (هنر). جدایی ( به انگلیسی: Secession ) در تاریخ هنر، جدایی به گسست تاریخی بین گروهی از هنرمندان آوانگارد و پرچمداران محافظه کار اروپایی در هنر آکادمیک و رسمی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم اشاره دارد. [ ۱] این نام برای اولین بار توسط گئورگ هیرت ( ۱۹۱۶–۱۸۴۱ میلادی ) ، [ ۲] سردبیر و ناشر مجلۀ هنری تأثیرگذار آلمانی یوگند ( جوان ) پیشنهاد شد، که همچنین نام خود را به یوگنداشتیل اختصاص داد. واژۀ انتخابی او بر رد طغیان آمیز هنر میراثی در حالی که دوباره تصور می شد، تأکید کرد. [ ۳] [ ۴] [ ۵]
از میان جدایی های مختلف، جدایی وین ( ۱۸۹۷ میلادی ) تأثیرگذارترین باقی مانده است. به رهبری گوستاو کلیمت، که سبک آراستۀ آر نُوو را بر سبک های رایج آن زمان ترجیح می داد، [ ۴] از جدایی مونیخ ( ۱۸۹۲ میلادی ) و جدایی برلین ( ۱۸۹۸ میلادی ) تقریباً هم زمان الهام گرفته شد، که همگی اصطلاح زتساسیون اشتیل یا «سبک جدایی» را به وجود آوردند. [ ۴]
هانس - اولریش سیمون بعداً این ایده را در جدایی طلبی: هنرهای کاربردی در ادبیات و هنرهای زیبا، پایان نامه ای که در سال ۱۹۷۶ میلادی منتشر کرد، مجدداً بررسی کرد. [ ۶] سیمون استدلال می کرد که امواج متوالی جدایی های هنری در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی اروپا، در مجموع جنبشی را شکل می دهند که بهترین توصیف با اصطلاح فراگیر «تجزیه طلبی» است.
طبق قرارداد، این اصطلاح معمولاً به یکی از چندین جدایی محدود می شود — عمدتاً در آلمان، بلکه همچنین در اتریش و فرانسه — مصادف با پایان انقلاب صنعتی دوم، [ ۷] جنگ جهانی اول و اوایل آلمان وایمار. [ ۸]
عکس جدایی (هنر)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

abscission (اسم)
جدایی، قطع، ریزش، برش، دریدگی، قطع پوست و گوشت

separation (اسم)
جدایی، تفکیک، فراق، انفصال، دوری، مفارقت

divorce (اسم)
جدایی، فسخ، طلاق

segregation (اسم)
جدایی، تفکیک، افتراق، تبعیض نژادی

breakaway (اسم)
جدایی، فرار، استعفاء، رم، هجوم وحشیانه گله گوسفند و گاو

rupture (اسم)
جدایی، قطع، فتق، گسیختگی، گسستگی، پارگی

dissociation (اسم)
جدایی، تجزیه، تفکیک، گسستگی، افتراق

gulf (اسم)
جدایی، خور، خلیج، گرداب، هر چیز بلعنده و فرو برنده

schism (اسم)
جدایی، تفرقه، اختلاف، انفصال، شقاق، ایجاد جدایی، اختلاف و تفرقه در کلیسا

divorcement (اسم)
جدایی، تفرقه

schismatism (اسم)
جدایی، تفرقه، اختلاف، انفصال، شقاق، ایجاد جدایی، اختلاف و تفرقه در کلیسا

disjunction (اسم)
جدایی، تفکیک، انفصال

disunion (اسم)
جدایی، انفصال، نفاق، جدا شدگی، عدم اتفاق

seclusion (اسم)
جدایی، انزوا، گوشه نشینی

sequestrum (اسم)
جدایی، قسمت بافت مرده

severance (اسم)
جدایی، قطع، تجزیه، تفکیک، جدا سازی، مجزایی

ab- (پیشوند)
غیر، از، جدایی، دور از

فارسی به عربی

افتراق , انشقاق , انفصالی , خلیج , طلاق , مفرق

پیشنهاد کاربران

دوری، فراق، فرقت، مفارقت، مهجوری، هجر، هجران، طلاق، انفکاک، انفصال، برش، قطع
جدایی:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " جدایی" می نویسد : ( ( جدایی در پهلوی در ریخت یوتاکیه yutākīh بکار می رفته است ) )
( ( به جانش بر ، از مهر ، گریان بُدی ؛
ز بیم ِ جدایْیْش ، بریان بُدی . ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 238. )

مهجوری
مفارقت

بپرس