جاه و جلال


مترادف جاه و جلال: احتشام، تشخص، تعین، جلال، حشمت، شکوه، فر

معنی انگلیسی:
elevation, honor

لغت نامه دهخدا

جاه و جلال. [ هَُ ج َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) شکوه. دم و دستگاه. ابهت :
با چنین جاه و جلال از پیشگاه سلطنت
آگهی و خدمت دلهای آگه میکنی.
حافظ.
ترک ما سوی کس نمینگرد
آه از این کبریا و جاه و جلال.
حافظ.

فرهنگ فارسی

شکوه دم و دستگاه

مترادف ها

purple (اسم)
رنگ ارغوانی، جاه و جلال، جامه ارغوانی، فرفیریه

پیشنهاد کاربران

سلیم
جاه و جلال: فر و شکوه
جاه و جلال
دنگ و فنگ
شوکت

بپرس