بی‏ ‏فرهنگ

/bifarhang/

مترادف بی‏ ‏فرهنگ: بربر، بی ادب، بی نزاکت، نافرهیخته، نامتمدن، وحشی

متضاد بی‏ ‏فرهنگ: فرهیخته، بافرهنگ، متمدن

معنی انگلیسی:
void of culture, uneducated, barbaric, barbarous, gross, ill-bred, philistine, uncouth, unrefined

لغت نامه دهخدا

بی فرهنگ. [ ف َ هََ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + فرهنگ ) ناپرهیخته. بی عقل و بی تمیز. ( ناظم الاطباء ) :
مخالفان تو بی فره اند و بی فرهنگ
معادیان تو نافرخند و نافرزان.
بهرامی.
|| بی ادب. ( یادداشت مؤلف ) : چه گرد بر گرد خرگاه طواف کردن وبا سرپوشیدگان درگاه ، در کله مصاف دادن کار منگان ولودگان و بی فرهنگان است. ( مقامات حمیدی ). و رجوع به فرهنگ شود.

فرهنگ فارسی

ناپرهیخته . بی عقل و بی تمیز . یا بی ادب .

فرهنگ عمید

۱. بی ادب.
۲. بی خرد.
۳. بی تمیز.

واژه نامه بختیاریکا

بَدِرَه؛ نا فِرِنگ

مترادف ها

lowbrow (صفت)
بی سواد، بی ادب، بی فرهنگ، دارای سلیقه پست

پیشنهاد کاربران

دهاتی شهری نداره که هر انسانی که اصول اخلاقی را رعایت نکند و بی ادب باشد و بی ملاحظه بی فرهنگ است و پست حالا می خواهد در هر مکانی یا در هر زمانی زندگی کند.

بپرس