تعیین مقام صدر

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] مقام صدارت در هر دوره ای باعناوین خاصی همراه بوده است. در هر دوره برای این مقام وظایف خاصی تعیین شده بود. در دوره صفویه نیز شرح وظایف خاصی تعیین شده بود. که در ادامه به طور خلاصه به بررسی آن می پردازیم:
مقام صدر از مقاماتی بود که از زمان دوره صفویه پدید آمد و مورد استقبال شاه عباس اول نیز قرار گرفت.
بعد از اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور از سوی اسماعیل، نیاز عاجلی برای برقراری همگونی فکری از طریق ارشاد و تسریع اشاعه عقاید شیعی پدید آمد. گفته شده کمبود حادی در زمینه آثار قضایی شیعه وجود داشت و یک قاضی شرع نسخه ای از یک جزوه قدیمی در اصول عقاید تهیه کرد که به عنوان ماخذ برای تعلیمات دینی مورد استفاده قرار گیرد همچنین کمبودی نیز در زمینه علمای شیعه وجود داشت و اسماعیل مجبور شد تعدادی از علمای شیعی را از سوریه بیاورد. شاه اسماعیل برای نظارت بر اشاعه تشیع و ریاست بر افراد طبقات روحانی مقامی به نام صدر تعیین کرد. مقام صدرات در دولتهای تیموری و ترکمن وجود داشت؛ اما ویژگی مهم این مقام در دولت صفویه این بود که صدر یک برگزیده سیاسی بود و شاهان صفوی از این مقام برای نظارت بر طبقات روحانی استفاده می کردند.
از آنجا که صفویان باور به مذهب رسمی را با وفاداری به دولت معادل می دانستند، ریشه کنی عقاید مخالف ضروری بود و این کار نیز قسمتی از وظایف صدر بود. عملکرد خوب بازوی دنیوی حکومت و توانایی بقا در برابر حملات خصمانه همسایگان سنی آن، وابسته به برقراری موفقیت آمیز همگونی فکری بود.
این کار که در ابتدا بخش عمده وظایف صدر را تشکیل می داد تا پایان سلطنت اسماعیل به طور عمده انجام پذیرفته بود. از آن پس توان صدر به طور عمده مصروف اداره کلی نهاد مذهب و نظارت بر اوقاف می شد. در نتیجه نفوذ سیاسی صدر پایین آمد.
حاکمیت قدرتمند شاه عباس اول منافی هر گونه تلاش علما برای به مبارزه طلبیدن سلطه شاه بود و شاه به خود می بالید که دوران سلطنت وی بری از اختلافات ویرانگرانه میان مقامات روحانی رقیب و هوی و هوس های آنان برای تصاحب قدرت سیاسی می باشد. نقل شده است که روزی هنگامی که وی باعالم مشهور میر محمدباقر داماد در طرف راستش و شیخ بهاء الدین عاملی که به همان اندازه شهرت داشت در طرف چپش سرگرم سواری بود شاه خواست دریابد آیا هیچ رشک یا حسادت پنهانی در سینه این دو ملای دانشمند وجود دارد یا نه، او به میر محمد باقر که اسبش جفتک می زد و جست و خیز می کرد رو کرد و گفت:« شیخ بهاء الدین سوار چه جانور تنبلی شده! او نمی تواند حیوان را به حرکت در کنار ما وادارد»میرداماد گفت «تعجب اینجاست که این اسب وقتی بار علم و دانشی را که بر پشت دارد می بیند، اصلاً چطور حرکت می کند.» بعد از مدتی عباس به شیخ بهاء الدین رو کرد و گفت«هرگز اسبی به چموشی اسبی که میر محمد باقر سوار شده، دیده بودی؟ هیچ درست نیست که اسبی که چنین ملای مهمی را سواری می دهد این طور راه برود.»شیخ گفت «مطمئنم وقتی پادشاه توجه کنند که اسب به راستی حق دارد به سوارش بنازد او را خواهند بخشید.» شاه روی زین به جلو خم شد و به خاطر اعطای نعمت وجود دو مرد دانا و دیندار در دوران سلطنتش که گرچه در یک دربار زندگی می کنند اما قلبشان به رشک و نفرت آلوده نشده ،شکر خداوند متعال را به جای آورد
مقام بسیار مهم صدارت را به دو شاخه خاصه و ممالک تقسیم کرد. اگرچه با توجه به اهمیت افزایش یافته شاخه خاصه از بخش اداری کشور این کار گامی منطقی بود اما تقسیم مقام به معنای اشتراک و بنابراین تضعیف قدرت بود. صدر همچنان مسئول اداره موقوفات بود و وظایف قضایی خاص نیز داشت .لکن نقش سیاسی صدر بر عهده شیخ الاسلام بود. یکی از مهمترین ویژگیهای دوره عباس دوم و شاهان بعد از او این است که طبقات روحانی به طور روزافزونی خود را از کنترل سیاسی که بر آنان اعمال می شد آزاد می کردند.و در نتیجه همچون یک کل نفوذ بسیار بیشتری می یافتند. علمای قدرتمندی ظاهر شدند که یک مثال آنها میر محمد باقر مجلسی است او از 1687/1098 تصدی مقام شیخ الاسلام را بر عهده داشت و بعد از به سلطنت رسیدن شاه سلطان حسین در 1694/1106 به مقام جدید ملاباشیگری منصوب شد و تا هنگام مرگ در این مقام باقی ماند.

پیشنهاد کاربران

بپرس