بی قرار

/biqarAr/

مترادف بی قرار: بی تاب، ناشکیب، بی صبر، بی طاقت، ناشکیبا، حیران، سرگشته، سر به گریبان، شیدا، شوریده، ضجر، ناآرام، ناآسوده، آرام ناپذیر ، پریشان، سراسیمه، متغیر، مضطرب، بی ثبات

متضاد بی قرار: آرام

برابر پارسی: بی تاب، پریشان، خسته دل، سراسیمه، نا آرام

معنی انگلیسی:
restless, uneasy, irregular, unstable, changeable, agog, eager, fidgety, fussy, hyperactive, itchy, nervous, restive, sleepless, unquiet, impatient

لغت نامه دهخدا

بی قرار. [ ق َ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + قرار ) بی سکون. ( آنندراج ). بی ثبات و تغییرپذیر و ناپایدار. ( ناظم الاطباء ). آنکه ثبات ندارد. متحرک :
تا بی قرار گردون اندر مدار باشد
واندر مدار گردون کس را قرار باشد.
منوچهری.
وین بلند و بی قرار وصعب دولاب کبود
گرد این گوی سیه تا کی همی خواهد دوید.
ناصرخسرو.
ای مادر فرزندخوار
ای بی قرار ای بی مدار.
ناصرخسرو.
بی قرار است همچو آب سراب
دود تیره است همچو ابر مطیر.
ناصرخسرو.
زلف تو بی قرار و دلم گشته بی قرار
زین هر دو بی قرار ببردی قرار من.
مسعودسعد.
زمین گشته چون آسمان بی قرار
معلق زن از بازی روزگار.
نظامی.
- بی قرار کردن ؛ بی ثبات در حرکت و جنبان در کار کردن. بکار بردن :
ملک را چون قرار خواهی داد
تیغ را بی قرار باید کرد.
مسعودسعد.
- تیغ بی قرار ؛ شمشیر که در غلاف نیارامد ودر کار باشد :
از تیغ بی قرار گشاید قرار ملک
جز در دل حسود مبادا قرار تیغ.
مسعودسعد.
- زلف بی قرار ؛ بتاب. جنبان :
زلف تو بی قرار و دلم گشته بی قرار
زین هر دو بی قرار ببردی قرار من.
مسعودسعد.
از سینه و دو دیده رفت این دل رمیده
در زلف بی قرارت شبها قرار کرده.
خاقانی.
زلف بر رخسار آن دلبر چو بینم بی قرار
می بیندازم در آتش جان و دل چون داربوی.
کشفی.
- کلک بی قرار ؛ قلم که از دست ننهاده باشند و در دست کاتب در کار باشد :
مستوفی ممالک مشرق توئی و هست
بر کلک بی قرار تو هر ملک را قرار.
سوزنی.
|| بی صبر. ناصبور. مضطرب. سراسیمه. ( آنندراج ). ناشکیبا. ( ناظم الاطباء ). در اضطراب. بی آرام. طپان. بی هال. لرزان. ( یادداشت مؤلف ). نگران. پریشان. به هیجان آمده و بی تاب :
باد شمال چون ز زمستان چنین بدید
اندر تک ایستاد چو جاسوس بی قرار.
منوچهری.
گر تو به هر مدیحی چندین تپید خواهی
نهمار ناصبوری نهمار بی قراری.
منوچهری.
ز عشقت من نژند و بی قرارم
ز درد دل همیشه زاروارم.
( ویس و رامین ).
هارون بی قرار و آرام گشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 422 ). بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - بی ثبات تغییر پذیر ناپایدار. ۲ - ناشکیبا بیصبر .

فرهنگ معین

(قَ ) (ص مر. ) ۱ - ناپایدار، بی ثبات . ۲ - بی صبر، ناشکیبا.

فرهنگ عمید

۱. بی آرام، ناآرام، بی تاب.
۲. ناپایدار.

فرهنگستان زبان و ادب

{restless} [روان شناسی] ویژگی فرد دچار بی قراری

واژه نامه بختیاریکا

چَینیدِه

دانشنامه عمومی

بی قرار (فیلم ۱۹۸۳). بی قرار ( به هندی: Bekaraar ) فیلمی محصول سال ۱۹۸۳ و به کارگردانی وی. بی. راجندرا پراساد است. در این فیلم بازیگرانی همچون سانجی دات، پادمینی کولاپوری، موهنیش باهل و سوپریا پاتاک ایفای نقش کرده اند.
عکس بی قرار (فیلم ۱۹۸۳)

بی قرار (فیلم ۲۰۱۱). بی قرار ( به انگلیسی: Restless ) نام فیلم درام آمریکایی - بریتانیایی است که در سال ۲۰۱۱ و به کارگردانی گاس ون سنت ساخته شده است. این فیلم افتتاح کنندهٔ جشنواره کن در مه ۲۰۱۱ بود.
داستان فیلم درباره یک زوج نوجوان آمریکایی است. انوک ( هنری هوپر ) پسری است که در کودکی پدر و مادر خود را در یک حادثه رانندگی از دست داده و در آن حادثه خودش تجربه ای نزدیک مرگ داشته که باعث آشنایی او با یک روح ژاپنی شده. انوک هر روز در مراسم تدفین افراد ناآشنا شرکت می کند تا یک روز با آنابل ( میا واشیکوفسکا ) آشنا می شود. آنابل مبتلا به سرطان است و دکترها به او گفته اند که سه ماه بیشتر زنده نمی ماند.
عکس بی قرار (فیلم ۲۰۱۱)

بی قرار (فیلم ۲۰۲۲). بی قرار ( فرانسوی: Sans répit ) یک فیلم اکشن و هیجان انگیز فرانسوی محصول سال ۲۰۲۲ به کارگردانی رجیس بلوندو، نویسندگی رجیس بلوندو و ژولین کلمبانی و با بازی فرانک گاستامبید، سیمون آبکاریان و میکائل ابیبول است. [ ۲] [ ۳] این فیلم بر اساس فیلم کره ای یک روز سخت ۲۰۱۴ ساخته کیم سونگ هون ساخته شده است. [ ۴]
فرانک گاستامبید در نقش توماس
• سیمون آبکاریان در نقش مارلی
• میکائل ابیبول در نقش مارک
• تریسی گوتواس در نقش نائومی
• جمیما وست در نقش آگاته
• سرژ هازاناویسیوس در نقش کمیسر وابور
• ویکتور زنر در نقش لوئیز
• پرز مایکل در نقش مایکل بورگی
• نبیل میسومی در نقش بارسلو
• فابریس دلا ویلهرو در نقش مسئول چمبر مورتور
عکس بی قرار (فیلم ۲۰۲۲)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

agog (صفت)
نگران، بی قرار، مشتاق

disquiet (صفت)
بی قرار

restless (صفت)
مضطرب، بی قرار، بی آرام

fidgety (صفت)
بی قرار، ناراحت، بی آرامی

hectic (صفت)
بی قرار، گیج کننده، دارای تب لازم

restive (صفت)
بی قرار، سرکش، کله شق، چموش، رام نشو

variable (صفت)
بی قرار، متغیر، تغییر پذیر، بی وفا، بی ثبات، پر از تنوعات

lubricious (صفت)
بی قرار، هرزه، پر شهوت، نرم، لیز، گریز پا

فارسی به عربی

قلق , متغیر
متململ , محموم

پیشنهاد کاربران

مسلوب القرار ؛ بی آرام.
جدای واژه ی غَلِه میتوان برای بیقراری از واژه های تاپاک ، تاباک ، تپاک و تپیدن ( تپش ) بهره جست
غَلِه ؛ هم بی قراری چم میدهد
دل نگران. [ دِ ن ِ گ َ ] ( ص مرکب ) مضطرب پریشان حواس. که ترسد و نداند چون شود از نیک و بد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . چشم براه. منتظر. ( ناظم الاطباء ) . مشوش سخت منتظر :
کشته غمزه خود را به زیارت دریاب
زآنکه بیچاره همان دل نگرانست که بود.
حافظ.
|| ملول. اندوهگین. ( ناظم الاطباء ) .
هرجایی
برابر پارسی: بی تاب، پریشان، خسته دل، سراسیمه، نا آرام

بپرس