تعبد راسخان در علم

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] معارف والا و ارزشمند قرآن مجید، انواری است الهی که فطرت همگان را به سوی خود فرا می خواند و در دل مؤمنین تاثیر گذار است. همه ی مسلمین قرآن را به عنوان کلام الهی قبول دارند گرچه درجات ایمان و تعبد به قرآن متفاوت است ولی ایمانی ارزشمند است که انسان مومن پس از شناخت حقانیت و عظمت قرآن، از روی تعبد محض به معارف نورانی آن ایمان داشته باشد.
«راسخان در علم» و تعبد فوق علمی به قرآن: باید در برابر قرآن، همچون «راسخان در علم» بود که بی چون و چرا و با آرامش کامل به تمامی قرآن اعم از «محکم و متشابه» ایمان آورده اند چه حقیقت آن را دریابند و چه در حجاب قرار گیرند، چرا که اینان ریشه در سرزمین علم دوانده، از آن تغذیه نموده، همچون درختانی تنومند به غلظت و استحکام رسیده اند و در نتیجه بیش از هر کس دیگر به حجم عظیم مجهولات و ناچیزی علم بشری پی برده اند. اینان براساس علم و معرفت عمیق و ریشه دارشان خدا را شناخته، عاشقانه به او رو آورده اند و با کلامش مانوس گشته اند و در این انس و رفاقت بارها و بارها به معراج رفته حضور حق را به چشم دل شهود کرده، از لذت دیدار جمالش سرمست گشته اند، چرا که قرآن تجلی خدای رحمان و دریای بیکران علم خداست. درک حجم عظیم مجهولات و ناچیزی علم بشر، در کنار چشیدن قطره ای از حقیقت قرآن، کافیست که کوههای سر به فلک کشیده علم بشری را در برابر حقایق قرآن به زانو درآورده، تسلیم نماید و در برابر حوزه های ناشناخته ی متشابهات قرآن به اعتراف به جهل و عجز کشاند تا که با اضطرار و ابراز بندگی، کشف حقیقتش را طلب نمایند و به عنایت حق به درک و شهود آن نایل آیند: «وما یعلم تاویله الا الله والراسخون فی العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا وما یذکر الا اولو الالباب ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمة انک انت الوهاب». و کسی تاویل متشابه را جز خدا نمی داند و ریشه داران در علم می گویند به قرآن ایمان آورده ایم چرا که هر یک از آنها (محکم و متشابه) از نزد پروردگارمان می باشد، و جز صاحبان عقل عاری از شهوت به آن متذکر نمی شوند، پروردگارا دلهایمان را منحرف ننما بعد از آنکه رهنمایمان کردی، و از پیشگاه خود، به ما رحمتی بی حد و حصر و غیرقابل وصف ـ بخش، چرا که فقط تو یگانه بخشنده ای. در این حوزه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) نیز مامور به تانی و عدم شتاب می باشد تا که وحی الهی پایان پذیرد و دریچه ای از حقایق را بر او مکشوف گرداند: «و لا تعجل بالقرآن من قبل ان یقضی الیک وحیه و قل رب زدنی علما». (به قرآن ـ یا به قرائت ـ شتاب ننما قبل از آنکه وحی آن بسویت پایان پذیرد و بگو پروردگارا مرا از علم بیفزا). و این تعبدی است فوق علم که فقط «اولوا الالباب» به آن متذکر می شوند والا آنکه علمی ناقص و قلبی مبتلا به مرض دارد به خود مغرور شده به توضیح و تشریح آلوده ی متشابهات می پردازد و تعیین مصداق نموده فتنه ای بپا می کند و خلقی را به گمراهی می کشاند: «... فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة وابتغاء تاویله...» . پس کسانی که در دلهایشان مرضی مستقر گشته است پس به انگیزه ی طلب فتنه گری و آشوب و طلب تاویل متشابه، پیروی می کنند آنچه را که از قرآن مشتبه می نماید.
نمونه ای از مقرضین
نمونه ی کوچک از این دسته، فردی است که نزد امیرمؤمنان می آید و از او درخواست می کند خدا را با صفات محسوس چنان توصیف نماید تا که عشق و معرفت به او فزونی یابد، حضرت (علیه السّلام) با غضب طی سخنانی بسیار عمیق از توحید، خطاب به آن مرد می فرماید: «فانظر ایها السائل فما دلک القرآن علیه من صفته فائتم به، و استضیء بنور هدایته و ما کلفک الشیطان علمه مما لیس فی الکتاب علیک فرضه، و لا فی سنة النبی (صلی الله علیه و آله وسلّم) و ائمة الهدی اثره فکل علمه الی الله سبحانه، فان ذلک منتهی حق الله علیک، و اعلم ان الراسخین فی العلم هم الذین اغناهم عن اقتحام السدد المضروبة دون الغیوب الاقرار بجملة ما جهلوا تفسیره من الغیب المحجوب، فمدح الله اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم یحیطوا به علما و سمی ترکهم التعمق فیما لم یکلفهم البحث عن کنهه رسوخا». پس ای پرسشگر با دقت بنگر پس آنچه را که قرآن تو را بر آن چیز از صفت خدا دلالت نمود پس به آن اقتدا نما و به نور هدایت آن ـ قرآن ـ روشنی بدست آور و آنچه را که شیطان تو را بردانستن آن وادار نمود، از آنچه در کتاب بر عهده تو وجوبش نیست و نه در سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) و ائمه ی هدایت اثرش موجود نمی باشد. پس عملش را به خدای سبحان واگذار، چرا که آن (عمل) نهایت حق خدا بر تو می باشد. و بدان که «راسخان در علم» همان کسانی هستند که اقرار به همه ی آنچه که تفسیرش را نمی دانند ـ که غیب محجوب است ـ آنها را از سرعت و شتاب و هجوم بر سدهای زده شده در برابر غیبها، بی نیاز نموده (کفایت نموده) است، پس خدا اعتراف آنان را بر ناتوانی از دسترسی به آنچه به آن احاطه ی علمی ندارند، ستوده است و ترک تعمق آنها را در آنچه که خداوند تحقیق از حقیقتش را برایشان تکلیف نکرده است، «رسوخ» نامیده است). با توجه به این خطبه و آیه ۷ آل عمران و روایات ذیل آیه معلوم می شود راسخان در علم در برابر متشابهات در دو مقام بسر می برند: اول: مقام عجز و اعتراف به جهل در برابر متشابهات، ؤ دوم: مقام علم به تاویل متشابهات به عنایت و لطف الهی؛ این وجه جمع با آیه ی «قل رب زدنی علما» تاکید می شود. این توضیح به مناقشه عظیم میان مفسرین در معنی آیه پایان می دهد و دیگر ناچار نخواهیم بود که خطبه قطعی نهج البلاغه را طرد و یا توجیه نماییم چرا که بلاغت کلام و نظارت صریح بیان حضرت به آیه شریفه و عدم احتمال تقیه، راه را بر هر طرد و توجیه دیگری می بندد.) در پایان خطاب، حضرت می فرمایند: «پس بر آن حد و مرز اکتفا کن و عظمت خدای سبحان را با اندازه ی عقلت اندازه مگیر که از هلاک شدگان خواهی گردید».
تعبد اکثر مردم به قرآن
اکثریت توده های مردمی مسلمان به تقلید و پیروی از آباء و اجداد و محیط تربیتی خویش به تمامی قرآن ایمان دارند و کوچکترین شبهه ای بخود راه نمی دهند، لیکن این ایمان تا با نور معرفتی همراه نشود در فکر و روح آنان کارساز نبوده از برکات قرآن در محرومیت بسر خواهند برد، از این رو با استفاده از عشق آنان به قرآن باید کوشید مردم را به حقایق قرآن آشنا کرد و حد و مرزهای ارتباط با قرآن را به آنان آموخت تا از برکات قرآن بهره مند گردیم و شرمسار شکایت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) در قیامت نباشیم: «و قال الرسول یا رب ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا». و رسول خدا فرمود: پروردگارا به یقین قوم من این قرآن را مطرود از زندگی تلقی نمودند. در غیر این صورت چنین ایمانی در برابر هجوم سخت فرهنگ بیگانه از دست خواهد رفت و دیگر نه مشمول شکایت پیامبر که محکوم غضب خدا و رسولش خواهیم بود. به هشدار قرآن گوش فرا دهیم که می فرماید: «فان آمنوا بمثل ما آمنتم به فقد اهتدوا و ان تولوا فانما هم فی شقاق...». پس اگر به همانند آنچه شما به آن ایمان آورده اید، ایمان آورند، پس هدایت شده اند و اگر اعراض کردند پس جز این نیست که ایشان در تفرقه جویی و سرکشی بسر می برند...).

پیشنهاد کاربران

بپرس