جانفشانی

/jAnfeSAni/

معنی انگلیسی:
dedication, devotion, self-denial, self-sacrifice, unselfishness, self-sacrifice, devotion

لغت نامه دهخدا

جانفشانی. [ ف َ / ف ِ ] ( حامص مرکب ) زحمت سخت. کوشش بسیار. عمر را در خدمت دیگری صرف کردن. ( ناظم الاطباء ). صفت جانفشان. فدا کردن جان در... فداکاری. عمل آنکه جان را بر سر کاری یا در راه کسی فدا کند :
با او ز خوشی و مهربانی
کردی همه روزه جانفشانی.
نظامی.

فرهنگ فارسی

۱- عمل جان فشاندن فدا کردن جان . ۲- زحمت سخت کوشش بسیار.

فرهنگ معین

(فَ یا فِ ) (حامص . ) جان فدا کردن .

فرهنگ عمید

فداکاری در راه کسی.

مترادف ها

zeal (اسم)
شوق، غیرت، حرارت، گرمی، تعصب، ذوق، جانفشانی، حمیت

فارسی به عربی

حماس

پیشنهاد کاربران

فداکاری کردن
از جان خود گذشتن
فداکاری کردن
فداکاری کردن، از خود گذشتن،
جان خود را در راه چیزی یا کسی از دست دادن
جان فشانی :فداکاری یا جان بخشی
موفق باشید 😉
فداکاری کردن، از خودگذشتن
فدا کردم
از خود گذشتگی
جان بخشی
فدا کردن جان ، فداکاری
فداکاری
فداکردن جان
از خود گذشتن برای دیگری
فداکردن برای کسی یا چیزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس