بازار

/bAzAr/

مترادف بازار: بازارچه، بازارگاه، بازارگه، تیمچه، راسته، رسته، سوق ، معامله، خریدوفروش، سروکار

متضاد بازار: میدان

معنی انگلیسی:
bazaar, exchange, mall, market, marketplace, mart, plaza, rialto, market(- place)

لغت نامه دهخدا

بازار. ( اِ ) در پهلوی واچار ( در هوجستان واچار = سوق الاهواز. رجوع شود به خوزستان ) در پارسی باستان آباکاری مرکب از: آبا در سانسکریت سبها . بمعنی محل اجتماع و جزو دوم مصدر کاری ، بمعنی چریدن ( دارمستتر، تتبعات ایرانی ج 2 ص 129، 131 ). گیلکی واچار . ( نیز: بازار . م ) فریزندی ویرنی بازار . نطنزی واچار ( 1 ص 290 ). سمنانی وازهار . سنگسری وزر . سرخه ای ، لاسگردی و شهمیرزادی بازار . ( 2 ص 188 ).استی بزر . ( استی 114 )؛ محل خرید و فروش کالا و خوراک و پوشاک. لغت فرانسه بازار از پرتقالی گرفته شده و پرتقالیان نیز از ایرانیان گرفته اند. ( نداب 3: 3-4 فرامرزی ) و رک : دایرة المعارف فرانسه. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ج 1 ص 218 ) . اعراب در آن تصرف کرده الف را به «یا» بدل کرده بیزار گفته و بیازره بر آن جمع بسته اند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 161 شود. دورسته از دکان های بسیار در برابر یکدیگر که غالباً سقفی آن دو رسته را بیکدیگر می پیوندد. میدان داد و ستد.کوی سوداگران. مغازه. دکان. دکه.: بازار صحافها. بازار بزازها. بازار کفاشها. بازار خیاطها. بازار سراجها و غیره. بازار عطرفروشان ؛ لَطِمَه. ( منتهی الارب ).ج ، لطایم. سوق. ( دهار ) ( ترجمان القرآن ). ج ، اسواق. قَسیمة. ( منتهی الارب ). تیم. رجوع به دزی ج 1 ص 48 شود.
در قاموس کتاب مقدس آمده : ( انجیل لوقا 7: 32 ) بازار: معروف است و در آنجا هر گونه متاع بفروش میرودو گاهی کوچه های درازی ترتیب داده در طرفینش دکانها میساختند چنانکه حال نیز معمول است و گاهی این لفظ دلالت بر محل وسیعی مینماید که در میان شهر قرار داده خریدار و فروشنده در آنجا جمع میشدند و متاعهای خود را بفروش میرساندند و بتدریج احکام و مباحثات و مسائل مشکله فلسفیه و سیاسیه را در آنجا گفتگو مینمودند. ( کتاب اعمال رسولان 16:19 و 17:17 ). و اهالی دهات وقضات و صاحب منصبان در آنجا فراهم میشدند لذا فرمایش مسیح در انجیل مرقس 12:38 میفرماید که ایشان سلام رادر بازارها دوست میدارند صحیح میباشد و اطفال و اشخاص بیکاره نیز در آنجا جمع می شدند و چون خداوند ما مسیح خواست که فریسیان را توبیخ و سرزنش نماید چون که اعمال عجیبه در میان ایشان بجا آورده و با وجود آن او را ترک کرده رد نمودند و یوحنا را قبول کردند و حال آنکه اعمال عجیبه بجا نیاورد ایشان اشخاصی را که متابعت والدین خود مینمایند تشبیه فرمود و باید دانست که عمله هائی که طالب کار بودند در میان بازار فراهم میشدند تا هر کسی که خواهد ایشان را کار فرماید چنانکه در این روزها نیز معمول است. ( قاموس کتاب مقدس ): بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - محل خرید و فروش کالا و خوراک. ۲ - کوچ. سر پوشیده که از دو سوی دارای دکانها باشد بازارگاه . یا باز خاک . ۱ - قالب آدمی . ۲ - عظمت بشریت. ۳ - رونق امور دنیوی . یا باز مکاره .
دهی از شیراز

فرهنگ معین

[ په . ] ( اِ. ) ۱ - محل خرید و فروش کالا. ۲ - نیرنگ ، فریب . ۳ - پیشامد، ماجرا. ۴ - بهانه ، بیهودگی . ۵ - مجازاً ارزش و اعتبار. ، ~ شام کنایه از: شلوغی و ازدحام .

فرهنگ عمید

۱. جای دادوستد و خریدوفروش کالا، محل اجتماع و دادوستد فروشندگان و خریداران.
۲. کوچۀ سرپوشیده که دارای چندین مغازه یا فروشگاه باشد.
* بازار مشترک: (اقتصاد ) جامعۀ اقتصادی به وجودآمده به وسیلۀ چند کشور به منظور تقلیل تعرفۀ گمرکی، اتخاذ سیاست مشترک در امور حمل ونقل، و تقویت مؤسسات اقتصادی.
* بازار مکاره: بازاری که سالی یک بار برای مدت چند روز در محلی تشکیل می شود و از شهرهای مختلف یا از کشورهای دیگر اجناسی برای نمایش یا خریدوفروش به آنجا می آورند.

واژه نامه بختیاریکا

بازارگَه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بازار یا همان سوق مکان داد و ستد کالا است. از آن در بابهای طهارت، صلات و تجارت سخن رفته است.
بازار به اعتبار بازرگانانی که در آن به تجارت اشتغال دارند به دو بخش تقسیم می شود:الف: بازار مسلمانانب: بازار غیر مسلمان.
← بازار مسلمانان
مستحب است بازاری هنگام ورود به بازار دعاهای وارد شده در این زمینه را بخواند.
مکروهات در بازار
داخل شدن به بازار پیش از همه و خارج شدن از آن پس از همه و نیز گشتن در بازارها مکروه است.
نماز در بازار
...

[ویکی فقه] بازار (ابهام زدایی). واژه بازار ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • بازار (فقه)، بازار یا همان سوق مکان داد و ستد کالا• بازار (صدر اسلام)، بازارهای صدر اسلام و بیان ویژگی های بازار اسلامی
...

[ویکی فقه] بازار (صدر اسلام). بازار مکان و یا موقعیتی است که در آن، خریداران و فروشندگان، کالاها و خدمات و منابع را خرید و فروش می کنند. برای هر کالا، خدمت یا منبعی که در اقتصاد خرید و فروش می شود، بازاری وجود دارد.در دوران جاهلیت بازارها به صورت فصلی و موسمی تشکیل می شد. برخی از این بازارها در دوران صدر اسلام نیز باقی بودند. در این دوران بازارها عمدتا در کنار مسجد و دارالاماره ساخته می شد و امنیت آن بر عهده دولت بود. از جمله وظایف متولیان بازار می توان به جلوگیری از احتکار، کم فروشی و فروش کالاهای حرام، جلوگیری از تجاوز به حریم بازار، نظارت بر کیفیت کالاها و موارد دیگر اشاره کرد.در اسلام برای بازار مطلوب اصول و اخلاقی وجود دارد که خریداران و فروشندگان باید به این اخلاق و اصول پایبند باشند. داشتن اطلاعات کافی، ثبات عرضه کالا، هزینه کم عقد قرارداد، امنیت بازار و ... از جمله مقولاتی است که کارکرد یک بازار با آن سنجیده می شود.
بازار مکان و یا موقعیتی است که در آن، خریداران و فروشندگان، کالاها و خدمات و منابع را خرید و فروش می کنند. برای هر کالا، خدمت یا منبعی که در اقتصاد خرید و فروش می شود، بازاری وجود دارد.
سالواتوره، دومینیک، تئوری و مسائل اقتصاد خرد، ص۱۰، حسن سبحانی، تهران، نی، ششم، ۱۳۷۲.
مرکز تجارت و خرید و فروش اعراب جاهلی بازارهایی بود که فصلی و موسمی تشکیل می شد. اعراب از دور و نزدیک به آنجا می آمدند و به داد و ستد می پرداختند.
غفاری، هادی، نظام اقتصادی صدر اسلام، ص۱۶۶، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور، ۱۳۸۶.
۱) بازار، غالباً در کنار مسجد و دارالاماره بنا شده بود، که این خود نشانه ارتباط وثیق این مراکز با یکدیگر است. برای نمونه، مساجد جامع بصره، کوفه و سامرا در کنار بازار قرار داشتند.۲) از روایات استفاده می شود که در زمان امیرالمؤمنین (علیه السّلام) کوفه، بازارهایی داشت که در آن ها اتاق هایی برای خرید و فروش ساخته و آماده شده بود و امنیت آن ها را دولت تامین می کرد. البته در کنار این نوع بازار، بازارهای دیگری نیز وجود داشت که هرکسی می توانست بساط خود را پهن کند و به خرید و فروش بپردازد.در این نوع بازار، فروشندگان، مکان خاصی نداشتند و آن کس که زودتر وارد بازار می شد، می توانست مکانی را که بهتر می دید، برای خود انتخاب کند و تا شبِ آن روز نیز، کسی حق ممانعت از او را نداشت و هیچ کس نمی توانست جای وی را تصاحب کند. امام علی (علیه السّلام) در حدیثی می فرماید: «بازار مسلمانان مانند مسجد آنان است؛ کسی که در مکانی از بازار پیشی گیرد، تا شب از دیگران به آن مکان سزاوارتر است.»
کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۵، ص۱۵۵، تصحیح علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۵.
...

[ویکی فقه] بازار (فقه). بازار یا همان سوق مکان داد و ستد کالا است. از آن در بابهای طهارت، صلات و تجارت سخن رفته است.
بازار به اعتبار بازرگانانی که در آن به تجارت اشتغال دارند به دو بخش تقسیم می شود:الف: بازار مسلمانانب: بازار غیر مسلمان.
← بازار مسلمانان
مستحب است بازاری هنگام ورود به بازار دعاهای وارد شده در این زمینه را بخواند.
جواهر الکلام، ج۲۲، ص۴۵۲.
داخل شدن به بازار پیش از همه و خارج شدن از آن پس از همه
جواهر الکلام، ج۲۲، ص۴۵۶.
...

[ویکی فقه] بازار (قرآن). بازار، محل خرید و فروش کالا و خوراک است و مکان داد و ستد کالا است که از آن در بابهای طهارت ، صلاة و تجارت سخن رفته است.
بازار به اعتبار بازرگانانی که در آن به تجارت اشتغال دارند به دو بخش تقسیم می شود.
← بازار مسلمانان
مستحب است بازاری هنگام ورود به بازار دعاهای وارد شده در این زمینه را بخواند. داخل شدن به بازار پیش از همه و خارج شدن از آن پس از همه و نیز گشتن در بازارها مکروه است. نماز خواندن در مسجد بازار همچون دیگر مساجد مستحب است؛ لیکن فضیلت آن نسبت به مساجد دیگر، مانند مسجد جامع و مسجد محل کمتر می باشد.
بازار آزاد
بازار غیر رسمی: عنوان بازار آزاد در برابر بازار رسمی به بازاری گفته می شود که در آن، قیمتها از طرف دولت یا سازمانهای وابسته هدایت و نظارت نمی شود؛ بلکه داد و ستد با رضایت طرفین خواهد بود و به تبع نوسان عرضه و تقاضای کالا در چنین بازاری، قیمتها نیز دستخوش نوسان است. فروختن کالای خریداری شده از بازار رسمی به بهایی بیشتر در بازار آزاد ـ به شرط مخالف نبودن با مقررات دولت اسلامی ـ جایز است. مواد غذایی و غیر آن که از بازار رسمی تهیه می شود اگر در پایان سال خمسی چیزی از آن باقی بماند، باید به قیمت بازار آزاد محاسبه و خمس آن پرداخت شود.در پرداخت زکات فطره قیمت جنس بر اساس بازار آزاد محاسبه می گردد. در این مدخل از واژه « سوق » و « تجارة » استفاده شده است.

دانشنامه عمومی

بازار (آذربایجان). بازار ( به لاتین: Bazar ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان زاقاتالا واقع شده است. [ ۱]
عکس بازار (آذربایجان)عکس بازار (آذربایجان)

بازار (اقتصاد). بازار به مجموعه ای از خریداران بالقوه و بالفعل یک کالا یا خدمت گفته می شود. [ ۱] از نظر تاریخی، بازار به محلی گفته می شود که خریداران و فروشندگان برای مبادله کالا یا خدمات به آن مراجعه می کنند. اما اقتصاددانان به مجموعه خریداران و فروشندگانی که به خرید و فروش کالا یا خدمات خاصی مبادرت می کنند، بازار می گویند. از دیدگاه بازاریابی، مجموعه خریداران، بازار را تشکیل می دهند. در عین حال، کلمه بازار بعضاً به مجموعه هایی غیر از مشتریان یا خریداران نیز گفته می شود مانند بازار نیروی کار یا بازار رای. [ ۲]
فیلیپ کاتلر، بازار را این گونه تعریف می کند:[ ۳] :
بازار مشتمل بر تمام مشتریان بالقوه ای است که دارای نیاز و خواسته مشترک باشند و برای تامین نیاز و خواسته خود، به انجام مبادله متمایلند و توانایی انجام این کار را نیز دارند.
نظریه های گوناگون شکست بازار، از جمله پیروان کینز معتقدند بازار به تنهایی قادر به ایجاد تعادل های بهینه نیست و شکست بازار را باید با نظارت ها و دخالت های دولت جبران کرد.
با این حال پیروان مکتب اتریش همچون هایک معتقدند بازار یک نظم خودجوش و قاعده - محور همانند زبان است که حیثیت وجودی مستقل از آن خود ندارد و به اعتبار رعایت برخی قواعد کلی شکل گرفته و منشا اثر در روابط میان انسان ها می شود. همان طور که هیچ زبانی را به هیچ اتهامی در هیچ دادگاهی نمی توان محکوم کرد، سخن گفتن از تقصیر نظم بازار نیز بی معنی است. البته منظور این نیست که اینگونه نظم ها کامل و بی عیبند بلکه مقصود روشن کردن جایگاه معرفت شناختی آن ها است. هیچ نظمی در عالم انسانی بی عیب و نقص نیست، نظم بازار را نیز نمی توان از این قاعده مستثنا دانست. [ ۴]
از مدافعان نظام بازار آزاد در ایران نیز می توان از دکتر موسی غنی نژاد نام برد که انتقادهای وارد شده بر نظام بازار را این گونه توضیح می دهد: «برخی اقتصاددانان بر این رای هستند که بازار آزاد ( لسه فر ) در همه شرایط به نحو مطلوب عمل نمی کند و برای رفع این عیب تصمیمات اداری - دولتی خارج از نظام بازار ضرورت دارد. مصداق هایی که در این خصوص ذکر می شود ازقبیل نابرابری در توزیع درآمد و ثروت یا آثار خارجی منفی ناشی از آلوده کردن محیط زیست و غیره، مباحث زیادی را در محافل آکادمیک دامن زده است. بدون وارد شدن در جزئیات این مباحث پیچیده فقط اشاره می کنیم که شکست بازار الزاماً و همیشه به این معنی نیست که راه حل جایگزین بهتر است. تجربه دولتی سازی دهه های پس از جنگ دوم جهانی نشان داد که شکست دولت در بسیاری از موارد بدتر از شکست بازار بوده است. درباره بحران مالی اخیر نیز می توان گفت که مسئله اساساً ریشه در دولت و تصمیمات سیاسی دارد. »
عکس بازار (اقتصاد)عکس بازار (اقتصاد)عکس بازار (اقتصاد)

بازار (فیلم). بازار ( به هندی: Baazaar ) فیلمی محصول سال ۲۰۱۸ و به کارگردانی گاراو کی. چاوالا است. در این فیلم بازیگرانی همچون سیف علی خان، رادیکا آپته، چیترانگادا سینگ، دنزل اسمیت، روهان مهرا ایفای نقش کرده اند.
عکس بازار (فیلم)

بازار (فیلم ۱۹۸۳). بازار ( به هندی: Mandi ) فیلمی محصول سال ۱۹۸۳ و به کارگردانی شیام بنگال است. در این فیلم بازیگرانی همچون اسمیتا پاتیل، نصیرالدین شاه، کولبوشان کارباندا، شبانه اعظمی، آمریش پوری، اوم پوری، سعید جعفری، آنو کاپور، ساتیش کایشیک، پانکاج کاپور، راتنا پاتک ایفای نقش کرده اند.
عکس بازار (فیلم ۱۹۸۳)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

در شهرهای قدیم ایران، مجموعه ای متشکل از انواع مراکز عمومی شهری، و واحدهای تولیدی و تجاری، که ستون فقرات شهر را تشکیل می دهد. کارگاه های تولیدی و مراکز عمده فروشی و خرده فروشی، فضاهای اصلی بازارند، که بناهایی همچون مسجد، مدرسه، و حمّام در کنار آن ها قرار دارند. بازار غالباً در کنار مسجد جامع شهر قرار داشته است. بازار نوعی مجموعۀ خوشه وار درون شهری است، که در شهرهای سنّتی ایران، محورِ مهم زیستی بوده، و در پیوند با سایر عناصر اصلی شهر سنّتی، اساس شهر را تشکیل می داده است. پیکرۀ کالبدی و فضایی بازار ایرانی، اندام های معماری متنوّعی را دربر می گیرد که در پیوند و تنیدگی با هم، وجوه و مقیاس های مختلف اجرای امور اقتصادی، تجاری، و فرهنگی شهر را ممکن می ساخته اند. بناهای اصلی در بازار سنّتی بر چند نوع اند: راسته، سرا، کاروان سرا، تیمچه و دالان بازار. راستۀ بازار نظامی خطی دارد؛ گاهی بازار بیش از یک راسته دارد، و گاه راسته ها یکدیگر را قطع می کنند. در شهرهای حاشیۀ کویر، بیشتر بخش ها، ازجمله محور اصلی، سرپوشیده اند، فضاهای باز به صحن کاروان سراها و سراها، و گاهی تکیه ها منحصر می شوند، و در برخی قسمت ها فضاهایی نیمه باز وجود دارد. لیکن در مناطق مرطوبِ شمالی و جنوبی، بازار غالباً به صورت محوری روباز، همچون خیابانی با دکان هایی در دوسو دیده می شود. بازار در شهرهای سنّتی ایران، علاوه بر عملکرد کلّیِ تجاری، کانونی اجتماعی با نقشِ فرهنگی و گاه سیاسی نیز برشمرده می شود، و در بسیاری از تحوّلات تاریخی، به منزلۀ نهادی اجتماعی تأثیرگذار است. علاوه بر بازارهای مفصّل و شاخص شهرهای سنّتی ایران، در برخی از مناطق، بازارهای کوچک غیردائمی، و بازارچه های محلّی نیز وجود دارد. از بازارهای مهم ایران، بازار اصفهان، تبریز، کاشان، شیراز، کرمان، و تهران درخور ذکرند.

جدول کلمات

سوق

مترادف ها

agora (اسم)
بازار، محفل

market (اسم)
بازار، مرکز تجارت، محل داد وستد

marketplace (اسم)
بازار، بازار گاه، میدان فروش کالا

bazaar (اسم)
بازار

mart (اسم)
بازار، مرکز بازرگانی، مرکز حراج

plaza (اسم)
بازار، میدان، میدان عمومی، میدان محل معامله

forum (اسم)
بازار، میدان، محکمه، دادگاه، دیوانخانه، محل اجتماع عموم

فارسی به عربی

سوق , منتدی , میدان

پیشنهاد کاربران

پاسخ به جناب سالار :
1 - واژه مغولی تامغای از واژه فارسی �تمگا� گرفته شده است.
2 - شما از همین 32 حرف فارسی �ق� �غ� �گ� را نمی توانید درست تلفظ کنید و ترکهای ترکیه �خ� را هم نمی توانند تلفظ نمایند بعد ادعای 38 حرف دارید .
...
[مشاهده متن کامل]

3 - ما از زبان کهن و باستانی سخن می گوییم شما از مسجد �معرب مزگت فارسی� سخن به میان می آورید که به دوره بعد از اسلام مربوط می شود وچونکه ترکها توسط ایرانیها مسلمان شده اند سخن شما جز یاوه گویی چیزی دیگر نیست.
4 - زبان پهلوی همان زبان پارسی میانه می باشد و پیش از اسلام در این سرزمین بکار می رفته است.
5 - تحقیقات را شبها در خواب و رویا انجام می دهید تا شاید بتوانید تاریخی برای خود دست و پا نمایید .

واژه بازارشایدپازاربوده است. به معنی محل پاگذاشتن وبه بیان دیگرمحل رفت وآمدمردم وکاروانها برای خرید وفروش مایحتاج روزمره باشدکه درگذرایام وسهولت تلفظ به بازارتبدیل شده است، شاید.
ساختار خود کلمه بازار از از و ار تشکیل شده .
اول کلمه ای که مدعی هستید رو باید در زبان با هم خانواده ها و ساختارش در کلمات دیگر نشون بدید تا اثبات کنید برای این زبان است .
تامغای آز و ار در سری سی و هشت حرفی الفبای قدیم تورک قرار میگیرن و صدها کلمه تورکی با آز و ار داریم …
...
[مشاهده متن کامل]

تامغای آز برگرفته از سمنیزم در مفهوم درخواست تعالی در فرش ها و مساجد کار شده و غیر قابل کتمان و جعل است .
در نهایت برای زبان ادعایی پهلوی اول باید بتونید یک اثر معرفی کنید یک چهره معرفی کنید یک شاعر معرفی کنید تا بتونید وجوش رو اثبات کنید چون طبق تحقیقات جدید ساسانی ها سریانی ( عرب ) هستند و در اتحاد با کوشانی ( هون ) … دهها چهره سریانی مثل افرادیات وجود داره ولی هیچ اثر فهلوی نیست .

بازار واژه ای فارسی است و از �وازار� پهلوی و آنهم از �واها چارانا�در زبان ایرانی باستان گرفته شده
است
در پاسخ به پانترکها که طبق معمول می خواهند چیزهایی را ندارند بدزدند چرا که به آنها در روسیه قزاق ( دزد ) می گفتند باید بگویم :
...
[مشاهده متن کامل]

1 - ترکها عشایر بوده و ساکن یک مکان نبودند که جایی برای داد وستد داشته باشند تا برایش واژه ای داشته باشند
2 - ترکهای عثمانی این واژه را از فارسی گرفته و با تلفظ �پازار� هم بجای بازار و هم بجای روز یکشنبه استفاده می کنند
3 - ترکها همچنین واژه چهارسوی فارسی را با تلفظ �چارشی� به همین معنا استفاده می کنند
4 - بازار از زبان فارسی به ایتالیایی و از آنجا به انگلیسی راه یافته است

[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
Market
بستر یا عرصه ای آنلاین یا آفلاین که در آن معاملات تجاری انجام می شود.
با زار = جای که اشک آدم را در می آورد و انسان را آزار میدهد
هم خانواده بی زار و آزار
در زبان کوردی
بازار معنی نداره اما واچار چرا
وا=آنجا
چار=برآورده کردن، درمان کردن، بینیاز ی، چاره کردن و. . . .
بازار تعریب شده واچار هستش وا به با ، چار به زار عوض شده
مثل کلمه مسمار که از پزمار کوردی گرفته شده به معنی پسر مار
...
[مشاهده متن کامل]

ودهها کلمه دیگه که وارد زبان عربی شده
و صدها کلمه ایی که ما از آنها گرفتیم

بازار در پارسی دوران ساسانی به دیس
واچار
وازار
بوده است.
واجار
واژه بازار از پارسی میانه وازار ( wāzār ) ، از پارسی باستانی واچار ( vāčar ) سرچشمه می گیرد. درست زمانی که مغولها اصلا نمیدانستن زبان چیست وگر میدانستند که دنیا را به خاک و خون نمی کشیدن و حاصلین تجاوز وحشی و بیسواد خود را به ارث نمی گذاشتن.
...
[مشاهده متن کامل]

#تپه یا تُنب واژه ای فارسی به معنی ارتفاعی نه بس بلند از زمین، تل، تپه، توده، نجد و ربوه است. در پارسی دری و در برخی گویشهای محلی به کار رفته است. ازجمله گویش تنگستانی و لارستانی به ویژه در گویش کوخِردی و شهرستان بستک هرمزگان به کار می رود. . .
واژهٔ فارسیِ تپه شکلی دیگر از واژه های قدیمی تر پارسیِ تبره و تبرک است. زبان های ترک تبار نیز این واژه را از فارسی وام گرفته اند.
تپه واژه ای فارسی برگرفته از پایه است، به کوه های کوچک کنار کوه، 《 کوهپایه یا تپه》 می گویند.
و یکی از هزاران واژه ی فارسی است ، که به ترکی راه یافته.

چون که زیرا
عوذری ( ببخشید اوزرا ) مطمئنی تهوع و استفراغ ترکی نیست و عربیه؟ شاید عمدا ع غ بکار رفته که ترکا را گمراه کنه که فکر کنن عربیه.
یه کم که به تخیلت فشار بیاری می فهمی که تهوع در اصل تاهاوو بوده که توی ترکی دل آشوب معنی میده و استفراغ هم ایستیفراماق هست که از ریشه فعل سیتیفراخ گرفته شده یعنی گند زدن جوری که حال همه رو بد کنه.
...
[مشاهده متن کامل]

هر کلمه ای که آخرش اغ یا اق باشه ترکیه مث استفراغ فراغ ارفاق رفیق رفاقت طلاق عروس ( آروس ) داماد بلاغ ( نهج البلاغه هم ترکیه ) تبلیغ بلوغ طلوع غروب عذری ( اوزرا ) سوقرا کوبرا اسقر اکبر و و و
کلا هر کلمه ای که اول و آخرش هر چیزی باشه حتما ترکی هستش. . .
قدر خودتو بدون و مواظب خودت باش

باشیم اوسته یرین وار . یا تپه م اوسته یرین وار. . . . تپه نام دیگر باش ( سر ) است. . . تپه لی باغ نام محله ایی در تبریز ( باغی که تپه ( زایده ایی مثل سر، که گرد است. دارد ) تپه یک کلمه ی تورکی است. چون
...
[مشاهده متن کامل]
حروف گچپژ در عربی و لهجه هایش نیست. و حروف گچپژ مخصوص زبان تورکی است. کلاه زنان را نیز گفته اند و آن چیزی باشد محرابی که زنان از گلابتون و مروارید دوزند و از طلا و جواهر نیز سازند و بر پیشانی نصب کنند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) . و کله و کلاه را که از ماهوت یا شال پشمینه باشد نیز تپه ٔ کلاه گویند بجهت برآمدگی . ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) . || جای مدور که از خاک کودو نرم کنند برای کاشتن گلها. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . || مجازاً چیزی برآمده را گویند چون : یک تپه ریش داشتن ، تپه تپه پلیدی . پلیدی بسیار کودشده . گردشده و فراهم شده . || مزید مؤخر امکنه : آل تپه ، الباس تپه ، امام تقی تپه ، ایلغارتپه ، باج تپه ، بنفشه تپه ، ترنگ تپه ، تقرتپه ، تیکان تپه ، دوشان تپه ، دیم تپه ، سالیان تپه ، سنگ تپه ، شالی تپه ، شغال تپه ، شهرستان تپه ، قراتپه ، قراوای تپه ، قلی تپه ، گل تپه ، گمش تپه ، گندل تپه ، مرادتپه ، یارم تپه . || مزید مقدم امکنه . رجوع به تپه . . . شود.

رواج گاه. [ رَ ] ( اِ مرکب ) بازارگاه. ( ناظم الاطباء ) . جای روایی. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتینگاس ) .
بازار از دو تکواژ کهن پارسی می باشد: ( بار ) و پسوند ( زار )
تکواژ ( بار ) که نیاز به ویچارش ( توضیح ) ندارد. پسوند ( زار ) پسوند کهن پارسی ( همچون مرغزار ) است که یک پسوند مکانی است و هنگامی به کار می رود که در آن مکان با فراوانی وانبوهی از آن چیزی که در تکواژ یا واژۀ پیشینِ زار بکار رفته، روبه رو باشیم ( برای پژوهش در این باره می توانید پسوندها را جستجو کنید ) : همانند ( چمن زار ) که به چم و معنای جایی است که چمن به فراوانی دیده می شود. ( گلزار ) جایی است که به فراوانی گل و ) جود دارد. ( کوهزار ) جایی است که کوههای بسیاری وجود دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

پس بازار ( بارزار:سِتُرده شدن آوای ( ر ) به دلیل نزدیکی به آوای ( ز ) ) :به معنای جایی است که بارهای بسیار وجود دارد.
این کاربر ( ع ) گویا نمی دانند در گذشته فروشگاه نبوده که بخواهند کرکره را ببندند، بلکه فروشنده بارهایی داشته که دادوستد می کرده و یا در معرض فروش می گذاشته است، چجوری رویت می شود value را به بازار و بازار را به بالا پیوند دهی؟؟این فلسفه بافی های شما پانمغولچِگان بسیار خنده دار است. به گمانم اگر این کاربر ادامه می داد، همۀ نوواژگان در دانش اقتصاد و رمزارزها را به توهمات خود پیوند می داد.

دیگه واقعا تهوع آوره هرچیزی رو به زبان ترکی یا همون مغولی ربط میدین ترکی امروز خیلی کلمات فارسی واردش شده و این توهم رو بهتون وارد کرده لابد همش ترکی بوده انقدر خودتون رو با جعلیات منفورتر از این نکنید
یر ساده ای دارد که چنین است
باها زار
متن زیر را بخوانیم :
Aynı HAvr k�kten Latince venum ( satış ) , vendere ( satmak ) > İngilizce venal ( parayla alınıp satılan ) , vendor ( satıcı ) .
...
[مشاهده متن کامل]

همانطور که میبینید این واژه را به زبان هند و اروپایی متصل کردند!
واژه ی باها در ترکی همان باغا در نام باغادیر - باهادیر است. 🔴
باها - باغا از بن باغماق ( بوغماق ) به معنی بستن است ( باغلی ) که از تفسیر چفت و بست شده است ( باغلاییجی - بند کننده )
واژه ی باغام در ترکی به معنی پشتیبان از این ریشه است همچنین باغانا به معنی ستون از این ریشه است از تفسیر پابند شده و محکم معانی مثبت گرفته است یا از تفسیر باغیشلاماق بخشندگی و مهربانی این معانی را گرفته است.
در لاتین vendere به معنی فروختن وجود دارد که واژه ی ناخالص با بن باغ است که ممکن است از بها فعل فروش مشتق شده یا اینکه از تفسیر دیگر بند کردن ( مثل تفسیر فارسی فرو - فروختن ) چنین فعلی ایجاد شده است.
venum : فروش
واژه ی value در انگلیسی به معنی قیمت از این ریشه است.
واژه ی بالا در فارسی و بالا - bala در ترکی به معنی عزیز هم از همین بن هستند
بالا - bala : ارزشمند - عزیز
واژه بلند هم از این واژه درست شده است.
تفسیر دوم واژه ی بازار♦️
از فعل بوزدورماق ترکی به معنی معامله کردن است ( باسدیرماق - فروختن )
بوز زار که در انگلیسی به صورت buzzar نوشته میشود.
bozzar : محل معامله

گمان میرودبازار به معنای مصطلح آن که محل دادوستدباشدرا باید با توجه به بارمفهومی آن معناکرد لذا معنی آن بیشتربه این میخورد که محلی که می باید اجناس درآن به صورت باز و درمعرض دید بودن آورده شود ( باز= بدن
...
[مشاهده متن کامل]
پوشش آر= بیاور ) و یا اینکه چنانچه جنس فروخته شده به هرعلتی مورد توجه خریدارقرارنگرفت، میتواند آن را بازگرداند ( باز= برگرداندن آر= بیاور )

mall
بازار ( Market ) :[اصطلاح بازارکسب و کار] محلی که خریداران و فروشندگان اقلامی را که ارزش دارند مبادله می کنند. فضایی است فیزیکی که خریداران و فروشندگان برای بهترین قیمت چانه زنی می کنند که یکی از مفاهیم اساسی تجارت است . فقدان یک بازار فیزیکی برای یک سری از کالاها معمولاً یکی از منابع اساسی ناکارآمدی اقتصادی است. در این بازار تقاضا برای محصول یا خدمت مورد نظر معمولاً از طریق طرح هایی با مدت زمان مشخص و معلوم سنجیده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]


بازار رو به ترقی :[اصطلاح اقتصای] بازاری که در آن افزایش متمادی در قیمت سهام مشاهده شود.
بازار فروش ( اصطلاح بازاریابی و فروش ) : هنگامه که به هر دلیلی کالا در بازار کم می شود و مشتریان برای خرید به بازار وجود می آورند بدون تأمل و تفکر هر نوع کالایی با هر کیفیتی را می خرند اصطلاحاً به وضعیت بازار، بازار فروش می گویند.
بازار رقابتی ( اصطلاح بازاریابی و فروش ) : به بازاری اطلاق می شود که در آن تعداد بسیاری خریدار و فروشنده به طور مستقل مشغول داد و ستد باشند؛ بنابراین هیچ عضو بازار نمی تواند به تنهایی تأثیری بر بازار داشته باشد.
بازار : به معنی کار و بار و رفتار و شیوه ی زندگانی
بدید، از بدو نیک ، بازارِ اوی ؛
به یزدان پناهید در کار ِ اوی.
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۱۹۰.
در جای دیگر می نویسد : ( ( بازار در پهلوی در ریخت واچار wāčār بکار می رفته است . ستاگ واژه ، " با " یا "وا " ، ریختی از " بها " در پهلوی وهاگ wahāg دانسته شده است و معنی بنیادین آن بهازار = جای بها . بازار دربیت زیر به کنایه ی ایما از رونق و رواج و روایی به کار رفته است .
...
[مشاهده متن کامل]

( ( چو تهمورث آگه شد از کارشان
برآشفت و بشکست بازارشان. ) )
( همان ص 257. )
در مورد معنی بازار در بیت زیر می نویسد : ( ( بازار در بیت زیر به معنی نیرنگ و فریب ِ نغز و نهان به کار رفته است که نیرنگباز و فریفتار را در چشم فریفته می آراید و راستکار و بی رنگ و ریو جلوه می دهد .
( ( چو ضحاک بشنید گفتار اوی
نهانی ندانست بازار اوی ) )
( همان ، جلد اول ، ص 281. )

بازار یعنی مکانی که در آن خرید یا فروش انجام میشود و مردم زیادی در آن رفت وآمد میکند
بازار=باز آر
یعنی= باز بیار. . .
بازار، شخص است نه مکان!
به کسی که دائم پول یا کالا و یا خدمت می آورد و عرضه می کند، بازار گفته می شود.
به کسی که پول می آورد، بازار خریدار؛
و به کسی که کالا یا خدمت عرضه می کند، بازار فروشنده گفته می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

با این معنی، کلماتی همچون بازاریابی اصالت معنایی پیدا می کنند.
بازاریابی یعنی= مشتری یابی
هومن کشاورز

واجار ~ وازار
معنی بازار در زبان لری بختیاری
با:::باید. با
زار:::زار زدن. داد زدن.
فریاد زدن. جهت خبر دار شدن رهگذران از جنس فروشی خود در مغازه و خرید آن توسط رهگذران . با زار زدن
جمله لری بختیاری
...
[مشاهده متن کامل]

خوی چیات بفروش ره
وازار زنی:::
اگر می خواهی
چیزهایت*اجناس*به فروش
برود باید زار بزنی*فریاد زدن*
وازار:::باید زار، باید فریاد. باید داد
زار:::فریادی که نوعی درخواست از مردم است .
بیاید و بخرید. نوعی خواهش
وا::باید

بازار ( بخش اول ) 1 ) واژه 2 ) شهر و بازار در دوره اسلامی بازار بزرگ شهری جایگاه بازار در شهر اسلامی 3 ) مهمترین خصوصیات بازارهای م ، قیصریه ، بدستان ) ؛ میدان ؛ دالان ؛ چهارسو
پیوستگی میان اجزای مختلف بازار با قدمتهای متفاوت
...
[مشاهده متن کامل]

جدا بودن محل کار ( بازار ) از محل سکونت
تجمع پیشه وران مختلف در راسته ها
بخشبندی بازار و اصول اساسی آن
مهمترین گونه های بازار از لحاظ شکل و کارکرد: بازار خطی ؛ بازار چندمحوری ؛ بازار مرکزی با خانهای پیرامونی ؛ بازار صلیبی ؛ بازار محله ؛ بازار بیرون شهری ؛ بازار صحرایی ؛ بازار زیارتی ؛ بازار صنایع دستی
4 ) کلیاتی در معماری و مصالح ساختمانی بازار
5 ) نظام درونی بازار
اصناف بازار
تشکیلات صنفی
بازارهای صنفی
احتساب و نظارت
بازار، در حدیث و فقه
6 ) بازارهای شهری قبل از اسلام و در دورة اسلامی
دورة جاهلیت و صدر اسلام ( عکاظ ؛ مربد )
دورة اسلامی ( قلمرو مرکزی ؛ مناطق پیرامونی )
7 ) نقش بازار شهری در زندگی اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی
و دینی
اشارات و سوابق تاریخی
ــ در ایران دو قرن اخیر:
مجلس وکلای تجار ( 1301 )
قیام تنباکو ( 1309 )
انقلاب مشروطیت ( 1324 - 1329 )
نهضت ضدجمهوری ( 1302 )
نهضت ملی شدن صنعت نفت ( 1329 - 1332 )
قیام 15 خرداد 1342
انقلاب اسلامی ( 1356 - 1357 )
8 ) پیشینه و خاستگاه بازار بزرگ شهری
یافته های باستانشناسی ، داده ها، و شواهد کهن تاریخی
پیدایش راسته های خرده فروشی
پیدایش سراهای سرپوشیده برای کالاهای گرانبها
پیدایش خانها برای تجارتهای عمده و خارجی
9 ) بازارهای موقت
بازارهای روستایی در ایران و افغانستان
بازارهای موسمی در جهان اسلام
10 ) بازار در ایران
بازارهای روستایی
بازارهای شهری
بازارهای ایران : اراک ؛ اصفهان ؛ تبریز؛ تهران ؛ رضا ( مشهد ) ؛ قزوین ؛ قیصریة لار؛ کاشان ؛ کرمان ؛ وکیل ( شیراز ) ؛ یزد
1 ) واژه . بازار، در فارسی میانه وازار r ¦ za ¦ wa ] w'c'l ؛ در فارسی میانه مانوی w'c'r [ با ترکیبهایی چون وازارگ ( بازاری ) ، وازارگان ( بازرگان ) ، وازارگانیه ( بازرگانی ) ، وازاربَدْ ( رییس بازار، ملک التجّار رجوع کنید به کتیبة سه زبانة شاپور اول در کعبة زردشت ، س 35؛ ماریک ، ص 330، 331؛ باک ، ص 265؛ ژینیو، ص 35 ) ؛ و نیز رَسْتَگ ـ یـ ـ وازار r ¦ za ¦ rastag - i - wa ( راسته یا رستة بازار رجوع کنید به دینکرد مَدَن ، ص 757 ) . در پارتی واژار r ¦ a § z ¦ wa ( درخت آسوریگ ، ص 76 ـ 77، س ، 104؛ ژینیو، ص 66 ) ، در پازند r ¦ za ¦ va ؛ در ارمنی ar § vac و از آن akan ar § vac ( بازرگان رجوع کنید به هوبشمان ، 1895، ص 242 ) ؛ در سغدی مانوی rn § n/w'c § w'c با گونه های مختلف در گویشهای محلی ایران ( رجوع کنید به هُرن و هوبشمان ، ج 1، ص 219 ) . این واژه احتمالاً از صورت مفروض ایرانی باستان rana - ¦ a § - c ¦ vaha * گرفته شده ، که ترکیبی است از " g ¦ waha ¦ - vaha * در فارسی میانه " «بها» در فارسی دری ، از مادة wah - ، از ریشة هند و اروپایی wes - * ( خریدن ) ، بازمانده در صورتهای : vasnؤ - هندی باستان ؛ nos ¦ o یونانی ؛ num ¦ num/ue ¦ ve لاتینی ( بسنجید با vendre و vend در زبانهای فرانسه و انگلیسی ) و جزء دوم آن rana - ¦ a § c ( بارتولومه ، ستون 581 ) از ریشة " ar - § c " پسوند r ¦ - za در فارسی میانه و ـ زار در فارسی دری ؛ مجموعاً به معنی جایگاه دادوستد ( هنینگ ، ذیل w'c'rg'n ؛ گرشویچ ، ذیل شماره های 356، 392، 399، 1028، 1220؛ بِیْلی ، ذیل "bahoysana" ؛ بنونیست ، ص 125 و 126؛ باک ، ص 265، 266؛ هُرن و هوبشمان ، ص 219، 302، 558 ) .
نظریه ها و پیشنهادهای دیگر دربارة پیشینة این واژه ، مانند نسبت آن با § aris § abic فارسی باستان ( کتیبة بیستون ، س 64 ) ، نظر دارمِسْتِتِر ( ج 2، ص 129 - 131 ) و دیگران که بارتولومه ، هُرن و هوبشمان آن را نپذیرفته اند و آبایف ( ش 1، ص 3 - 7 ) آن را مردود شناخته است ؛ و نیز با واژة «با» به معنی آش و خوراک پخته ، و نیز با فعل «باز آوردن » بکلی بی پایه است . این واژة ایرانی ، از راه بازرگانی ، از یک سو به عربی ، ترکی عثمانی ، و زبانهای اروپایی ، و از سوی دیگر به زبان سرزمینهای هند و سیلان راه یافته است ( بریتانیکا، ذیل "bazzar" ) . گفته اند که اشتهار جهانی بازارهای قسطنطنیه ( استانبول ) در اشاعة این واژه میان زبانهای اروپایی سهمی داشته است ( رجوع کنید به بلوخ و وارتبورک ، ذیل "bazar" ) . این واژه در عربی به صورت بازار؛ در ترکی به صورتهای بازار/ پازار؛ در فرانسه bazar و چند گونة دیگر؛ در اسپانیایی و پرتغالی bazar ؛ در ایتالیایی bazzar ( مایرلوپکه ، ذیل همین واژه ) ؛ در انگلیسی از طریق ایتالیایی bazaar و چندین گونة دیگر؛ در زبان آلمانی basar ؛ در زبان روسی bazar ؛ در زبانهای صربی و مجاری از 447/1055 vؤsؤr, pؤzؤr ( r ¦ ىa ¦ va رجوع کنید به سکوک ) ؛ در هندی r ¦ za ¦ ba و در لحن عامیانة آن بَزار/ بَژار r ¦ a § r/baz ¦ baza ( " فرهنگ اردو، هندی و انگلیسی " ) ؛ ترنر، ( " فرهنگ نپالی - انگلیسی " ) ؛ در زبان مالایایی pazar ( بریتانیکا، همانجا ) دیده می شود.
از آنجا که نخستین شواهد این واژه در زبانهای اروپای شرقی از قرن پنجم / یازدهم و در زبان فرانسه از 836/1432، یعنی قبل از زبان پرتغالی 951/1544 دیده شده است ، ( " گنجینة زبان فرانسه " ، ذیل "bazar" ) ، این تصور که پرتغالیها اولین بار این واژه را از هند به اروپا برده باشند بی پایه است . این شواهد نشان می دهد که بازار ایرانی با ویژگیهای خود زبانزد جهانیان بوده و واژة ایرانی بازار به بسیاری از زبانهای جهان درآمده است . امّا در کشورهای اسلامیِ عرب زبان تقریباً همه جا واژة عربی سوق و مصغّر آن سُوَیقه ( بازارچه ) به کار برده می شود. این واژه که در نام کویها، روستاها، و دیگر مکانهای جغرافیایی بوفور به کار رفته است به ع . . .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس