تجربه دم مرگ

دانشنامه آزاد فارسی

تجربۀ دم مرگ
نوعی تجربۀ بازگشت از مرگ به زندگی که برخی از مردم آن را گزارش کرده اند. این تجربه در طول قرون متمادی در همۀ فرهنگ ها و سنت ها وجود داشته، اما قابلیت روزافزون پزشکی جدید در احیا، به افزایش تعداد این موارد منجر شده است. این تجارب عبارت اند از ترک جسم، مشاهدۀ تلاش های مربوط به احیا، احساس تجدید خاطرات گذشته، دیدار دوستان و بستگان فوت شده، و لذت بردن از تجاربی عرفانی، که مشتمل اند بر مواجهه با نوری درخشان که با حالتی خاص دیده می شود و با شکلی از سنت های مذهبی خود شخص مشخص می شوند. گرچه الگوی این تجربه در میان سنت های مذهبی، فرهنگ ها و دیدگاه های عمومی مشترک است، واژگانی که در توصیف آن به کار می رود مختص هر فرهنگ است. این تجربه به گونه ای است که وهمی دارد که ارزیابی آن دشوار است. بسیاری از محققان عقیده دارند که این تجربه کاملاً امری طبیعی است، یعنی حاصل ویژگی هایی نظیر کاهش اکسیژن مغز، تنش روانی یا عوامل طبیعی دیگر است که با تجربۀ عمومی انسان دربارۀ مرگ ارتباط می یابد. بعضی دیگر این تجارب را نشانۀ هشیاری ای می دانند که زمینه ساز نجات از مرگ است و اظهار می کنند که این تجارب کاملاً واقعی است. عقیده بر این است که «مشاهدات» گزارش شده از این نوع مرگ، کاملاً صحت دارد و داشتن این تجربه تأثیر عمیقی بر عقاید و ارزش های شخص دارد. بین تجربۀ نزدیک به مرگ و تجارب عرفانی تشابهاتی وجود دارد.

پیشنهاد کاربران

Nahtoderfahrung با تلفظ ناهتَوت اِرفارونگ به زبان آلمانی معادل near death experience در زبان انگلیسی و معادل تجربه دم یا نزدیک مرگ به زبان فارسی می باشد. در این زمینه شاید مطالعه کتاب رایمَنود مودی ( Raymond Moody ) تحت عنوان زندگی بعد از زندگی ( life after life ) و سایت دانشنامه آزاد ویکیپدیا به زبان آلمانی برای علاقه مندان مفید باشد. من خودم براین بینش و باورم ( یعنی به اندازه کافی علم و آگاهی به این موضوع ندارم ) که نفس مجرد انسان یعنی من یا خود ( و نه روح ؛ نه روان ؛ نه جان ؛ نه فهم و عقل ؛ نه هوش و آگاهی ) دارای دو نوع مشاهده و فاز خواب و بیداری می باشد ؛ یکی مشاهد زندگی دنیوی در طول فاز بیداری که از لحظه بسته شدن نطفه از خمیرمایه تثلیثی ساختاری مادی - روانی - روحی ( به زبان علمی خمیر مایه جرم - انرژی ) در رحم مادر آغاز میگردد و در لحظه مرگ به پایان می رسد و طول آن برای هر فرد انسانی برابر است با طول عمر همان فرد. نفس مجرد یا من یا خود به عنوان شاهد بیطرف مشاهدات را بطور مستقیم از پشت دریچه های حواس پنجگانه انجام نمی دهد بلکه به کمک فعالیت های قوای ادراکی فهم و عقل بر روی دریافت های حواس و ثبت داده ها یا اطلاعات در خاطره یا حافظه و تاثیرات امیال غرایز طبیعی و انگیزه های باطنی و آرزو های پنهان و آشکار بر روی فعالیت های قوای ادراکی فهم و عقل. نفس مجرد در طول خواب های شبانه روزی همیشه بیدار است و در طول خواب مشاهدات آن از محتوای خاطرات بسوی گذشته بدون تفسیر فهم و عقل و بصورت رویاهای پراکنده و در اغلب اوقات بی معنی شکل می گیرند. شاید بتوان گفت که ارگان مغز به عنوان بخش مرکزی سیستم اعصاب و تولید هوش و آگاهی توسط مغز و قوای ادراکی فهم و عقل و نیروی تصور جملگی در خدمت مشاهدات نفسانی می باشند. دیگری عبارت است از مشاهده زندگی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین در قالب روئیا های حقیقی و روشن تر از روشنایی روز های دنیوی در طول فاز خواب ژرف و شیرین مرگ که از لحظه مرگ آغاز میگردد و تا لحظه بسته شدن مجدد یا دوباره نطفه در رحم مادر در همین دنیا طول می کشد و برای کلیه افراد انسانی در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده از زمان پیدایش روی کره زمین تا پایان انقراض کامل مساوی با هفت برابر طول عمر کلی محتوای کیهان یا دهر کیهانی یعنی هفت برابر فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی محتوای کیهان در مرکز و وقوع دو مه بانگ متوالی، نه ثانیه کمتر و نه یک ثانیه بیشتر. پژوهشگران و محقیقن پدیده مرگ، معمولا مرگ را در مقابل زندگی قرار می دهند و شاید تاکنون به این حقیقت ژرف واقف و آگاه نگردیده باشند که دو پدیده تولد و مرگ نیم زوج بنیادی و هم ارز و همبازی همدیگر می باشند . تولد آغاز مشاهده زندگی دنیوی و مرگ پایان مشاهده زندگی دنیوی و آغاز مشاهده زندگی ماورائی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی بهمراه بر آورده شدن کلیه آرزو های نیک هر فرد انسانی در قالب رویاهای حقیقی و روشن که با تولد دوباره پایان می یابد. به زبان فنی و تکنیکی می توان گفت که تولد و مرگ یک نوسانگر دو قطبی است که قطبین آن غیر قابل تفکیک و جدایی از هم اند بلکه از قابلیت یا استعداد تعویض نقش در میدان بازی به حاکمیت رسیدن و بر تخت فرمانروایی نشستن و هم بازی خودرا مجبور به خانه نشینی در پشت پرده تا فرا رسیدن فرصت بعدی برخوردار اند. مشاهده آنسوی دیوار نامرئی مرگ توسط نفس مجرد فقط پس از لحظه مرگ امکان پذیر می باشد و نه در لحظات نزدیک به مرگ. لذا تجارب دم مرگ بطور کامل به مشاهده زندگی در این سوی دیوار نامرئی مرگ تعلق دارند که تصاویر آن در خاطره بطور آگاهانه یا در زیر سطح آگاهی در طول زندگی ثبت شده اند و به علت مختل شدن توابع مغزی و کاهش هوش و آگاهی و رسیدن فعالیت های قوای ادراکی فهم و عقل به نهایت نقصان، نفس مجرد آنرا بدون تفسیر تجربه می کند . پدیده های از قبیل قبض یا جدایی روح ؛ روان ؛ جان ؛ هوش و آگاهی از بدن در بررسی و شرح و توضیح پدیده تجربیات دم مرگ مورد تایید من نمی باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

این دنیا در نوع خاص و ویژه خویش همیشه پس از وقوع مه بانگ هشتم یا با ضریب صحیحی از عدد هشت بر اساس فاکتور 8n ( اِن یا n برابر با اعداد صحیح و طبیعی از 1 تا یک حد معین می باشد که در حال حاضر فقط خداوند متعال به مقدار آن علم و آگاهی کامل دارد ) پشت سرهم در مراتب و درجات مختلف و فراوان تکاملی همیشه از نو به ظهور و پیدایش و کثرت می رسد و مراتب و درجات قبلی را پشت سر بدست نیستی و فنا شدن می سپارد و سبک بال تر بسوی آینده پرواز می کند.
در پایان در باب مزاح و شوخی :
نمی دانم ، شاید من مرده باشم و از آنسوی دیوار نامرئی مرگ به اینسوی آن خبر یا پیام شاد جاودانه بودن عشق و زندگی را به گوش زندگان می رسانم بر مصداق ضرب المثل؛ مردی که مرده بود و خود نمی دانست . و یا اینکه نمرده ام بلکه این پیام شاد را به شکل راز و معنای ژرف نهفته در پشت پرده ظاهر گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان کشف نموده باشم و راز ها و معانی ژرف دیگری از قبیل ؛ چرا مه بانگ های متوالی هفتگانه می باشند؟

بپرس