تمام امدن

لغت نامه دهخدا

( تمام آمدن ) تمام آمدن. [ ت َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) راست آمدن. درست و براندازه شدن : طالوت بفرمود تا آن زره بیاوردند و آن سیصد و سیزده تن پوشیدند بر هیچ کس راست نیامد. داود بپوشید بر وی تمام آمد. ( قصص الانبیاء ص 144 ). رجوع به تمام و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

( تمام آمدن ) راست آمدن . درست و بر اندازه شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس