تسلیم

/taslim/

مترادف تسلیم: استرداد، تحویل، تفویض، تقدیم، واگذار، واگذاری، تمکین ، رام، مطیع، منقاد

متضاد تسلیم: نشوز، عاصی، سرکش، نافرمان

برابر پارسی: گردن نهادن، پذیرفتن، واگذاری

معنی انگلیسی:
delivery, surrendering, submission, resignation, acquiescence, acquiescent, capitulation, subordinate, obedience, passive, resigned, resistless, slavish, submissive, submissiveness, subservient, surrender, yielding

لغت نامه دهخدا

تسلیم. [ت َ ] ( ع مص ) سلام کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی )( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). سلام دادن. ( دهار ). سلام و تحیت و تکریم. ( ناظم الاطباء ). || فاسپردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). سپردن. ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( غیاث اللغات ). سپردن ودیعه را به صاحبش. ( ناظم الاطباء ). سپرد کردن ( کذا ) کسی را بسوی چیزی. ( منتهی الارب ). اعطای چیزی به کسی. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). سپردن ، چنانکه گویند فلانی جان به حق تسلیم کرد. ( آنندراج ). || گردن نهادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). راضی شدن به چیزی. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) :
کنون پندار مُردم ، آشتی کن
که در تسلیم ما چون مردگانیم.
مولوی.
سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت
تا چه اندیشه کند رأی جهان آرایت.
سعدی.
ناسزایی را که بینی بختیار
عاقلان تسلیم کردند اختیار.
سعدی.
|| رام شدن به کسی. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). توانا کردن اجیر مستأجر را بر نفس خویش. اطاعت وانقیاد و فرمانبرداری. سرسپردگی. ( ناظم الاطباء ) :
به صد تسلیم گفت ای من غلامت
زبانم وقف بر تسبیح نامت.
نظامی.
|| با خشنودی به پیشواز قضا رفتن. و گویند تسلیم ، پایدارماندن و دگرگون نگشتن در ظاهر و باطن هنگام نزول بلا. ( از تعریفات جرجانی ). الانقیاد لامر اﷲ تعالی و ترک الاعتراض فیما یلائم. ( تعریفات جرجانی ). عبارت است از آنکه به فعلی که به باری سبحانه و تعالی تعلق داشته باشد یا به کسانی که بر ایشان اعتراض جائز نباشد رضا دهد و به خوش منشی و تازه رویی آنرا تلقی نماید، اگرچه موافق او نبود. ( نفایس الفنون ). گردن دادن به حکم قضا و راضی بودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). راضی بودن به حکم خدا. ( از متن اللغة ). رضای به قضای خدا. ( ناظم الاطباء ) : و اختصه بالطریق الرضیة التی من اوجبها و اولاها و احقها و احراها التسلیم لامر اﷲ تعالی و قضائه. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 299 ).
از خداوند جهان حکم و ز بنده تسلیم.
( از تاریخ بیهقی ایضاً ص 390 ).
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

گردن نهادن، رام شدن، واگذارکردن، سلام کردن
۱-( مصدر ) گردن نهادن ( بحکم قضایا امر شخصی را ) رام شدن . ۲- سلام گفتن تحیت دادن . ۳- پذیرفتن اسلام . ۴- واگذار کردن سپردن . جمع : تسلیمات .
محمد طاهر شیرازی که به شغل صحافی اشتغال داشت .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) گردن نهادن . ۲ - سلام گفتن . ۳ - پذیرفتن شکست و متوقف کردن جنگ . ۴ - (اِ. ) حالت اطاعت و فرمانبرداری . ۵ - (ص . ) مطیع ، فرمانبردار.

فرهنگ عمید

۱. گردن نهادن، رام شدن.
۲. واگذار کردن، سپردن.
۳. (اسم ) [قدیمی] درود، سلام.

فرهنگستان زبان و ادب

{yield} [فیزیک] تغییر شکل مومسان (plastic deformation ) جسم جامد که براثر تنشِ بیش ازحد کشسانی پدید آید

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] کلید واژه: آیات تسلیم، اقسام تسلیم، تسلیم
منظور از تسلیم این که فرد مسلمان به همه اوامر، نهی ها و تقدیرات خدای حکیم، در اعتقاد و هم در عمل ایمان داشته و در حد توانش به آن عمل کند؛ و ثمره آن دارا شدن قلب سلیم خواهد بود که حتی در همه اعضاء بدن تاثیرگذار است و سبب سلامت جسمی و داشتن آرامش روحی خواهد شد.
یک نمونه دستور الهی که نسبت به مسلمان دیگر نباید حسادت کرد یا کینه او را به دل داشت؛ آثار روانی حسد یا کینه، تاثیر در قلب صنوبری است که آن را بیمار می کند وقلب بیمار بر جسم انسان اثر می گذارد و آن را هم بیمار می کند و نشاط و شادابی را از فرد حسود و کینه ی می گیرد.
اکثر بیماریها روحی و جسمی افراد مسلمان به خاطر نداشتن روحیه تسلیم است. نمونه دیگر، اسلام می گوید: در مشکلات زندگی صبر داشته باش؛ غصه نخور و با استعانت از خدای مهربان و سعی در صدد برطرف کردن آن باش یا درخوردن اسراف و زیاده روی نشود؛ اما وقتی رعایت نگردد باعث خیلی از بیماری ها روحی و جسمی می شود.
جهل و نادانی، حب دنیا، تکبر، عناد، بغی و طغیان، حسد، عصبیت قومی، معرفت شناسی بر محور احساس و تجربه حسی و...
حب دنیا یعنی حبی که در مواقع دو راهی بین گناه کبیره و ترک آن، مرتکب گناه کبیره شود، مثلا در حین معامله برای سودآوری بیشتر دروغ بگوید یا جنس نامرغوب را به عنوان مرغوب بفروشد و گرفتن رشوه، ربا و غیره.
دوست داشتن فرزند و خانواده در اسلام به آن سفارش شده اما در موقع حساس نیاز اسلام، باید آن را کنار گذاشت والا چنین حبی را حب دنیا می نامند.

[ویکی فقه] تسلیم (ابهام زدایی). واژه تسلیم ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: •تسلیم (سلام کردن)، به معنای سلام کردن در نماز• تسلیم (سلام نماز)، سلام نماز• تسلیم، تحویل مال تعهّد شده به طرف مقابل• تسلیم (عرفان و اخلاق)، در اصطلاح ، اطاعت از امر خدا، استقبال از قضا و اعتراض نکردن به مصائب و ناملایمات و اخلاص در توحید• تسلیم (قرآن)، به معنای سلام کردن، اعطای چیزی به کسی، گردن نهادن، راضی شدن به چیزی، اطاعت و انقیاد و فرمانبرداری و سرسپردگی• تسلیم امیون (قرآن)، امیین مشرکین
...

[ویکی فقه] تسلیم (رضا). تَسْلیم، رضا دادن به حکم قضا، و در اصطلاح صوفیه استقبال از تقدیر با خشنودی و رضایت است.
تسلیم نشانۀ ثبات و استقامت بنده به هنگام نزول بلایا و عدم دگرگونی ظاهری و باطنی او، و اطاعت از اوامر و نواهی خداوند، بدون شکوه و شکایت است.
عبادی مروزی، منصور، التصفیة فی احوال المتصوفة (صوفی نامه)، ج۱، ص۱۱۵، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۴۷ش.
به این ترتیب، تسلیم در باطن خود برخاسته از فنای انانیت سالک در ارادۀ خداوند است، و به همین سبب، فرد در مقام تسلیم همچون گوی در دست چوگان باز است و با محو اراده اش در ارادۀ خداوند، خود را به کلی به او سپرده، و در همۀ امور به او اعتماد کرده است. این امر خود ناشی از معرفت سالک به این نکته است که همۀ نیکی ها و زیبایی ها از خداوند، و همه زشتی ها و بدی ها از بنده است. به همین سبب، خداوند را شایستۀ اعتماد مطلق می داند، با اقتدا به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم)، خود را به او می سپارد و به او دل می بندد.
غافر/سوره۴۰، آیه۴۴.
تسلیم از جمله مقاماتی است که خود با جهد و کوشش سالک، و پس از طی مدارج سلوک حاصل می شود، از این رو ست که نویسندگان صوفیه گاه آن را از جملۀ بالاترین درجات سلوک عامه، یا پایین ترین مراحل سلوک منتهیان دانسته اند و آن را صفت سالکانی شمرده اند که هنوز مراتبی چند در پیش رو دارند.
← شرط دوام سالک
...

[ویکی فقه] تسلیم (سلام نماز). تسلیم در اینجا به معنای سلام نماز می باشد که در آخر نماز گفته می شود و نماز به پایان می رسد. از تسلیم به این معنا در باب صلات بحث شده است.
در وجوب و استحباب سلام نماز اختلاف است. بسیاری قائل به وجوب هستند. برخی احتمال داده اند شاید منظور قائلان به استحباب سلام، استحباب صیغۀ دوم سلام- در صورت جمع بین صیغۀ اوّل و دوم- باشد نه استحباب اصل سلام در نماز. در نتیجه، قول به استحباب با قول به وجوب منافات ندارد و اختلافی در مسئله نخواهد بود. بنابر قول به وجوب در اینکه تسلیم جزء نماز است یا نه، اختلاف می باشد.بسیاری قول اوّل را برگزیده اند، بلکه این قول به همۀ قائلان به وجوب نسبت داده شده است. بنابر قول به استحباب، تسلیم با فقد شرایط نماز همچون طهارت؛ بلکه با وجود موانع آن مانند نجاست لباس، صحیح است.
جزء غیر رکنی بودن سلام نماز
تسلیم- بنابر قول به جزء بودن- جزء غیر رکنی است؛ ازاین رو تنها ترک عمدی آن موجب بطلان نماز می شود در صورت ترک آن از روی سهو، اگر قبل از انجام دادن عمل منافی با نماز- همچون پشت کردن به قبله یا حرف زدن- و نیز قبل از به هم خوردن موالات یادآور شود باید سلام را تدارک نماید و نمازش صحیح است. در صورت تذکّر بعد از انجام دادن عمل منافی نماز یا به هم خوردن موالات، در اینکه نماز باطل می شود و اعادۀ آن لازم است یا نه، اختلاف می باشد.
الفاظ تسلیم
برای سلام نماز دو عبارت ذکر شده است:۱. «السّلام علینا و علی عباد اللّه الصّالحین.» ۲. «السّلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته.»
← اقوال در صور مختلف سلام نماز
...

[ویکی فقه] تسلیم (سلام کردن). تحیت گفتن با صیغه سلام و نیز سلام نماز را سلام گویند. از سلام به معنای نخست در باب صلات سخن گفته اند.
در قرآن کریم از سلام به عنوان تحیت بهشتیان نام برده و بدان امر شده است. چنان که در روایات، از سنتهای رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و از مستحبات مؤکد شمرده شده است. ابتدا به سلام و مقدم داشتن آن بر هر سخنی، سلام کردن به کودکان و افشای سلام؛ یعنی سلام کردن به هر کس که انسان با او برخورد می کند، مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است.
حکم سلام
پیشی گرفتن در سلام به مسلمانان، مستحب مؤکد و ترک آن مکروه است،
ابتدا به سلام نمازگزار
مگر نمازگزار که ابتدا به سلام برای او جایز نیست.
سلام کردن به نمازگزار
...

[ویکی فقه] تسلیم (شاعران). تَسْلیم، تخلص چند شاعر پارسی زبان که در سده های ۱۱ و ۱۳ق /۱۷ و ۱۹م، در ایران و هند می زیستند.
تسلیم خراسانی (سدۀ ۱۱ ق)، شاه رضا، متخلص به تسلیم. اوحدی وی را با ظاهری قلندرانه در ۱۰۸۳ق/۱۶۷۲م، در کشمیر دیده است.
اوحدی بلیانی، محمد، عرفات العاشقین، ص۲۳۵، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی ملک، شم ۵۳۲۴.
۳ تن شاعر شیرازی تسلیم تخلص کرده اند که دو تن آن ها در خور توجه اند.
← محمدطاهر تسلیم شیرازی
تسلیم اصفهانی، میرزا صادق اصفهانی، متخلص به تسلیم (سدۀ ۱۳ ق)، مردی صاحب ذوق و اهل طریقت و مرید غلام علی شاه جلالی هندی است.
هدایت، رضا قلی، ریاض العارفین، ج۱، ص۴۱۴، به کوشش مهرعلی گرکانی، تهران، ۱۳۳۴ش.
...

[ویکی فقه] تسلیم (عرفان و اخلاق). تسلیم، اصطلاحی در عرفان و اخلاق است.
تسلیم مأخوذ از سلام (از نامهای خداوند از آنرو که بریّ از عیب و نقص است)، گردن نهادن، راضی شدن، سلام کردن، عافیت طلبیدن و دوری جستن از آفت و بلاست.

واژه تسلیم در إصطلاح
تسلیم در إصطلاح، إطاعت از امر خدا، استقبال از قضا و اعتراض نکردن به مصائب و ناملایمات و اخلاص در توحید است. این معنای اصطلاحی، برگرفته از قرآن کریم و احادیث ائمه علیهم السلام است و با اصطلاحاتی از قبیل رضا و تفویض قرابت دارد.

واژه تسلیم در قرآن
در قرآن کلمه تسلیم دو بار به معنای گردن نهادن به امر خدا و رسول و یک بار به معنای تحیت و تعظیم به کار رفته است. همچنین این معانی در ترکیباتی از ریشه «سَلَمَ» فراوان به کار رفته است حضرت ابراهیم علیه السلام نمادی از تسلیم است، چنانکه در پاسخ به خطاب خداوند که فرمود: «اَسْلِمْ»، گفت : «اَسْلَمْتُ لِرَبّ العالَمین» که مفسران این آیه را ناظر به استقامت بر اسلام و اخلاص در توحید دانسته اند.

واژه تسلیم درأحادیث
...

[ویکی فقه] تسلیم (قرآن). تسلیم به معنای سلام کردن، اعطای چیزی به کسی، گردن نهادن، راضی شدن به چیزی، اطاعت و انقیاد و فرمانبرداری و سرسپردگی است.
منظور از تسلیم این که فرد مسلمان به همه اوامر، نهی ها و تقدیرات خدای حکیم، در اعتقاد و هم در عمل ایمان داشته و در حد توانش به آن عمل کند؛ و ثمره آن دارا شدن قلب سلیم خواهد بود که حتی در همه اعضاء بدن تاثیرگذار است و سبب سلامت جسمی و داشتن آرامش روحی خواهد شد.
آثار تسلیم
۱. ↑ لغت نامه، ج۴، ص۵۸۹۱، «تسلیم».۲. ↑ بقره/سوره۲، آیه۱۱۲.
...

دانشنامه عمومی

تسلیم (فیلم ۱۹۷۶). تسلیم ( انگلیسی: Submission ) با نامِ اصلیِ رسوایی ( ایتالیایی: Scandalo ) یک فیلم ایتالیایی به کارگردانی سالواتوره سامپری است که در سال ۱۹۷۶ منتشر شد.
فرانکو نرو
لیزا گاستونی
آندریا فریول
کارلا کالو
ریمون پلیگران
• کلاودیا مارزانی
عکس تسلیم (فیلم ۱۹۷۶)

تسلیم (فیلم ۲۰۱۰). تسلیم ( سوئدی: Underkastelsen ) یک فیلم مستند سوئدی به کارگردانی استفان یارل است که در سال ۲۰۱۰ منتشر شد. راوی این فیلم استلان اسکاشگورد است و دربارهٔ معضلِ زیست محیطی مواد شیمیایی و تولیدات پلاستیکی بعد از جنگ جهانی دوم و تأثیر آن بر سلامت مردم است.
عکس تسلیم (فیلم ۲۰۱۰)

تسلیم (مهندسی). در مهندسی نخستین نقطه در نمودار تنش - کرنش که تغییر شکل همیشگی رخ می دهد، نقطه تسلیم یا واداد[ ۱] [ ۲] ( به انگلیسی: Yield point ) گفته می شود. رفتار ماده پیش از رسیدن به نقطه تسلیم به صورت کشسان است و در صورت برداشتن تنش وارده، ماده همانند یک کش به حالت اولیه خود باز می گردد. هنگامی که در نمودار از نقطه تسلیم عبور کنیم، تغییر شکل ماده به صورت همیشگی خواهد بود که به آن تغییر شکل پلاستیک ( plastic ) نیز گفته می شود. در این حالت ماده پس از برداشتن بار به حالت اولیه خود باز نمی گردد.
استحکام تسلیم ( Yield Strength ) یا تنش تسلیم ( Yield Stress ) ( نوشتار: σ Y ) بیشترین تنش قابل تحمل توسط ماده پیش از رسیدن تسلیم است. تنش های بیشتر از این مقدار باعث تغییر شکل همیشگی می شوند. شیب نمودار تنش - کرنش پیش از رسیدن به تنش تسلیم، در بیشتر ماده ها خطی و در ناحیه غیر کشسان، غیر خطی است. در برخی از ماده ها مانند آلومینیوم، ترابرد از ناحیه غیر کشسان به ناحیه کشسان، محسوس نیست و به سختی می توان مرز این دو را تشخیص داد. در این موارد تنش تسلیم به طور قراردادی بدین گونه تعیین می شود. جسم زیر باری می رود که پس از برداشته شدن بار از روی ماده، ماده به اندازه ۰. ۲% تغییر طول همیشگی داشته باشد. سپس تنش متناظر با این بار را، برابر با تنش تسلیم در نظر می گیریم. تسلیم شدن ماده به معنی یک واماندگی و تغییر شکل تدریجی است و تسلیم شدن مواد بحران زا نیست؛ در نقطه مقابل شکست که به صورت ناگهانی رخ داده و می تواند بحران زا باشد .
همواره به علت گستردگی نمودارهای تنش - کرنش مواد، تعیین دقیق نقطه تسلیم دارای پیچیدگی هایی است، بنابرین برای بسیاری از ماده ها به صور قرارداری تنظیم می شود. ( σ U = Ultimate Stress تنش نهایی و σ Y = Yield Stress تنش تسلیم )
True elastic limit حدی از تنش است که تغییر شکل های دائمی در سطح ملوکولی ظاهر شده و باعث ایجاد نابجایی می شوند. البته از این تعریف به ندرت استفاده می شود چرا که در تنش های بسیار پایین رُخ می دهد و تشخیص آن بسیار دشوار است.
در بازه کشسان ( الاستیک ) ، رابطه خطی میان تنش و کرنش وجود دارد که به قانون هوک مشهور است. بنابر این قانون نسبت میان تنش و کرنش برابر با مدول کشسانی ( E ) این ماده است.
اگر تنشی بیش از توان ماده به آن وارد شود، نخست تغییر شکل دایمی رخ می دهد و اگر این تنش بازهم فراتر رود باعث شکسته شدن مادّه می گردد. به بیشینه تنشی که ماده پیش از تسلیم شدن می تواند تحمل کند تنش تسلیم یا σ Y = Yield Stress گفته می شود. برای الاستومرها مانند پاک کن نسبت تنش تسلیم به مدول کشسانی بسیار بالاست و پاک کن بسیار دیر وارد ناحیه تغییرشکل دائمی می شود. اندازه گیری های بسیار دقیق نشان داده است که تنش های پلاستیک در تنش های بسیار پایین نیز رخ می دهند. [ ۱۰] [ ۱۱]
عکس تسلیم (مهندسی)

تسلیم (نظامی). تسلیم، در شرایط نظامی، انصراف از کنترل شهر، ایالت یا سرزمین، رزمندگان، استحکامات، کشتی، جنگ افزار به قدرت یا پایان جنگ به ضرر خویش است. واگذاری ممکن است مسالمت آمیز و بدون مبارزه، یا در نتیجه عملاً شکست خوردن در میدان نبرد انجام شود. یک کشور مستقل ممکن است به دنبال شکست در یک جنگ، معمولاً با امضای یک پیمان صلح یا شرایط کاپیتولاسیون تسلیم شود. در واگذاری میدان جنگ، هم به وسیله افراد یا زمانی که توسط دستور افسران باشد، به طور معمول کسانی که تسلیم شده اند از زندانیان جنگ به شمار می آیند. نماد تسلیم در اکثر موارد رنگ، پرچم یا بیرق سفید است.
عکس تسلیم (نظامی)عکس تسلیم (نظامی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

تَسْلیم
(تسلیم در لغت به معنای گردن نهادن و مسلّم انگاشتن) اصطلاحی در منطق، کلام و اخلاق. ۱. در منطق، با دو مقصود: الف. در معنای عام، پذیرفتن مقدمۀ قیاس و گردن نهادن بدان و لاجرم پذیرفتن نتیجه ای که از مقدمات پذیرفته شده حاصل می شود؛ ب. در جدلیّات، که دو معنا از آن مراد می شود: ۱. معنای فاعلی، که پذیرفتن مسلّمات خصم است به قصد مجادله و سرانجام شکست دادن او؛ ۲. معنای انفعالی، که تسلیم شدن منفعلانه در برابر جدل کننده است و مجاب شدن در برابر او؛ ۲. در کلام و علم الجدل قرآنی، که روشی است با سه کارکرد: الف. انتفای امری مُحال فرض می شود؛ ب. امر مفروض مسلّم انگاشته می شود؛ ج. ناسودمندبودن امر مُحال مفروض، به فرض تحقّق، مدلَّل می شود ۳. در اخلاق، که از انواع فضایل، تحت جنس فضیلت ِعدالت، است بدین معنی که آدمی با خوش خویی و خوش رویی، بدان چه مربوط به بزرگان و خداوندگارانی است که اعتراض بر آنان روا نیست، رضا دهد و حتی اگر جریان امور موافق میل او نیست، راضی و خرسند باشد. تسلیم از اصطلاحات مشترکِ عرفان نظری و عرفان عملی نیز هست. در بُعد نظری، عبارت است از این که عبد (مؤمن، سالک) خود را در تمامی احوال به مولا (مرشد/پیر/شیخ) وانهد و خود را در برابر او بی اختیار انگارد. در این مرحله، هنوز وساوس عقل و وهم در سالک موجود است، و وجود این وساوس، وجه فارقِ میان تسلیم و تفویض است. امّا در بُعد عملی، تسلیم هفتاد و نهمین مقام سالکان است که نتیجۀ مقام ولایت است؛ و چون سالک به صورت نظری تسلیم متّحقق شد به مقام استسلام (تسلیم مطلق) وارد می شود. در تاریخ تفکرات دینی غرب، تسلیم، که از آن با عنوان کوایتیسم یاد می شود، با نام بانی آن، مولینوس و کتاب او راهنمای روحانی پیوند خورده است.

مترادف ها

surrender (اسم)
واگذاری، سرسپردگی، تسلیم، صرفنظر

submission (اسم)
واگذاری، سرافکندگی، تابع، انقیاد، تسلیم، تفویض، اطاعت، فرمان برداری، اظهار اطاعت

resignation (اسم)
واگذاری، سرافکندگی، استعفا، کناره گیری، تسلیم، تفویض

livery (اسم)
جیره، جامه، تسلیم، تحویل، رد و بدل، علیق اسب، لباس مستخدم

deference (اسم)
تمکین، تسلیم، احترام، تن دردهی

prehension (اسم)
گرفتن، قبض، تسلیم، اخذ، تحویل

quietism (اسم)
سکوت، تسلیم، ارامش گرایی، فرقه متصوفه اهل سکوت

capitulation (اسم)
سرسپردگی، تسلیم، کاپیتولاسیون، عهدنامه تسلیم

delivery (اسم)
رهایی، تسلیم، تفویض، تحویل

rendition (اسم)
تفسیر، تسلیم، تحویل، ترجمه، بازگردانی

passover (اسم)
تسلیم، معبر، عید فصح

rendering (اسم)
تفسیر، تسلیم

فارسی به عربی

استسلام , استقالة , زی

پیشنهاد کاربران

سلیم
تسلیم: پذیرا.
در برابر سختی ها تن در داد
دیگر کم آورد و خود را وا داد
در برابر ستمگر گردن خم نکرد
تَسلیم: ١. واگذاری، واسپاری؛ گردن نهادن، وادادن، وادهی، پسدهی، بازگردانی، پیشکش کردن؛ پذیرش ٢. واداده، تن - درداده، فرمانبر، فرمانبردار، پیرو، رام، رام - شده ٣. تن ( در ) دادن، سپر انداختن
سپرافکندن ( بیهقی )
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
Capitulation
تسلیم فرآیند فروش دارایی ها یا ارزهای دیجیتال با ضرر قابل توجه است.
تسلیم شدن
خودواگُذاری، تَن دَردِهی
تسلیم
گردن نهاده
وا دادن
دست ها را بالا بردن ( پر کاربرد در جنگ ها ) :
دست ها بالا!
راضی
سپر اکندن
( بیهقی )
surrender به معنی تسلیم شدن هست به طور مثال👈
We shall never surrender
ما هرگز تسلیم نخواهیم شد ✌
ستوهیدن
تسلیمیدن.
تسلیماندن کسی.
زیر رکاب یا به زیر رکاب
تحویل دادن

سرسپرده
شکست را قبول کردن
حروف اصلی تسلیم
تن دادن
با سپاس ازواکاوی استاد شهریار آریابد
در جنگ، دیگر جنگ نمی کنند است
یا رام
در زبان پارسی " ستوهش " از بن ستوهیدن " یعنی تسلیم شدن .
در سلامتی ماندن، حفظ سلامتی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس