بشر بن ابیخازم

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بِشربن اَبی خازِم، شاعر بزرگ قبیله بنی اسد در پایان دوره جاهلی (ح ۵۲۵ـ۵۹۵ میلادی)بود.
نام پدرش به نقل ابن شجری «عَمرو» است. از اوایل زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست. مدیحه سرایی حاتم در منابع از همراهی او با عُبیدبن اَبرَص (مقتول در ۶۰۶ میلادی) و نابغه ذُبیانی، شاعر بزرگ عرب (متوفی ۱۸ پیش از هجرت) و دیدارشان با حاتم طایی و مدیحه سرایی هر کدام از ایشان درباره بخشندگی حاتم، و سفرشان به حیره و ملاقاتشان با نُعمان بن منذر ماءالسَّماء، پادشاه لَخْمی، سخن گفته شده است در برخی از منابع نیز ابیاتی از بشر در بحر رجز، همراه با گفتاری کوتاه از وی در ستایش حاتم، وجود دارد که آن ها را در دیوانش نمی یابیم. مدح عمرو بن ام ایاس بشر در مدح شاهی به نام عمروبن اُمِّ اِیاس، دو قصیده سروده که در دیوانش موجود است، اما شناسایی هویّت ممدوح او کار دشواری است. اوس بن حارثه یکی از شخصیت هایی که در کتاب های تاریخ و ادب از او یاد شده و در دیوان بشر نیز دوازده قصیده درباره او وجود دارد، اَوس بن حارِثه ، از تیره جَدْیَلة قبیله طی است که مبرّد او را از همتایان حاتم طایی شمرده که با هم نزد عمروبن منذر، معروف به عمرو بن هند، رفته اند و بشر نیز در آن جا حضور داشته است. منذر، جامه ای فاخر بر اَوس پوشانید و برخی از تیره های قبیله اش بر او رشک بردند و از حُطیئه، یا از شاعری دیگر خواستند که در برابر گرفتن سیصد شتر، اَوس را هجو کند، اما او نپذیرفت و بشر داوطلبانه این کار را کرد و شترها را هم تحویل گرفت. اَوس نیز شترها را غارت کرد و به تعقیب بشر برخاست اقدام بشر به هجو اَوس، یکی از جنگ های قبایل عرب، معروف به « یوم الدهناء » را نیز به وجود آورد. در جنگ بنی اسد و طی، قبیله نَبهان بشر را به اسارت گرفتند و برای این که اَوس بن حارثه او را نکشد، پنهانش کردند، اما سرانجام اَوس خبر یافت و با دادن دویست شتر به آنان، او را گرفت تا در آتش بسوزاند ولی به شفاعت مادر خود، او را آزاد کرد و با احترام به قبیله اش فرستاد، و بشر از آن پس مدایحی در وصف اَوس سرود. عمر طولانی از شرکت بشر در جنگ فِجار دوم در کنار قبیله قریش که منابع کهن بدان تصریح کرده اند، در می یابیم که او تا حدود ۵۹۰ میلادی (تاریخ وقوع این جنگ) زنده، و با رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلّم که در بیست سالگی، (سال بیستم عام الفیل) در این جنگ شرکت کردند، معاصر بوده است ، و البته به نظر نمی رسد که تا مدتی طولانی بعد از ۵۹۰ میلادی نیز زنده مانده باشد، به طوری که بتوان، چنانکه بلاشر مدّعی شده است، او را از معمّرین دانست. بشر در این جنگ با دسته ای از سواران بنی اسد بر تیره های وائله، مازِن و سَلول از بنی صَعْصَعَة بن معاویه حمله کرد تا این که در مکانی به نام رَدْه، از بلاد قیس در راه یمن ، جوانی به نام عَبس بن حِذار از بنی وائل، به قلب بشر تیر زد و او را کشت احتمالاً سال مرگ بشر اندکی پیش از واقعه یوم الرقم ، یا حتی اندکی پیش از ۶۰۰ میلادی بوده و، بنابراین، قطعی است که بشر بعثت رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلّم را درنیافته است. قبیله بنی اسد راویه اشعار چون دیوان بشر، نشان دهنده افتخارات قبیله بنی اسد بوده است، یکایک افراد این قبیله را می توان «راویه» شعر بشر دانست؛ از بیتی در دیوان فرزدق چنین بر می آید که وی دیوان بشر را در اختیار داشته است. شروح نوشته شده بر دیوان راوی موثق مکتب کوفه ، مُفضَّل ضَبّی (متوفی ۱۶۸ یا۱۷۸ ق)، نیز شعر بشر را نقل کرده است. ابوعُبَیده مَعمَربن مُثنّی (۱۱۰ـ۲۰۹)، ادیب و نحوی و لغوی عرب، بر دیوان بشر شرحی نوشته بوده که بغدادی (متوفی ۱۰۹۳) نسخه آن را در اختیار داشته است. در منابع دیگر نیز از این شرح نقل شده که پیداست، مؤلفان آن را در اختیار داشته اند. همچنین اصمعی (متوفی ۲۱۶) بر دیوان بشر، شرحی نوشته است که ابن ندیم از آن نام برده است. در سده سوم هجری هم دو تن از ادیبان بزرگ اسلامی، ابن السِکیّت (متوفی ۲۴۳یا۲۴۶) و ابوسعید سُکّری (متوفی ۲۷۵)، شعرهای بشر را نقل یا شرح کرده اند. عباراتی دالّ بر این موضوع در ابتدای برخی از قطعه ها و قصیده های دیوان بشر دیده می شود. اهمیت اشعار بشر شعر بشر به دلیل اهمیتی که داشته، در مکتب کوفه و بصره راویان و شارحان ویژه یافته، و به همت ابو علی قالی (متوفی ۳۵۶)، به اندلس (اسپانیای اسلامی) نیز رفته است و حتی سه بیت از شعر او، که اکنون در دیوانش نیست، در آثار بزرگان ادب اندلس دیده می شود. سیر تاریخی چاپ در ۱۳۴۰ ش /۱۹۶۱ دکتر عزّة حسن دیوان بشر را در دمشق از سوی وزارة الثقافه چاپ، و سپس در ۱۳۵۲ ش /۱۹۷۳ با افزوده هایی تجدید چاپ کرده است. نسخه ای خطی نیز از دیوان بشر را حمد الجاسر شناسایی کرده که در چاپ های نامبرده، از آن استفاده نشده است. فهرست منابع (۱) حسن بن بشر آمدی، المؤتلف والمختلف: فی أسماءالشعراء و کناهم و ألقابهم و أنسابهم و بعض شعرهم، چاپ ف کرنکو، قاهره ۱۳۵۴. (۲) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶. (۳) ابن انباری، کتاب الاضداد، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۴) ابن شجری، مختارات شعراءالعرب، چاپ محمودحسن زناتی، قاهره ۱۹۲۶. (۵) ابن ندیم، الفهرست، بیروت (بی تا). (۶) علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، بیروت (بی تا). (۷) عبدالقادربن عمر بغدادی، خزانة الارب و لب لباب لسان العرب، چاپ عبدالسلام محمدهارون، قاهره ۱۹۶۷ـ۱۹۸۰. (۸) احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمدحمیدالله، قاهره ۱۹۵۹. (۹) رژی بلاشر، تاریخ الادب العربی، ترجمه ابراهیم کیلانی، دمشق ۱۹۸۴. (۱۰) عمروبن بحر جاحظ، الحیوان، چاپ عبدالسلام هارون، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۹. (۱۱) محمداحمد جادالمولی، ایام العرب فی الجاهلیة، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸. (۱۲) زبیربن بکّار، الاخبارالموفقیات، چاپ سامی مکی العانی، بغداد ۱۹۷۲. (۱۳) سعیدبن محمد معافری سرقسطی، کتاب الافعال، چاپ حسین محمد محمدشرف و محمدمهدی علاّ م، قاهره ۱۹۷۵ـ ۱۹۷۸. (۱۴) فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، ج ۲، جزء۲، نقلة الی العربیة محمد فهمی حجازی، ریاض ۱۴۰۳/۱۹۸۳. (۱۵) شوقی ضیف، تاریخ الادب العربی، العصرالجاهلی، قاهره ۱۹۶۰. (۱۶) حسن بن عبدالله عسکری، کتاب جمهرة الامثال، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم و عبدالمجید قطامش، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۴/۱۹۶۴)، چاپ افست بیروت (بی تا). (۱۷) مظفّربن فضل علوی، نضرة الاغریض فی نصرة القریض، چاپ نهی عارف حسن، دمشق ۱۹۷۶. (۱۸) همام بن غالب فرزدق، دیوان، بیروت ۱۹۶۰. (۱۹) عادل فریجات، بشربن ابی خازم الاسدی حیاته و شعره، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱. (۲۰) اسماعیل بن قاسم قالی، البارع فی اللغة، چاپ هاشم طعان، بیروت ۱۹۷۵. (۲۱) اسماعیل بن قاسم قالی، کتاب ذیل الامالی والنّوادر، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۲۲) محمدبن یزید مبرّد، الکامل فی اللغة والادب، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره (بی تا). (۲۳) مفضّل ضبّی، المفضّلیّات، چاپ احمدمحمد شاکر و عبدالسلام محمدهارون، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۶۱/۱۹۴۲). (۲۴) یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ فردیناندووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.

[ویکی فقه] بِشْرِ بْن ِ اَبی خازِم ، فرزند عمرو بن عوف ، از بنی اسد، شاعر اواخر عصر جاهلی بود.
نام پدرش به نقل ابن شجری «عَمرو» است. از اوایل زندگی او اطلاع چندانی در دست نیست.بشر هم در شعر اعتبار داشت و هم جنگجویی دلاور بود؛ با اینهمه ، کسی شرح جامعی از زندگی و شعر او به دست نداده است و منابع هریک تنها گوشه ای از حوادث زندگی او و یا قطعاتی از آثارش را نقل کرده اند: در اواخر سده ۴ق ، ضبی ۴ قصیده از او نقل کرده است ، به همین سبب ، بعدها، در شروح مفضلیات او به بسیاری از حوادث مربوط به او اشاره کرده اند. در آغاز سده ۳ق ، ابن سلام نامش را در طبقه دوم شاعران بزرگ جاهلی نهاده ، سپس ابن حبیب در اسماء المغتالین یکی از حوادث زندگی او را آورده است . جاحظ علاوه بر چندین استشهاد در الحیوان ، به جعلی بودن بسیاری از اشعار منسوب به او تصریح می کند. ابن قتیبه از معارضه او با اوس و وجود «اقواء» در شعرش سخن می گوید. مبرد نیز در الکامل به کشاکش میان او و اوس اشاره می کند. ابوزید قرشی ، یکی از قصاید او را در شمار «مُجمهرات » خود می نهد. در سده ۴ق ابوالفرج اصفهانی ، داستان رابطه او را با حاتم طائی - که گویا سراسر ساختگی است - بر روایات پیشین می افزاید و مرزبانی موضوع «اِقواء» در شعر او را تکرار می کند. در سده ۶ق روایت مبرد عیناً در ثمار القلوب ثعالبی بازگو می شود. در سده ۵ق ابن شجری قطعاتی از او را در برگزیده های خود نقل می کند. سرانجام در سده ۱۱ق ، خزانة الادب عبدالقادر بغدادی یکی از منابع مهم می گردد، زیرا بغدادی بیش از همه به شرح احوال او پرداخته است و افزون بر این ، ادعا می کند که مجموعه ای از اشعار او را که ابوعبیده در سده ۳ق گردآوری کرده بود، در اختیار داشته است .
مدیحه سرایی برای حاتم
در منابع از همراهی او با عُبیدبن اَبرَص (مقتول در ۶۰۶ میلادی) و نابغه ذُبیانی، شاعر بزرگ عرب (متوفی ۱۸ پیش از هجرت) و دیدارشان با حاتم طایی و مدیحه سرایی هر کدام از ایشان درباره بخشندگی حاتم، و سفرشان به حیره و ملاقات شان با نُعمان بن منذر ماءالسَّماء، پادشاه لَخْمی، سخن گفته شده است در برخی از منابع نیز ابیاتی از بشر در بحر رجز، همراه با گفتاری کوتاه از وی در ستایش حاتم، وجود دارد که آن ها را در دیوانش نمی یابیم.
حوادث مهم در زندگی بشر
از آنجا که زندگی بشر، با حوادث دو جنگ نسبتاً مهم عصر جاهلی درآمیخته است ، ناگزیر روایات مربوط به ایام العرب نیز به او پرداخته اند شرح مفضلیات ، ابن عبدربه ، ابن اثیر، و اخیراً جادالمولی و دیگران . از میان معاصران ، هارتیگان نخستین کسی است که به زندگی او پرداخته است . آنگاه در ۱۹۹۱م ، عادل فریجات ، کتاب بشر بن ابی خازم الاسدی ، حیاته و شعره را نگاشت ؛ اما او چیز تازه ای بر آنچه عزت حسن در مقدمه دیوان نگاشته ، نیفزوده است . با اینهمه ، جزئیاتی که درباره تک تک قصاید و انتساب اشعار به شاعران گوناگون آورده ، گاه سودمند است در شرح احوال بشر، دو حادثه مذکور است که تا حدودی اعتبار تاریخی دارند: یکی یوم جنگ نِسار است و دیگری یوم جِفار. جنگ نخست میان بنی اسد و هم پیمانان ایشان ، ضبه ، طی و غطفان در برابر بنی عامر و هم پیمان اصلی شان بنی سعد تیره تمیم رخ داد و در آن بنی اسد پیروز شدند و بسیاری از مردان دشمن را کشتند. انگیزه جنگ جفار آن بود که بنی تمیم در پی گرفتن انتقام برآمدند؛ اما بنی اسد بار دیگر بر آنان پیروز شدند. بشر در این جنگ حضور فعال داشت و در هجای بنی تمیم چندان اصرار ورزید که از سوی دیگران سرزنش شد. اشارات بشر به این جنگ ها و به ویژه یادآوری نام سران جنگجو قابل عنایت است .
← زمان حوادث مذکور
...

پیشنهاد کاربران

بپرس